-
ارسال ها
128 -
تاریخ عضویت
-
آخرین بازدید
-
روز های برد
11
نوع محتوا
پروفایل ها
تالارهای گفتگو
فروشگاه
وبلاگها
تقویم
Articles
دانلودها
گالری
تمامی موارد ارسال شده توسط _MAHSA_
-
حتماً اولاً ثانیاً مخصوصاً اتفاقاً عمداً دائماً حقیقتاً ذاتاً مرتباً واقعاً کلاً مجدداً مسلماً مکرراً تمام کلمات دارای تنوین ریشه عربی دارند. بهتره نویسندگان گرامی کمتر از این کلمات استفاده کنند یا از ریشهی فارسی کلمات استفاده کنند کلمات صحیح: مثلاً رو برای مثال بکار ببریم که کاربرد زیادی توی نوشتهها داره. مجدداً رو به جایش «دوباره» بنویسم. و...
-
حتماً اولاً ثانیاً مخصوصاً اتفاقاً عمداً دائماً حقیقتاً ذاتاً مرتباً واقعاً کلاً مجدداً مسلماً مکرراً
-
سرگرمی تاپیک سرگرمی | با آخرین حرف ادامه بده
_MAHSA_✨ پاسخی برای Nasim.M ارسال کرد در موضوع : بحث و گفتگو
هومن -
۳ ویرایش تخصصی یا علمی یا محتوایی ۳. ۱ حذف، کاهش یا تلخیص مطالب تکراری، غیرضروری، غیرمستند، مبتذل، نامتعارف، سست و ضعیف ۳. ۲ اصلاح، تنظیم و جابهجایی مطالب برای انسجام و یکدستی نوشتار ۳. ۳ افزایش برخی نکات فراموششده، جافتاده در متن یا پاورقی ۳. ۴ مقابله متن با اصل (در صورت ترجمه یا تصحیح متون کلاسیک) ۳. ۵ توضیح، یادآوری یا پیشنهاد ضروری در پاورقی که البته باید با ذکر کلمه «ویراستار» و با اجازه از نویسنده کتاب باشد. ۳. ۶ بازبینی و تصحیح مطالب نادرست، متناقض و غیرعلمی. همانطور که میبینید، ویرایش فنی و زبانی-ساختاری را هر کسی که مطالعاتی در این زمینه و زمینههای مشابه داشته است، میتواند تا حد قابل قبولی انجام دهد؛ خود من تا به حال، سه کتاب دانشگاهی را ویرایش فنی کردهام که با رضایت کامل نویسندههای آنها روبرو شده است؛ اما ویرایش تخصصی یا علمی یا محتوایی، باید توسط شخصی انجام شود که از لحاظ علمی، آشنایی کاملی با موضوع نوشته داشته باشد. به عنوان مثال، اگر قرار است یک کتاب ریاضی، ویرایش علمی شود، این کار باید توسط یک ریاضیدان دیگر که در همان موضوع کتاب، پژوهش میکند، انجام شود تا به راحتی بتواند درستی یا نادرستی مطالب کتاب را تشخیص دهد. بدون شک، اگر هر نوشتهای قبل از انتشار عمومی، این سه مرحله ویرایش را پشت سر بگذارد، به نوشتهای تبدیل میشود که به چشم، ذهن، وقت و جیب خواننده احترام گذاشته است.
-
ویرایش زبانی-ساختاری ۲. ۱ رفع خطاهای دستوری، ساختاری و جملهبندی؛ به عنوان مثال، در جمله «مایه افتخار من است که از تجربیات شما بهرهمند و در کارهایم از آنها استفاده کنم»، باید بعد از «بهرهمند»، از فعل «شوم» استفاده کنیم؛ چون «بهرهمند کنم»، معنایی ندارد. بنابراین یکی از هدفهای ویرایش زبانی-ساختاری، جلوگیری از حذف بدون قرینه فعلها در جمله است. به عنوان مثالی دیگر، میتوان به کاربرد درست «را»ی مفعولی بعد از مفعول اشاره کرد. ۲. ۲ اصلاح انحراف از زبان معیار و یکدست کردن زبان نوشته ۲. ۳ ابهامزدایی از عبارتهای نارسا، مبهم، متناقض، نامفهوم و عامیانه . ۴ انتخاب برابرهای مناسب برای واژگان غیر فارسی، حذف واژگان، تعابیر و اصطلاحات و عبارتهای تکراری و زائد، عامیانه، ناقص، نارسا، متضاد و متناقض ۲. ۵ کوتاه کردن جملههای طولانی ۲. ۶ سادهسازی و روانسازی متن از نظر جملهبندی ۲. ۷ گزینش واژگان فارسی و برابرهای مناسب.
-
۱ ویرایش فنی این نوع ویرایش، شامل کارهای زیر است: ۱. ۱ یکدست کردن رسمالخط کلمات؛ به عنوان مثال، عبارتهایی مانند «میرساند»، «بسمه تعالی»، «اینجانب»، «بعرض» و «حضرتعالی» را به صورت درست آنها، یعنی «میرساند»، «باسمه تعالی»، «این جانب»، «به عرض» و «حضرت عالی» بنویسیم. ۱. ۲ اصلاح غلطهای املایی؛ به عنوان مثال، کلمههایی مانند «درخاست» و «استحظار» را به صورت «درخواست» و «استحضار» بنویسیم. ۱. ۳ کنترل پاراگرافبندی؛ یعنی اینکه چه جملههایی را در کنار هم و در یک پاراگراف قرار بدهیم. همانطور که میدانیم در یک کتاب، جملههایی که یک مفهوم یا مثال خاص را توضیح میدهند، باید پشت سر هم بیایند و یک پاراگراف را تشکیل بدهند. به عنوان مثال، قبل از عبارتهایی مثل «بنابراین»، «در این حالت»، «برای این منظور»، «به عبارت دیگر»، «یعنی» و غیره، نباید یک پاراگراف جدید ایجاد کنیم. ۱. ۴ اصلاح یا اعمال نشانهگذاریهای متن؛ ۱. ۵ یکدست کردن ضبط اعلام، اصطلاحات، آوانگاشت آنها در صورت لزوم و آوردن معادل لاتین کلمات؛ ۱. ۶ اعمال قواعد عددنویسی، فرمولنویسی، اعرابگذاری و اختصارهای متنی؛ ۱. ۷ مشخص کردن حدود نقلقولها، وارسی ارجاعات، درستی نشان مآخذ و پانوشتها و یادداشتها ۱. ۸ بررسی کالبدشناسی اثر، شامل تمامی نمایهها، جدولها، نمودارها، تصاویر، عکسها، فهرست مطالب، واژهنامه و غیره؛ جالب است بدانید که بعضی از انتشاراتیهای معتبر دنیا مانند انتشارات دانشگاه کمبریج، کسانی را به عنوان Indexer به کار میگیرند که فقط کارشان، ایجاد قسمت «نمایه» یک کتاب است؛ هر چند مسئولیت نهایی این قسمت، به عهده نویسنده کتاب است. ۱. ۹ کنترل اندازه و قلم حروف، عنوان فصلها، بخشها و زیربخشها، سربرگها و نمونهخوانی. دقت داشته باشید که منظور از نمونهخوانی، غلطگیری تایپی است که با وجود اینکه بدیهیترین کار لازم برای یک نوشته قبل از چاپ شدن است، خیلی از نویسندگان و ناشران ایرانی، آن را انجام نمیدهند. تعداد غلطهای تایپیای که در بین کتابهای انگلیسیای که تا به حال خواندهام، پیدا کردهام، به اندازه تعداد انگشتهای یک دست هم نرسیده است؛ اما در مقابل، متأسفانه کتابهای فارسی، پر از غلطهای تایپی است. نکته خیلی مهمی که در نمونهخوانی باید به آن توجه کرد، این است که بهتر است کار نمونهخوانی را شخص دیگری غیر از نویسنده کتاب انجام دهد. چون بارها این مطلب را از نویسندگان مختلف شنیدهام که چون خودشان، نویسنده متن بودهاند، بعضی از جملههای کتاب، به جای چشمشان، به طور ناخودآگاه با ذهنشان مرور میشود و بنابراین بسیاری از غلطهای تایپی کتاب را نمیبینند.
