خوش آمدید!

با ثبت نام میتونید آثار خودتون رو به اشتراک بذارید. همین حالا ثبت نام کنید.

همین حالا ثبت نام کن!
  • سلام و درود خدمت کاربران و نویسندگان عزیز نودهشتیا با توجه به برگذاری سی و یکمین دوره نمایشگاه کتاب تهران از حضور گرم شما جهت بازدید از کتاب اندک نویسندگان در صورت علاقه، باعث افتخار ماست. نمایشگاه از تاریخ 20 الی 30 اردیبهشت ماه در مصلای تهران برگذار خواهد شد. نویسندگانی که از طریق انجمن موفق به چاپ کتاب شده اند، جهت اعلام حضور و یا ارسال کتاب جهت اراعه توسط کادر مدیریت با شماره تماس زیر ارتباط بگیرند: 09388382904 _ نسترن اکبریان| کادر مدیریت کل دو مدیر کل نودهشتیا، خانم نسترن اکبریان و فاطمه عیسی زاده در غرفه انتشارات حوزه مشق حضور داشته و علاوه بر معرفی آثار خود، کتاب های دیگر نویسندگان که شرایط حضور ندارند را اراعه می دهند. ضمن حضورتان کتاب استیصال نوشته خانم نسترن اکبریان، به عنوان کتاب ویژه نمایشگاه نشر آییسا در آن غرفه رونمایی خواهد شد.(تعداد چاپ اول بسیار محدود است) در صورت هرگونه سوال و هماهنگی جهت حضور کتابتان در این دوره، هرچه سریعتر اقدام فرمایید. یا علی...
  • برای دریافت مقام به مدیر ارشدها مراجعه کنید
Otayehs
پسندها
386

نوشته‌های نمایه آخرین فعالیت فرستادن‌ها مدال‌ها گروه ها مناطق ارسالی‌ها درباره کاربران بازدیدکننده از نمایه شما

  • سلام جانا!
    تمایل داری سرپرست تالار فیلم باشی؟
    اصلا وقت‌گیر نیست و هر موقع از هفته که وقت داشتی، فیلم یا انیمیشن معرفی می‌کنی. در هفته حدود دو یا چند تا تاپیک کافیه و اصلا وقت‌گیر نیست..
    وی دیشب بسیار عصبانی و درهم ریخته بود! اولش فکر می‌کردم این‌بار هم قراره مثل تمام وقت‌هایی که ناراحت و عصبانی هستم؛ به خودم یا بقیه‌ی چیزها آسیب برسونم اما یه چیزِ جالب اتفاق افتاد!
    به‌جای اینکه یه قرص بخورم و برای رسیدن به آرامش طولانی بخوابم، از یه شخصیت سریالی الهام گرفتم و پاشدم و خونه رو مرتب کردم.
    تنهایی ظرف‌ها رو شستم، جارو و تی زدم، سه تا سوسک کشتم و برای خودم پاستا درست کردم.
    وقتی شروع کردم به انجام این کارها فکر می‌کردم بی‌نتیجه هستن و درنهایت یه منِ عصبی با یه ظرف پاستا و یه خونه‌ی تمیز باقی می‌مونه اما... اما عُط بهتر شد؛ کامل خوب نشد ولی بهتر شد. وی دریافت که تا یه کاری رو انجام نده، نمی‌تونه بفهمه نتیجه‌ی اون کار چیه!
    پاستا خورد و فرندز دید و آخر شب، درحالی که داشت اورتینک می‌کرد فهمید واقعا میشه تلاش کرد و نجات داد؛ واقعا اگر خواستن باشه میشه خیلی کارها رو انجام داد و از خیلی چیزها اجتناب کرد.
    • Like
    واکنش‌ها[ی پسندها]: stiNkiNG
    امروز سه‌تا اتفاق عجیب افتاد و من یه چیزِ بزرگ یاد گرفتم. امروز عُط فهمید، حتی اگر در یک لحظه حس کرد بزرگ‌ترین اتفاق‌های زندگیش افتادند و خوشحال‌تر از این نمی‌تونه باشه، بدونه که اون احساسات تنها برای همون لحظات هستن و بهشون نباید دل ببنده. ممکنه یک ساعت بعد، خوشحال‌ترین آدم روی زمین، با ناامیدترین ورژن خودش آشنا بشه!

