رفتن به مطلب
انجمن نودهشتیا

_MAHSA_

کاربر خاص✨
  • ارسال ها

    117
  • تاریخ عضویت

  • آخرین بازدید

  • روز های برد

    9

_MAHSA_ آخرین بار در روز دِسامبر 18 2024 برنده شده

_MAHSA_ یکی از رکورد داران بیشترین تعداد پسند مطالب است !

7 دنبال کننده

آخرین بازدید کنندگان پروفایل

404 بازدید پروفایل

دستاوردهای _MAHSA_

Collaborator

Collaborator (7/14)

  • One Month Later
  • Very Popular نادر
  • Week One Done
  • Dedicated
  • Collaborator

نشان های اخیر

137

امتیاز

  1. سلام عزیزم یه رمان دستمه که بعد از ویرایشش دلنوشته شما رو ویرایش میکنم.
  2. درود بانو؛ اثر شما در صف ویراستاری قرار گرفت. @فاطمه بهرامی. @Nasim.M
  3. سلام. 🔸️تعداد پارت‌ها: شصت و هفت پارت 🔸️تایم تحویل: بیست روز (تا بیست و ششم) 🔸ویرایش این اثر با خودم
  4. درود؛ پس از اینکه رمان رصد شده و ممنوعات توسط نویسنده اصلاح شد، ویرایش انجام می‌شود.
  5. عزیزم لطفا قبل از اینکه شروع کنم پرش لحن داشتانت رو برطرف کن، بعضی کلمات ادبی نوشته شده و بعضی محاوره. بعد از درست کردن داستان لطفا همینجا بنده رو تگ کنید. @sodi
  6. قطره اشک سمجی از چشمم چکید که گرم بودنش رو تا وقتی لای موهام محو شد حس می‌کردم. من مادرم رو وقتی که به دنیا اومدم از دست دادم و رعنا خانوم مراقب من بود، مثل یه مادر هوام رو داشت و تا سه سالگی فکر میکردم که اون مادرمِ، چهار سالم که بود درست روز تولد پنج سالگیم شروین حقیقت رو بهم گفت، اون روز خیلی گریه کردم وبابا سعی داشت که آرومم کنه، شروین از همون بچگی رفتارش با بابا و رعنا خانوم فرق داشت؛ همیشه باعث می‌شد که گریه کنم و بعد که بزرگ شدیم یادمِ یه شب وسایلش رو جمع کرد و از خونه رفت؛ که هیچ‌وقت دلیلش رو نفهمیدم و یه کاری انجام داده که من باید تاوانش رو پس بدم. دلم آغوش بابا رو می‌خواست، آغوشی که حس امنیت رو به وجودم تزریق می‌کرد، آغوشی که از بچگی خیلی بهش وابسته بودم، دلم واسش یه ذره شده بود و کاش حداقل می‌شد صداش رو بشنوم تا کمی آروم بشم. تازه داشتم به سمت رویاهام قدم برمی‌داشتم که این اتفاق نحس افتاد و همه چیز ناتموم موند و یا بهتره بگم اصلاً شروع نشد که بخواد تموم بشه و نیمه کاره بمونه. باعث و بانی به باد رفتن رویاهامم فرزاد و شروین بود، نفس عمیقی کشیدم و چشم‌هام رو بستم‌ و دقایقی بعد به خوابی عمیق فرو رفتم... . *** با حس کمبود اکسیژن چشم‌هام رو باز کردم که با تاریکی مطلق روبه رو شدم، لعنتی هرکسی که بود می‌دونست که آسم شدید دادم و برای همین بیشتر فشار می‌داد تا خفه بشم. با اینکه ازش بدم می‌اومد؛ اما لحظه آخر اسمش رو زمزمه کردم و بعد دیگه چیزی نفهمیدم... .
  7. پوف کلافه‌ای کشیدم و روی تخت دراز کشیدم، حداقل زنجیر بلند برای بستن یکی از پاهام انتخاب کرده بود و می‌تونستم کمی قدم بزن؛ اما بازم شکنجه‌ها، گرسنگی، حبس و از همه مهم‌تر دلتنگی واسه پدری که حتی نمی‌دونستم تو چه حالیِ رعنا خانوم، آخ که چه‌قدر دلتنگش بودم، با درد چشم‌هام رو بستم و لالایی شیرین بچگی‌هام که رعنا خانوم برام می‌خوند رو زیر لب زمزمه‌وار شروع کردم. لالالالا گلم بودی، عزیز و مونسم بودی برو لولوی صحرایی از این بچه‌ام چه می‌خواهی؟ لالالالا گل نسرین، بیرون رفتین در رو بستین من رو بردین به هندستون شوهر دادین به کردستون بیارین تشت و آفتابه بشورین روی شهزاده که شهزاده خدا داده لالالالا گل چایی، لولو از من چه می خواهی؟ که این بچه پدر داره که خنجر بر کمر داره لالالالا گل مریم، فدای تو میشم هر دم لالالالا گل نازم، خودم رو من فدات سازم لالالالا گل یاسم، تموم عمر به پات وایسم لالالالا گل مینا‌، به عشق توست چشم‌هام بینا لالالالا گل شب بو، تویی خوش‌رنگ تویی خوش‌بو لالالالا گل گل پونه‌، بابات میاد زودی خونه لالالالا گل لادن‌، همه خوبی به تو دادم لالالالا گل نعنا، فدای اون قد رعنا لالالالا گل لاله، دوستت داریم من و خاله لالالالا گل چایی، دوست داریم من و دایی لالالالا گل زیره، چرا خوابت نمی‌گیره؟ لالالالا گل خشخاش، بابات رفته خدا همراش بابات رفته سوی کرمون تویی درد مرا درمون لالالالا گل فندق، جهازت هست توی صندوق لالالالا گل سرخم، مبادا تو بشی سَر خم لالالالا گل سنبل، عزیز من تویی، چون گل لالالالا گلم هستی، عزیز این دلم هستی
  8. _MAHSA_

    سرگرمی | یکی رو انتخاب کن!

    مهمونی گرم یا سرد
×
×
  • ایجاد مورد جدید...