-
سرگرمی تاپیک سرگرمی | با آخرین حرف ادامه بده
_MAHSA_✨ پاسخی برای Nasim.M ارسال کرد در موضوع : بحث و گفتگو
ویدا -
آشنایی با وظایف ویراستاران لایه املایی: یکی از وظایف ویراستار آشنایی با رسمالخطی یک دست، مهذّب و مطابق با دستور زبان است؛ برای مثال باید بداند «بشدت» درست است یا «به شدت»، «خوشحالند» یا «خوشحالاند». لایه آوایی: برای آشنایی با این لایه، ویراستار باید تا حدی آواشناسی بداند، با صامتها و مصوتهای زبان و خصوصیات واجها و هجاها در زبان فارسی آشنا باشد تا خطاهای مربوط به این لایه را تصحیح کند؛ برای مثال تفاوت «شُمال» و «شِمال» یا «خانه بزرگ» و «خانه بزرگ» را بداند. ـ لایه واژگانی: منظور از این لایه، کاربرد صحیح واژگان به لحاظ سازهشناسی است. ویراستار با شناخت انواع سازهها، کاربرد درست واژه در جمله را رعایت میکند؛ برای مثال در این لایه باید بداند «جابه جایی» درست است یا «جابجایی». ـ لایه نحوی: چنانکه از نام آن پیداست مربوط به نحو زبان و قواعد دستوری زبان است؛ مطابقت فعل و فاعل در جمع و افراد، نشانههای جمع فارسی، حذف در جمله، نگارش وجه وصفی، کاربرد «را» در جمله، افعال مرکب، افعال مجهول و... از جمله مواردی است که در این لایه قرار میگیرد؛ برای مثال ویراستار باید بداند «کتاب مشهوری» درست است یا «کتابی مشهور»؛ به تعبیر دیگر یای نکره به صفت میچسبد یا موصوف؟ ـ لایه معنایی: در این لایه، ویراستار به معنای کلمات توجه میکند و باید به کلمات فارسی و عربی و کاربرد معنایی آنها در جمله مسلط باشد؛ برای مثال بداند که تفاوت معنایی دو واژه «فقط» و «تنها» که به جای هم به کار میرود در چیست؟ ـ لایه بلاغی: این لایه به مسائل زیبایی شناختی میپردازد و بیش از همه به نگاه زیباشناسانه ویراستار بستگی دارد؛ برای مثال او باید بتواند تفاوت این دو جمله را از لحاظ بلاغی درک کند: «او خانهای دارد.» «او دارای خانهای است.» 4-3-1) ویرایش فنی در این نوع ویرایش، جنبه صوری و ظاهری اثر مورد نظر است. میدانیم که هر اثر علاوه بر محتوای بینقص و زبان پالوده، نیازمند ظاهری آراسته و منظم نیز است. تا جایی که خواننده هنگام تورق آن، مجذوب یک کالای فرهنگی مرغوب شود. حوزه وظایف ویراستار در این نوع ویرایش به شرح زیر است: ـ یک دست کردن شیوه املاء ـ اعمال قواعد کاربرد نشانههای وصل و فصل ـ یک دست کردن ضبط اعلام و اصطلاحات ـ آوانویسی، حرف نویسی، اعراب گذاری، کاربرد حروف اختصاری و رمزها ـ تنظیم پانوشتها ـ تنظیم و بررسی نشانههای مآخذ ـ بررسی ارجاعات ـ اعمال قواعد کاربرد اعداد و ارقام ـ تنظیم شرح جدولها، نمودارها، نقشهها و تصاویر ـ تنظیم فرمولها ـ درجه بندی عناوین و تعیین فصلها ـ تهیه فهرست مطالب، فهرست منابع، فهرست راهنما و اعلام ـ تهیه و تنظیم واژهنامه و کتابنامه ـ تهیه صفحات عنوان، حقوق، عنوان لاتین روی جلد و پشت آن توجه و رعایت موارد فوق باعث نظم ظاهری اثر میشود و چشم خواننده را از تشویش و تشتّت در صفحات کتاب دور میکند.