    امروز عط یه چیز دیگه رو هم فهمید؛ اینکه به آدمی که یک بار و چه‌بسا چندبار بهش اعتماد کرده و اعتمادش شکسته شده، دوباره اعتماد نکنه؛ حتی اگر فکر می‌کنه اون آدم عزیزترین آدم زندگیشه!
    برگااااام برگاااااام عط هیوا دقیقا داره چه غلطی می‌کنه خدای منننننOo
    یه روزی فکر می‌کردم هرچی داستان و رمانم طولانی‌تر باشه بهتره؛ شاید چون خودم رمان‌های طولانی رو دوست داشتم و دل کندن از نوشته‌هاشون برام سخت بود.

    حالا اما متفاوت از گذشته فکر می‌کنم. به نظرم هر داستان یه نقطه‌ی پایانی داره که نویسنده با حس کردن نزدیک شدن این نقطه‌ی پایان، باید اون رو رقم بزنه. اگر نقطه‌ی پایان رو بی‌دلیل و صرفا به‌خاطر طولانی کردن رمان عقب بکشیم، داستان ممکنه جذابیتش از بین بره؛ حتی اگر سعی کنیم اتفاقات هیجان‌انگیزی به میان بیاریم.

    زندگی‌ خیلی از آدم‌ها هم همین‌طوره! بعضی‌ها عمر دراز دارن و بعضی‌ها عمر و داستان کوتاه! هرکدوم از انسان‌ها دارن قصه‌ای رو شرح میدن که این قصه‌، پایانی داره و این پایان، گاهی خیلی زود رقم می‌خوره و گاهی دیر!
    یه طوری برگام ریخته که واقعا نمیتونم هیچ واکنشی جز حیرت داشته باشم...
    • ها ها
    واکنش‌ها[ی پسندها]: Otayehs
    stiNkiNG
    stiNkiNG
    هی توووو من هنوز منتظر جلد دوی تشنج هستما!
    • هق هق
    واکنش‌ها[ی پسندها]: Otayehs
    Otayehs
    Otayehs
    هی تو، من هنوز بیشتر از همه تو این انجمن تو رو دوست دارما!
    • ها ها
    واکنش‌ها[ی پسندها]: stiNkiNG
    stiNkiNG
    stiNkiNG
    خجالت کشیدم خبببب~~
    • ها ها
    واکنش‌ها[ی پسندها]: Otayehs
    میشه بهم بگی داری چیکار میکنی؟ چه بلایی داری سر این بدبخت میاری؟ وای عاقا این پاشای زنده به گوری کجاست مرتیکه الدنگ!
    • هق هق
    واکنش‌ها[ی پسندها]: Otayehs
    Otayehs
    Otayehs
    می‌خوام پوست کلفتش کنم؛ قراره بیشتر پاره بشه... هشتگ بی‌رحمی!

    پاشا‌ی عجیب تا چند پارت آینده به داستان وارد میشه و این‌جانب امیدوار است شخصیتش رو بتونه بپردازونه و کم‌نقص جلوه بده!

    اینجانب برای اولین بار تا ته داستانش را چیده🦭
    arisky
    arisky
    به خدا ما نویسنده هارو باید بندازن زندان!
    از اون شخصیتای کاریزمای جذاب؟👀
    خوشمان آمد!
    • تشکر
    واکنش‌ها[ی پسندها]: Otayehs
    Otayehs
    Otayehs
    حیف که نمی‌تونن 😂

    حالا نه کاریزماتیک! اینکه صرفا خوب به شخصیتش بپردازم برای من کافیست#
    سلامممم
    طرز نقد کردنت خیلی سازنده‌س، میشه نظرتو راجب رمان منم بگی؟🌿