- 1 پاسخ
-
- مهم
- انجمن نودهشتیا
-
(و 1 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
ویراستار کیست؟ ویراستاری احیای یک نوشته و هویت بخشی به آن است. با وجود این تفاسیر ویراستاری در ادبیات رسانهای کشور ما و نیز دنیای نویسندگان و مؤلفان جایگاه چندانی ندارد و نویسندگان بیتوجه به آنچه خواننده را در هنگام خواندن یک کتاب میخکوب میکند علاوه بر محتوای غنی آن و قلم توانمند نویسنده، آراستن آن به پیرایههای ادبی و زدودن پلشتیهای مخدر ذهن از واژگان مازاد است. ویراستار در حقیقت باید در نوشته جان جاری کند و این جاری کردن جان کاری است باطنی؛ پس ویراستار باید حتماً نویسنده خوبی باشد و در عین حال از فن ویرایش هم آگاه باشد تا بتواند این جان بخشی را در اثر ایفا کند. ویراستار خوب کسی است که مطالعات گسترده و طیفی و منشوری داشته و در ابواب مختلف صاحب اطلاع باشد؛ مثلاً ویراستار متون دینی باید در مجموعه علوم دینی از هر کدام خوشهای برگرفته و از هر خرمنی گلی و خوشهای فراچنگ آورده باشد. فرق نویسنده و ویراستار، همینجا معلوم میشود. نویسندهای که مثلاً در فلسفه قلم می زند نیازی نیست که از علوم دیگر خیلی بداند؛ اما اگر بداند چه بهتر. اما ویراستار یک متن فلسفی، اتفاقاً باید به اصطلاحات حوزههای دیگر علوم دینی کم و بیش آشنا باشد تا مثلاً هنگام ویرایش و تغییر و بازپروری اصطلاحات و ترکیبها، اصطلاحات حوزههای مختلف علوم را با یکدیگر در نیاویزد؛ بداند که در اصطلاح روانشناسی معنا، feed back و بازخوردی دارد، اما مثلاً در اقتصاد بازخورد دیگر دارد، در ادبیات بازخورد دیگر دارد. کسی که حتی تک واژه بسیط فرهنگ را میخواهد در جایی به کار ببرد یا دست بزند یا ترکیبات مضاف و مضاف الیه و موصوف و صفتی از فرهنگ بسازد، باید بداند که فرهنگ در هر حوزهای از دانش، کاربردی و مبنایی دارد. این نیاز برای ویراستار سبب میشود به این باور برسیم که ویراستاری شأنی بالاتر از نویسندگی به طور مطلق دارد. ویراستار خوب باید نویسندهای خوب باشد، باید آگاهیهای ادبی خوب داشته باشد، آگاهیهای زبان شناسی و آگاهیهای فرامتنی داشته باشد در حوزههای مختلف دانشی، نمیگویم که مسلط باشد، در هر کدام صاحب مطالعه باشد. ویراستار باید اصولاً آدم پرمطالعهای باشد. ویراستار باید حتماً در حوزه مورد بحث، دست کم نویسنده توانایی باشد و در حوزههای همجوار هم مطالعاتی داشته باشد تا بتواند دو وظیفهای را که گفتم انجام دهد. با همه حساسیتی که ویرایش (ادبی) در فرایند چاپ کتاب دارد، متأسفانه آنچنان که باید و شاید به آن اهمیت داده نمیشود. بسیاری از ناشران به بهانه پایین آوردن بهای تمام شده کتاب برای مشتری، ترجیح میدهند تمامی مراحل آمادهسازی کتاب (جز حروف چینی آن) را به عهده مؤلف / مترجم بگذارند.
- 1 پاسخ
-
- مهم
- انجمن نودهشتیا
-
(و 1 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
یهسری کلمات هستن مثل میافتد، مَیاندیش، باید با این شکل نوشته بشه: میافتد، مَیَندیش✔ اگر در نوشته اثر به زبان محاوره بود: کلماتی که مضارع التزامی هستن تو این مورد مثل بیافتد، بیاندیشید، بیافزاید و امثال این کلمات که به این شیوه نوشته میشن غلطه. طرز درستش به این صورت نوشته میشه: بیفتد، بیندیشید. بیفزاید.✔
-
علائم نگارشی: نوشتن علائم نگارشی به این صورت است. باید به حرفِ قبل چسبیده و یک فاصله از حرف بعد داشته باشد. مثال: نرو،برگرد.❌ نرو، برگرد.✔ تأکید میکنم هیچ وقت چند علائم نگارشی پشت سَرِ هم نگذارید و فقط میتوانید از یک علائم نگارشی استفاده کنید. مثال: نرو؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟❌ نرو؟✔ جز علائم ؟ و این ! بدون فاصله میتوان پشتِ سر هم قرار داد. اما برای علائم دیگر وقتی میخوایم دو علامت را پشت هم بگذاریم یک فاصله میانشان باید باشد. علامت ... این ... فقط و فقط باید در دیالوگ استفاده شود و هیچ جایی در منولوگ ندارد برای اینکه نشانه مکث در مکالمه است. بعضی نویسندگان بعد از ... علامت فاصله را رعایت نمیکنند باید بگویم که باید مانند علائم دیگر بعد از آن فاصله گذاشت. باید فقط ... (۳تا) باشد نه کمتر و نه بیشتر! وقتی ... در آخر دیالوگ میآید باید یک فاصله و یک نقطه بگذاریم. به این صورت: - من... .
-
شکسته نویسی «نکته دوم» 🤍✨ در بعضی موارد به جای استفاده از رو از و به تنهایی استفاده میکنند و این کار باعث میشود شکسته نویسی ایجاد شود. مثالهای اشتباه: رومو، طرفمو، منو، صورتمو دقت کنید پیداست که باید و را حذف و به جای آن از رو استفاده کنیم. مثالهای درست: روم رو، طرفم رو، من رو، صورتم رو 🤍✨ «نکته سوم» چیزهای دیگری هم شکسته نویسی است. مثال: یهو، منم ✨ صحیح آنها: یکدفعه، من هم
-
شکسته نویسی: برخی اوقات ما توی محاوره، شکل اصلی یک سری کلمات توی ادبیات رو برای بیان راحتتر، میشکنیم و سادهتر میگیم؛ اما توی نویسندگی، حتی اگه لحن محاوره هم باشه، اصلاً شکسته نویسی مورد قبول نیست! اونا❌اونها✔ شمبه❌شنبه✔ کتابمو❌کتابم رو✔ اونم که همینه!❌اون هم که همینه!✔ صداتو بالا نبر!❌صدات رو بالا نبر!✔ برو باو!❌برو بابا!✔ حواست هس؟❌حواست هست؟✔ اون فرشته س❌اون فرشتهست✔ خو ک چی؟❌خُب که چی؟✔ شکسته نویسی یک مسئله مهم است که نباید ان را از قلم انداخت. دقت کنید شکسته نویسی هیچ جایی در لحن ادبی ندارد! در لحن عامیانه در هر پارت صد درصد شکسته نویسی پیدا میشود و سریع باید ان را اصلاح کرد. مثال: چشمام، دستام، کیفام، کارام این را در بالا مشاهده میکنید که به جای استفاده از ها فقط از ا استفاده شده است. به این شکسته نویسی گفته میشود و باید ویرایش زده شود. مثالهای جمع درست: چشمهام، دستهام، کیفهام، کارهام پس وقتی حتی در نوشتهٔ محاورهای دیدید ها جمع به کار نرفته سریع ویرایش بزنید اما اگر در لحن ادبی بودیم و نوشته بود چشمانم به این صورت شکسته نویسی نیست! 🎈 در بعضی موارد به جای استفاده از رو از و به تنهایی استفاده میکنند و این کار باعث میشود شکسته نویسی ایجاد شود. مثالهای اشتباه: رومو، طرفمو، منو، صورتمو دقت کنید پیداست که باید و را حذف و به جای آن از رو استفاده کنیم. مثالهای درست: روم رو، طرفم رو، من رو، صورتم رو چیزهای دیگری هم شکسته نویسی است. مثال: یهو، منم صحیح آنها: یکدفعه، من هم
-
حشو: بعضی نویسندهها چهارچوبهایِ محاوره رو کاملا دور میزنن. به طوری که از سر و ته برخی کلمات میزنن. استفاده از حشو ممنوعه چه تو مکالمات چه تو محاورات. لنتی کجا برم؟❌لعنتی✔ بِ خانه رفتم.❌به✔ مث یه دختر خوب...❌مثل یک✔ دیه از این حرفها نزن...❌دیگه✔ چشمام کور شد...❌چشمهام✔ فعل در جای اشتباه: نویسندهها در بعضی مواقع فعل را در جای اشتباه قرار میدهند. یک ویراستار باید تا متوجه این ایراد شد سریعاً ویرایشش کند! مثالهای غلط: گذاشتم روی میز. بیرون رفتم از خونه. فعل در جای اشتباه است و جمله را بد جلوه میدهد. بعضی نویسندهها این موضوع را نمیدانند و فکر میکنند زیبایی به جمله میدهد. مثالهای درست: روی میز گذاشتم. از خونه بیرون رفتم. فعل جمله در جای درست قرار گرفت. جابه جایی فعل در جملهی بلند هم هست پس دقت کنید. به کار بردنِ اعداد: برای به کار بردن اعداد در متن باید عبارتِ فارسیِ آن را بنویسید. ساعت ۱۲ اومدم نبودی.❌ ساعت دوازده اومدم، نبودی.✔ اما برای اعداد طولانی و تاریخ با اعداد نوشته بشن مشکلی نداره. ۱۳۸۰/۹/۲۰❌ بیست آذر ۱۳۸۳✔ نکته: معمولاً تمام جدولهای آماری، نتایج مسابقات ورزشی، سن، قد، وزن، طول و عرض جغرافیایی، شماره شناسنامه، شماره اتومبیل، صفحات کتاب، مبلغ، موارد قانونی، شماره تلفن و… به عدد فارسی نوشته میشوند. ۰۹۱۲۱۲۳۴۵۶۷✔ اعداد به ریاضی در متن فارسی هیچ جایگاهی ندارند، پس وقتی دیدید سریع ویرایش بکنید. برای مثال: ۵۰% پنجاه درصد ساعت ۷ ساعت هفت اما اعداد واو دار مثل بیست و چهار، چهل و سه باید به حروف نوشته بشه بیست و چهار عدد❌ 24 عدد✅ هشتاد و هفت سال دارد❌87 سال دارد✅ اعدادی مثل 1 تا 20 و اعدادی که واو ندارن مثل 40، 50 و... باید به حروف نوشته بشه. پنجاه، شصت، چهار، هفت
-
کشش: از کشیدنِ کلمات به میزان زیاد که معمولا برایِ جلب توجه و گاهاً زیبایی نوشته، انجام میشن بپرهیزید. مــــــــــــن، بدون تو مـــــحاله بتونم زنده بمونم!❌ من، بدون تو محاله بتونم زنده بمونم!✔ هر نوع کششی در رمان و همچنین تکرار کلمات ممنوع است.موردی نداره، اشاره کردن. من!✔مــــــــــن!❌ کسره به جایِ «ه» در این موارد هم باید از کسره استفاده بکنید؛ نه "ه" آتنا: عزیزه دلم...❌ آتنا: عزیزِ دلم...✔ خط تیره برایِ مکالمات: قبل از دیالوگ فقط و فقط از خط تیره استفاده بشه. آندرلاین و مثبت و... غلط هستن. + من نمیام مهمونی!❌ _ سرم درد میکنه❌ -تو برو❌ - چرا همیشه حرف، حرفِ توئه؟!✔ اگر خواستید قبل از دیالوگ اسم شخصیت را هم بنویسید، باید بعد از اسم، دو نقطه قرار بدهید. آرشیدا: سلام خوش اومدی.✔ مانا: برو بیرون!✔ گذر زمان: برای گذر زمانی فقط از (***) سه تا ستاره داخل پارتها باید استفاده شود. ❌#### ❌********* ❌------- و....❌ ***✔ تنوین: دقت کنید که حتماً برای کلمههای تنویندار باید تدوین گذاشت تا کلمه بهتر دیده شود. مثال: کاملا، حتما، یقینا کاملاً، حتماً، یقیناً ویراستاران عزیز حتماً تنوین را رعایت کنید. کلمات انگلیسی: نباید کلماتِ انگلیسی را به فارسی به کار برد. مثال: اوکی، اس، تایم باشه، پیامک، دقیقه به همین صورت ویرایش بزنید، اصلاً نباید کلمات انگلیسی را فارسی بنویسید!