    • تشکر
    واکنش‌ها[ی پسندها]: Otayehs
    Otayehs
    Otayehs
    سلااام بچه.
    یپ بیبی؛ نقد می‌کنم قشنگ🌻
    سلاام؛ حدودا دوسال پیش من تشنج رو شروع کردم و بالاخره با تمام چالش‌ها و ضعف‌هایی که داشت تموم شد و رفت روی سایت. شاید اون چیزی نشد که من یا بقیه ازش توقع داشتیم اما در هر صورت هر نوشته یه خالق داره و خالق نمی‌تونه چیزی که خلق کرده رو دوست نداشته باشه؛ حتی با وجود ضعف‌هاش!

    به امید اینکه هر نویسنده‌‌ای اونقدر بتونه پیشرفت کنه که ایده‌ی ذهنیش رو به ایده‌آل ذهنیش برسونه و در نهایت لبخند رضایت رو لبش بشینه و به امید اینکه همه‌ی ما بتونیم مترقی باشیم تا به چیزی که لیاقتش رو داریم برسیم🤍☁️
    یا همین الان ده تا پارت تپل میدی یا مجبوری بدی
    • ها ها
    • تشکر
    واکنش‌ها[ی پسندها]: asal_janam و Otayehs
    arisky
    arisky
    بابا مگه من چمههه که پشماتون میریزههه😂😭
    و من نیز بیشتر 👀
    خب کِی؟*-*
    • ها ها
    واکنش‌ها[ی پسندها]: Otayehs
    Otayehs
    Otayehs
    حس عجیبیه خب؛ اینکه یه منتقد خفن رمانت رو دوست داشته باشه... یو نو؟ یو نو!
    الان می‌دهم ولی متاسفانه ده‌تا ندارم🤝🏻😂
    arisky
    arisky
    ای قلبمممم نظر لطفته*-*
    عیبی نداره روزانه هم پارت بدی خودش کلیه
    • تشکر
    واکنش‌ها[ی پسندها]: Otayehs
    مثل همیشه زدی تو کار پاییز ساختن...
    • خفن
    • Like
    واکنش‌ها[ی پسندها]: Otayehs و Anne Shirely
    Otayehs
    Otayehs
    آی نو بچه!
    همین که خوندیش شرمندم کردی...
    stiNkiNG
    stiNkiNG
    لابد خوندنی بوده که خوندم. شونه بالا انداختن.
    راستی عط چندوقت پیش یه شات تو گالریم پیدا شد نمیدونم واس چی گرفته بودمش از خلاصه یه داستان بود که مال تو بوده گویا خیلی خفن بود چه بر سر اون داستان اومد؟ اسمش رماتیسم ابریشم بود...
    Otayehs
    Otayehs
    قربون شما🤍🤍
    آه روماتیسم... اون داستان ایده‌ی خوبیم داشت ولی من حتی دیگه ایده‌ی درست و کاملش رو ندارم. چون تو دوران ککه‌ایه امتحانات و اینا بودیم ادامش ندادم و بعد هم فراخوان‌ها رو برداشتن و دیگه من داستان ننوشتم.
    آشنایی برام

    شنیدم نقد دوست داری😁😂
    هیچ کس تاحالا نظرواقعیشو راجب این جور نوشته هام نگفته،خوشحال میشم بخونی و نظر بدی!!
    • ها ها
    واکنش‌ها[ی پسندها]: Otayehs
    Aram.00
    Aram.00
    میدونی این دلنوشته ها رو تو کلاس،وقتی حوصلم سر میرفت نوشتم یا تو خونه وقتی حالم بد بوده!!
    وقت خاصی نبوده ینی....
    • تشکر
    واکنش‌ها[ی پسندها]: Otayehs
    Otayehs
    Otayehs
    آی نو بیب؛ من نیز همین‌گونه بودم!
    همه چی اصلا از همین وقت‌ها شروع میشه که یا تنهایی یا بی‌حوصله هستی!