-
کروشه {} برای اضافه کردن چیزی به متن که توضیح اضافهتری برای کلمه پیش از خود است. این کتاب {منطق الطیر} نظم عرفانی دارد.✔ نکته آخر: محل قرار گیری و فاصله علائم نگارشی. این علائم، هرکدوم جایگاهی دارند که به همه اشاره خواهد شد. نقطه/ویرگول/نقطه ویرگول/علامت پرسشی/علامت تعجب/سه نقطه: به کلمه قبل از خود میچسبد و از کلمه بعدی با فاصله جدا میشود. او رفت. باید میرفت.✔ صدایش زدم، نگاهم نکرد.✔ میدانستم؛ ولی چیزی نگفتم.✔ شوخی نکن! مگر میشود؟ چهطور آخر؟!✔ بریده بریده گفتم: - مگر... او آخر... چهطور؟✔ گیومه، کروشه، پرانتز: به کلمات درون خود میچسبند و از کلمات دو سوی خود، فاصله میگیرند. ریحانا (مادر نیک) بود.✔ این کتاب {منطق الطیر} نوشته عطار است.✔ او میگفت «مادرت یک دروغگوست!» و شاید حق با او بود!✔
-
بیشترین کاربرد علامت دونقطه یا علامت شارحه زمانی است که نیاز داریم در متن خود از کسی نقلِ قول کرده یا خبری را از زبان دیگری «بازگو» کنیم؛ نشانۀ دونقطه بهطورکلی برای بیانکردن و شرحدادن است؛ یعنی چیزی برای تشریح، تعریف و بیان وجود دارد. 1) بعد از ذکر نام افراد یا نام منبع در محتوا دو نقطه استفاده میشود. مثال: باب راس گفت: «من عاشق نقاشیام.» 2) هنگام برشمردن اجزای یک چیز دونقطه استفاده میشود. مثال: اجزای تشکیلدهندۀ نقاشی عبارت است: قلم، رنگ، آب و... 3) جلوی کلماتی که میخواهیم آنها را معنی کنیم دونقطه استفاده میشود مثال: فرستادن پیام شخصی در توییتر را دایرکت میگویند. گذاشتن علامت دونقطه در ورد، کیبورد، ویندوز، مک و اینترنت برای گذاشتن دونقطه در نرمافزار ورد و سایر نرمافزارها میتوانید از روشهای زیر استفاده کنید: استفاده از کلید ترکیبی Shift+ در ویندوز و اینترنت استفاده از کلید ترکیبی Shift+: در مک *** گیومه «» برای نقل قول مستقیم از حرف یه نفر یا یه شاعر. چه خوش گفت مولانا «به پایان آمد این دفتر، حکایت همچنان باقیست!»✔ شامل کاربردهای زیر میشود: نقل قول مستقیم از فردی مادر گفت: «لباس گرم همراه خود داشته باش». مشخص کردن یا تاکید داشتن واژه یا عبارتی در قسمتی از متن کاش دنیا دست زنها بود. شاید این جمله از رمان «سووشون» را شنیده باشید. زمانیکه از اسامی، عناوین، اصطلاحات علمی و یا فنی برای اولینبار استفاده شود. مکانی که مشاهده میکنید، مسجد «نصیرالملک» است. در تضمین شعر(شاعری بخشی از شعر شاعری دیگر را عینا در شعر خود میآورد). چه خوش گفت فردوسی پاکزاد که رحمت بران تربت پاک باد «میازار موری که دانهکش است که جان دارد و جان شیرین خوش است» در این بیت تضمینی از “سعدی ” از سروده “فردوسی” آورده شده است. نکته: در نقل قول غیرمستقیم نیازی به گذاشتن گیومه نیست. مثال: به او گفتم میوهها را داخل سبد بگذارد. خط تیره: این خط، برای دیالوگهاست باید قبل از دیالوگ قرار بگیره، یک فاصله بخوره و بعد دیالوگ. - از تو چه خبر؟✔ از این خط، بین کلمات مرتبط باهم استفاده میشه. سه- چهارتا نون بگیر!✔ پرانتز: نماد فرعی برای توضیح بیشتر درمورد چیزیست. نکته: برای توضیحاتی درمورد اماکن یا کاراکترها، میتوان از پرانتز استفاده کرد؛ اما بهتره در طول خود متن، آنها را توصیف کرد. ریحانا (مادر نیک) نگاهش کرد.✔ ریحانا، زن سبزه پوستی بود که مادر نیک میشد و عاشقانه او را دوستش داشت. آرام نگاهش کرد و صدایش زد.✔
-
ویرگول: نشانه مکث و گاهی هم برای ندادن کسره اضافه به کلمه پیش از خود، استفاده میشه. سرش را خم کرد، موهایش را کنار زد و به پاهایم چشم دوخت.✔ برای جلوگیری از دادن کسره اضافه: علی، من دیگه نمیخوام ببینمت!✔ (در صورت نبود ویرگول: علی من دیگه نمیخوام ببینمت!⬅ ممکنه اینجوری خونده بشه: علیِ من دیگه نمیخوام ببینمت!) نکته: استفاده بیش از حد از ویرگول، مکثها رو زیاد و جمله رو کریه میکند! در حد لازم از ویرگول استفاده بشه. او، مادر محمد، آرام، صدایش، میزد.❌ او، مادر محمد، آرام صدایش میزد.✔ ویرگول یا کاما در نگارش فارسی کاربردهای متعددی دارد، اما از مهمترین کاربردهای آن میتوانیم به موارد زیر اشاره کنیم: 1) در وسط جملهها بنا بر ضرورت جداسازی و ایجاد مکث و بعد از فعلهایی که وسط جمله میآید، از ویرگول استفاده میشود. مثال: بعد از فعلهایی که وسط جمله میآید، از ویرگول استفاده میشود. 2) برای جداسازی بخشهای مختلف آدرس، ویرگول استفاده میشود مثال: تهران، سعادتآباد، خیابان علامه جنوبی، پلاک ۲۰، واحد ۴ 3) برای جداسازی ارقام و عبارات مختلف ویرگول استفاده میشود. مثال: به این موضوع در صفحههای ۷۰، ۱۱۵ و ۱۸۵ اشاره شده است. 4) بهجای مکث کوتاه در جمله ویرگول استفاده میشود. مثال: اگر شبها همه قدر بودی، شب قدر بیقدر بودی. 5) در ضمن جمله، کلمه یا عبارتی بهعنوان بدل، قید، جمله معترضۀ یا عبارت توضیحی دیگر آورده شود، ویرگول استفاده میشود. مثال: نیما شفیعزاده، بلاگر و متخصص شبکههای اجتماعی، سردبیر رسانۀ نیماتودی است 6) بین کلمههای همپایه بهجای «و» میآید. مثال: نیما، سینا، نیلوفر و عطیه به خانه آمدند. 7) بین دو کلمه که ممکن است خواننده آنها را با کسرۀ اضافه بخواند، ویرگول استفاده میشود. مثال: مادر، ریحانه را صدا زد. 8) پس از منادا ویرگول استفاده میشود. مثال:خدایا، ما را آدم کن! 9) میان کلمات تکرارشونده از ویرگول استفاده میشود. مثال: این کتاب، کتاب من است. گذاشتن علامت ویرگول در ورد، کیبورد، ویندوز، مک و اینترنت برای گذاشتن ویرگول یا کاما در نرمافزار ورد و سایر نرمافزارها میتوانید از روشهای زیر استفاده کنید: استفاده از کلید ترکیبی Ctrl+T در ویندوز و اینترنت استفاده از کلید ترکیبی Shift+7 در مک *** نقطه ویرگول: نشانه مکث بیشتر از ویرگول. قبل از «ولی» «اما» «چون» «برای اینکه» «زیرا» و امثال اینها میاد؛ همچنین وقتهایی که جمله پیشین تمام شده، ولی جمله بعد با اون مرتبط است. نگاهش نکردم؛ ولی دلتنگش بودم.✔ اخراجش کردم؛ چون کارش افتضاح بود!✔ در تمام این دوران، به کس دیگری جز من فکر میکرد؛ به همان دخترک!✔ این نوع از علائم نگارشی همانطور که از نامش پیداست هم کاربرد نقطه را دارد و هم ویرگول. نشاندهنده یک مکث طولانی است که مکث آن از ویرگول طولانیتر؛ اما از نقطه کوتاهتر است. اصول استفاده از این علامت عبارت است از: برای جداکردن جملهها و عبارتهایی که از نظر دستور زبان مستقل و غیروابسته هستند، اما از ارتباط معنایی باهم برخوردارند ومکمل یکدیگرند. مثال: به بقیه عکسها نگاه میکنم؛ همگی عکسهای من و پدرم هستند. هنگامی که به نظر میرسد جمله تمام شده است؛ اما درواقع آن جمله ادامه دارد و قصد نویسنده این است که خواننده را به خواندن ادامهی مطلب جلب کند. این جملهها معمولا با کلمات توضیحی مانند: ولی، اما، زیرا، مثلاً، فرضاً، یعنی، همچنین، بنابراین و …. بهکار میروند. مثال: من همیشه برای مطالعه به کتابخانه میروم؛ اما به دلیل کرونا امکان رفتن به آنجا را ندارم. استفاده از نقطه ویرگول برای فهرست سازی یا برشمردن چیزی. مثال: لوازمی که برای رفتن به طبیعت نیاز دارید عبارتند از: کیسه خواب؛ کوله پشتی؛ لباس گرم؛ غذای سبک و … . برای ربط چندین جمله پشت سرهم. مثال: من امروز صبح از خواب بیدار شدم؛ بعد صبحانه خوردم؛ بعد به مدرسه رفتم. علامت سوال: انتهای جملات پرسشی. مگه بابا رفته بیرون؟✔ نکته: جایی که سوال ما در قالب یه جمله اومده، لازم نیست آخرش علامت سوال بذاریم. توی ذهنش این سوال بود که اصلاً مگه بابا رفته بیرون و خودش هم جوابش رو نمیدونست.✔ نکته2: علامت پرسش و تعجب برای جملات تعجبی سوالی، باهم میان و به این ترتیب: ؟! علامت سؤال، همانطور که از اسمش پیداست، گویای پرسشیبودن جمله است؛ به این معنی که سؤالی مطرح شده است و شاید پاسخی در ادامه داشته باشد. 1) در پایان همۀ جملههای پرسشی علامت سؤال استفاده میشود. مثال: چرا وقتی نشون میداد درصد رو، آقا فردوسیپور میخند؟ 2) برای نشاندادن مفهوم تردید از علامت سؤال داخل پرانتز استفاده میشود. مثال: توییتر در سال ۱۳۸۵ (؟) فیلتر شد. 3) هنگامی که چند جملۀ پرسشی در یک مطلب پشت سر هم آورده شود علامت سؤال استفاده میشود مثال: این چه قیافهایه؟ شما از کجا اومدین؟ گذاشتن علامت سؤال در ورد، کیبورد، ویندوز، مک و اینترنت: برای گذاشتن سؤال در نرمافزار ورد و سایر نرمافزارها میتوانید از روشهای زیر استفاده کنید: استفاده از کلید ترکیبی Shift+/ در ویندوز و اینترنت استفاده از کلید ترکیبی Shift+? در مک *** سه نقطه: کاربرد سه نقطه خیلی محدوده؛ فقط جایی که دیالوگ قطع بشه یا متن نیمه کاره بمونه و یا دیالوگ منقطع باشه. اشتباهه از سه نقطه به جای مکث استفاده کنید! مکث، کار ویرگوله. ۱) برای نشان دادن لکنت زبان یا بریدهبریده سخن گفتن (از دو طرف با نیمفاصله و کشیدگی دادن به حروف پیوسته): - گُـ...گُـ...گفتم نَـ...نَـ...نترس! ۲) برای درنگ کردن در ادای واژهها (بیفاصله از قبل): - من... دیگه... بر... نمیگردم...! تو برو. ۳) برای نصفهنیمه گفتن واژهها (بیفاصله از قبل): - من از این موجود میتر... دقیقاً پشتسرم ایستاده بود و بازتابش در شیشهٔ پیشِرویم دیده میشد. ۴) هنگامی که کسی سخن دیگری را در گفتوگوها قطع میکند (بیفاصله از قبل): افسانه با ناراحتی گفت: «من به همه میگم تو کی هستی و چیکارهای! من به پلیس...» بابک حرفش را قطع کرد: «تو بیخود میکنی! جرئت داری بگو، ببین چه بلایی سرت میآرم!» ۵) برای نشان دادن سخنان کسی که پشت تلفن است و شنیده نمیشود (از قبل با فاصلۀ جامد و از بعد با فاصلۀ معمولی): - بله. ... علیک سلام. ... به تو چه؟ ... به خودم مربوطه. ... تو که همهجا زیر نظرته. ... چی؟ ... زنگ بزن پایین. ... مسخره! ۶) در گفتوگوی تلفنی، وقتی طرف مقابل سکوت کرده یا مشکلی در ارتباط وجود دارد (بیفاصله از قبل): - الو... الو... صدات نمیآد! یادآوری: در این موارد، سهنقطه نمیگذاریم: ۱) برای نشان دادن خشم و مانند آن یا درنگِ کاملِ بعد از هر واژه، پس از هرکدام فقط یک نقطه میگذاریم: - دارم بهت میگم من. اصلاً. حالم. خوب. نیست. بفهم! برو پی کارِت! ۲) با سه بار تکرارِ یک حرف (نه بیشتر)، کشیدگی یک واکه در هجا را نشان میدهیم، نه با سهنقطه (*وا...ی) و نه با تکرار تیرۀ روی خط زمینه (*حمیــــــد): - وااای، حمییید! ممنووون! علامت تعجب: انتهای جملات عاطفی یا تعجبی. من عاشقتم!✔ شوخی نکن!✔ این علامت برای توصیف تعجب، هیجان، حیرت، دستور؛ تمسخر؛ تاکید؛ افسوس؛ خشم و به طور کلی در پایان جملاتی که بیانگر عواطف و احساسات هستند، قرار میگیرد. کاربردهای آن: بیان تعجب و حیرت به به عجب هوای آفتابی! برای ندا و مورد خطاب قرار دادن مهمانان ارجمند! برای بیان شگفتی زیاد فوق العاده است! بیان حالت امری و دستوری بایست! بیان هشدار به تونل نزدیک میشوید!