    چیزی که مهمه اینه که وقتی میشه آدم از موهبت درد هم حتی استفاده کنه چرا غافل بمونه؟ تو می‌تونی خیلی‌خیلی باحوصله و بادقت چیزای منحصر به فردی هم حتی‌تو تنهایی‌هات بنویسی و خفن‌تر از چیزی که هستی بشی.

    کلی ماچ بهت و من صرفا دوست دارم کمک کنم و درعین حال انرژی هم بدم؛ پس امیدوارم به گفته‌های‌ من جز به این دید نگاه نکنی و ناراحتت نکنم🤍
    Aram.00
    Aram.00
    عزیزممم،باید بگم تنها کسی ک انقد حرفه ای ب دلنوشتم نگاه کرده تو بودی؛ و نه تنها ناراحت نشدم بلکه منتظر نظرات و کمک‌هات هستم!💙
    • هق هق
    واکنش‌ها[ی پسندها]: Otayehs
    یک نفر اینجا حوصله‌ش سر رفته و به شدت دلش برای نقد کردن تنگ شده؛ بنابراین اگر کسی دوست داره نوشته‌ای که داره از نگاه یه خواننده یه نقد کوچولو بگیره یک من درخدمت است🦭🧑🏻‍🦰
    • ها ها
    واکنش‌ها[ی پسندها]: ساناز
    ساناز
    ساناز
    چقد خوبه یادته😙

    متاسفانه من نویسنده حرفه ای نیستم!

    و البته منتظر نظر واقعیتم...

    از اینکه خوندیش ممنونم عطی ژانم!
    • ناراحت شدم
    واکنش‌ها[ی پسندها]: Otayehs
    Otayehs
    Otayehs
    یپ و حتی حس می‌کنم یادمه یه نقد خیلی سازنده و خوب بابت تشنج ازت گرفتم اگر اشتباه نکرده باشم...

    کیوت تو خیلیم خفنی🤍🦋
    • وای
    واکنش‌ها[ی پسندها]: ساناز
    ساناز
    ساناز
    احساس میکنم حافظم قد نمیده، هر چند اسمش آشناست ولی محتواش یادم نیست

    ماچ!!!
    • تشکر
    واکنش‌ها[ی پسندها]: Otayehs
    عطی جون چطوره 🤭
    • ها ها
    واکنش‌ها[ی پسندها]: Otayehs
    _najiw80_
    _najiw80_
    اهووم جاسوییچی ام 😢🤌🏻😂
    ععع خبب اسنپ بگیر بیا مشهد داداشم بت بدم بغل کنیش🤤😹💔
    • ها ها
    واکنش‌ها[ی پسندها]: Otayehs
    Otayehs
    Otayehs
    به اندازه‌‌ی کل کشور ازم دوری باید ماشینمونو بفروشم که پول اسنپم جور شه لنتی😂
    • ها ها
    واکنش‌ها[ی پسندها]: _najiw80_
    _najiw80_
    _najiw80_
    ععع 🤣🤣مگه کدوم شهری
    شرح‌حال ناظم حکمت از زبان خودش را بخوانید؛ بی‌نهایت زیباست! در بخشی از آن می‌گوید:
    - بعضی‌ها انواع گياهان را می‌شناسند و
    بعضی‌ها انواع ماهيان را؛ من انواع جدايی‌ها را می‌شناسم! بعضی‌ها نام ستارگان را از حفظ دارند و من نام حسرت‌ها را!
  • در حال بارگیری…
  • در حال بارگیری…
  • در حال بارگیری…
  • در حال بارگیری…
  • در حال بارگیری…
  • در حال بارگیری…
  • در حال بارگیری…

بازدیدهای نمایه

194

آخرین بازدیدکنندگان

  1. 194 بازدیدهای نمایه
  2. Atefeh.B
  3. Flare
  4. asal_janam
  5. Paradise
  6. 𝐍-𝐊
  7. arisky
  8. زلزله
  9. Anne Shirely
  10. Narges.Sh
  11. قاصدک
بالا