-
نیم فاصله: افعالی که پیشوند «می» و «نمی» دارند از نیم فاصله استفاده میشه. می شناسم❌میشناسم✔ نمیشناسم❌ نمیشناسم✔ نیم فاصله چیست؟ نیم فاصله که در زبان انگلیسی به آن Semi-Space میگویند سبک نشانهگذاری و فاصلهگذاری بین بعضی از حروف است که بدون ایجاد فاصله اضافی از به هم چسبیدن عبارات جلوگیری میکند. مثلاً دو عبارت «نیم فاصله» و «نیمفاصله» را در نظر بگیرید، در عبارت دوم «نیم» و «فاصله» نه به یکدیگر چسبیدهاند و نه از یکدیگر فاصله زیادی دارند، به همین میزان فاصله، نیم فاصله گفته میشود. فاصله برون کلمه و فاصله درون کلمه دو نوع فاصله موجود در زبان فارسی هستند. فاصله برون کلمه استقلال دو واژه از یکدیگر را نشان میدهد و برای چند واژه به کار برده میشود درحالیکه فاصله درون کلمه برای جدانویسی درون یک واژه به کار میرود. به بیان سادهتر، نیم فاصله همان فاصله است منتهی با طول کمتر! از نیم فاصله برای جداسازی کلمات و حروفی استفاده میکنیم که اگر از فاصله استفاده کنیم معنای آن عوض میشود و اگر میان آنها فاصله نباشد به یکدیگر متصل میشوند. دقت داشته باشید که بین حروف و کلمات جداشده با نیم فاصله، فاصله مرئی وجود ندارد و یک واژه محسوب میشوند. نیم فاصله در چاپگر یا نمایشگر دیده نمیشود. به همین دلیل به آن فاصله صفر هم میگویند. شاید فکر کنید نیم فاصله از آن قواعد دستوپاگیری است که رعایت کردن و نکردنشان هیچ اهمیتی ندارد، اما باید بدانید که بههیچوجه اینطور نیست با استفاده از نیم فاصله، خواندن متن آسانتر میشود، نیم فاصله زیبایی متن را چندبرابر میسازد و به آن انسجام میبخشد. در اصول نگارش زبان فارسی، رعایت نیم فاصله اهمیت بسیار زیادی دارد. زیرا با استفاده از نیم فاصله خواننده متوجه میشود که با یک واحد معنایی مستقل سروکار دارد. نیم فاصله یکی از اصول نگارشی است که تایپیستهای کاربلد و حرفهای را از تایپیستهای معمولی متمایز میسازد. عدم رعایت نیم فاصله به همان اندازه غلط املایی کیفیت متن را کاهش میدهد چون به خواننده القا میکند که نویسنده بهاندازه کافی حرفهای نیست. مثلاً شاید دانشآموز را هم به شکل «دانش آموز» و هم به شکل «دانشآموز» بنویسید. شاید در وهله اول به نظرتان تفاوتی نداشته باشند، اما «دانش آموز» بیشتر شبیه جملهای امری به نظر میرسد که شما را به یادگیری دانش فرامیخواند؛ اما دانشآموز اسم است که معنای آن را میدانید. مثلاً اگر بنویسید «یک جا خرید کردم» یعنی «رفتهام یک جایی و خرید کردم» اما اگر بنویسید «یکجا خرید کردم» یعنی «یکباره خرید کردم». پس میبینید که نیم فاصله میتواند معنای جمله را تغییر دهد. بر اساس اصول نگارش زبان فارسی در موارد زیر باید از نیم فاصله استفاده کنیم. بین «می» و ادامه فعل: میآیم، میرفتم بین ریشه فعلی و ضمیر در افعال ماضی نقلی و ماضی بعید: آمدهام، رفتهاید، آمدهبودم بین کلماتی که به «ه» آخر با صدای ــِـ ختم میشوند و ضمایر ملکی: خانهام، خانهاش، جامعهتان بین کلماتی که به «ه» آخر با صدای ــِـ ختم میشوند و «ای» نکره ساز: پروژهای، خانهای در زمان جمع بستن کلمات با «ها»: کتابها، خانهها، درختها بین پیشوند «بی» و کلمه پس از آن: بیدلیل، بیحوصله، بیادب زمانی که با اضافه کردن ریشه فعلی به یک اسم، یک صفت فاعلی یا یک مصدر میسازیم: ریاضیدان، پنجرهساز، گوشتخوار، جهانگردی ترکیبهای وصفی عادی و مقلوب که به یک صفت واحد تبدیل شدهاند: گوشتتلخ، دلنازک، پاکدامن، بزرگمنش، تلخزبان بین صفت و موصوف مقلوبی که به یک کلمه تبدیل شده باشد: نرمافزار بین صفت و پسوندهای تفضیلی «تر» و «ترین»: شیرینتر، شایستهتر، درستتر، آرامتر کلمات مرکب ساختهشده با عدد: دورویی، سههفتهای هرگاه «و» دو کلمه را به همپیوند دهد و ترکیب جدیدی ساخته شود که بر مفهوم واحدی دلالت کند: بشوروبپوش، بگیروببند، گرگومیش قیدهای دوجزئی: دستکم قیدهای چندجزئی: رویهمرفته. نشانههای (تر، ترین و ها) اگه در انتهای هر کلمه بیان باید از نیم فاصله استفاده بشه. آنها❌ آن ها❌ کوچکترین❌بزرگتر❌ آنها✔ بزرگتر✔کوچکترین✔ نکته: برای افعال چهار واژهای فرقی نداره که نیم فاصله بخوره یا نه. میشد✔ میشد✔ می شد❌ نکته: «ها» که به نشانهی جمع باشه، باید با نیم فاصله جدا بشه؛ اما «ها» که به نشانهی تاکید باشه، نیم فاصله استفاده نمیشه. «ها» تأکیدی: بردیا: آرتام نزدیک اونجا نشی ها!✔ نیم فاصله در برخی کلمات مرکب هم باید به کار برده بشن. شگفت انگیز❌شگفتانگیز✔ خنده آور❌خندهآور✔ نکته: ضمایر متصل شامل (ام، ات، اش، مان، شان، تان) هستن که به اانتهای واژه میچسبند. کلماتی که به «ی» (با صدای یی) و «ه» ختم میشن، برای ضمایر ملکی نیم فاصله میپذیریند. خانم❌خانهم❌خانه ام❌خانهام✔ دمپاییاش✔دمپاییش❌دمپاییاش❌دمپایی ش❌ کشتیات✔کشتیت❌کشتی ات❌کشتی ت❌ نکته: حروف مختوم به «ی» که صدای «یی» نمیدن، نیم فاصله نیازی ندارن! پایم✔پایام❌پای ام❌ نکته: سایر کلماتی که به «ی» و «ه» ختم نمیشن، چسبیده نوشته میشن! کتابم✔کتاب م❌کتاب ام❌کتابام❌ پدربزرگم✔پدربزرگام❌پدربزرگ ام❌پدیربزرگ م❌ نکته: کلمات دوبخشی یک سری کلمات هستن که از بیشتر از یک بخش تشکیل شده و این ها نیاز به نیم فاصله بین بخشهای خود دارند. انقدر❌ان قدر❌انققدر (ان+قدر)✔ خوشگذران❌خوش گذران❌خوشگذران (خوش+گذران)✔ مدادرنگی(مداد+رنگی)✔مداد رنگی❌ همچون❌هم چون❌همچون (هم+چون)✔
-
شکسته نویسی: «نکته اول» شکسته نویسی یک مسئله مهم است که نباید آن را از قلم انداخت. دقت کنید شکسته نویسی هیچ جایی در لحن ادبی ندارد! در لحن عامیانه در هر پارت صد درصد شکسته نویسی پیدا میشود و سریع باید ان را اصلاح کرد. مثال: چشمام، دستام، کیفام این را در بالا مشاهده میکنید که به جای استفاده از ها فقط از ا استفاده شده است. به این شکسته نویسی گفته میشود و باید ویرایش زده شود. مثالهای جمع درست: چشمهام، دستهام، کیفهام پس وقتی دیدید ها جمع به کار نرفته سریع ویرایش بزنید اما اگر در لحن ادبی بودیم و نوشته بود چشمانم به این صورت شکسته نویسی نیست!
-
حرف «ب» زمانی که به عنوان پیشوند فعل باشن، به صورت پیوسته نوشته میشن. بروید✔ به روید❌ به (حرف اضافه) جدا از کلمه بعد نوشته میشه. بجز❌بهجز✔ جابجا❌جابهجا ✔️ یک بیک❌یکبهیک✔️ در بدر❌دربهدر✔️ خود بخود❌خودبهخود✔️ بطرف❌بهطرف✔️ بسوی❌بهسوی✔️ نقطه: نشانهی مکث کامل و در انتهای جملاتی که تمام شده باشند. صدایم زد که برنگشتم.✔ بهمنظور رساندن منظور و انتقال معنی، در زبان نوشتار از علائم نگارشی استفاده میکنیم. نقطه در پایان تمام جملهها، بهجز جملههای پرسشی و تعجبی، میآید. درواقع، نقطه بهمعنی درنگ طولانی و ختم کلام است. در زبان انگلیسی به این حالت. Period یا Full Stop گفته میشود. در پایان تمام جملهها، بهجز جملههای پرسشی و تعجبی و بدون فاصله از کلمۀ آخر جمله، استفاده میشود. غلط: نیماتودی رسانۀ معتبری در حوزۀ شبکههای اجتماعی است. استفاده از نقطه پس از پاسخهای کوتاه یا کلماتی که نقش جمله دارند. مثال: - امسال کنکور قبول شدی؟ - بله. در پایان مشخصات هر منبع در پژوهشهای علمی و کتابها نقطه گذاشته میشود. مثال: زهره سرمد و دیگران، روشهای تحقیق در علوم رفتاری. ص ۱۷۰ بعد از حروف اختصار نقطه استفاده میشود. مثال: ر. ر. (ریحانه رمضانی) یک استثنا: درصورتیکه حروف اختصاری که نوشتیم شناختهشده باشد، نیازی به گذاشتن نقطه پس از حرف پایانی نیست؛ یعنی بهجای ه.ق. (هجری قمری) میتوانیم ه.ق بنویسیم.
-
سوار ماشینم شدم و به سمت بهشت زهرا روندم، بین راه دسته گل نرگس خریدم و دوباره راه افتادم؛ رویا عاشق گل نرگس بود و حتی عطرش هم بوی گل نرگس میداد. بغض چسبیده به دیوارهی گلوم رو قورت دادم و ماشین رو جلوی درب بهشت زهرا پارک کردم، دسته گل رو از روی صندلی شاگرد برداشتم و از ماشین پیاده شدم و بعد از قفل ماشین وارد آرامگاه ابدی شدم. دسته گل رو روی سنگ قبرش گذاشتم و بالای قبرش نشستم، دو انگشتم رو به صورت ضربهای روی سنگ زدم و شروع به فاتحه خوندن کردم... . *** همونجا خوابم برده بود و وقتی بیدار شدم هوا تاریک شده بود، نگاهی به ساعتم انداختم که عقربههاش هشت شب رو نشون میداد، از جام بلند شدم و همونطور که چشمهام رو مالش میدادم سوئیچ ماشین رو از جیبم درآوردم که همون لحظه گوشیم زنگ خورد؛ از جیبم بیرونش آوردم و به صفحه نمایش که اسم فربد رو نمایش میداد نگاهی انداختم و بعد جواب دادم. - بگو فربد! با عصبانیتی که تو صداش مشهود بودگفت: - معلومِ کجایی؟! - رفتم بهشت زهرا! - لاقل اون گوشی وامونده رو جواب میدادی این همه آدم نگران نمیشدن. - فربد بیخیال، خوابم برده بود؛ اصلاً متوجه نشدم کسی زنگ بزنه. - هوف؛ زود بیا خونه دیگه، خداحافظ. - خداحافظ. گوشی رو قطع کردم و دوباره توی جیبم گذاشتم و سوار ماشین شدم، سوئیچ رو چرخوندم و بعد از روشن کردن ماشین به سمت خونه راه افتادم. بعد از حدود چهل و پنج دقیقه ماشین رو توی پارکینگ خونه پارک کردم و داخل رفتم، عطسهای کردم که همزمان فربد هم از توی آشپزخونه بیرون اومد. فربد هم برادرم بود و هم مثل یه رفیق همیشه کنارم بود، تو سختیهام فربد کنارم بوده و از اینکه چقدر زجر کشیدم خبر داره؛ برای همینه که گاهی از دستم عصبی میشه اما بهترین همراه نه فقط برای من برای هر آدمی میتونه باشه. هم دلسوز و مهربون بود و هم مثل یه رفیق، برار و از همه مهمتر مثل یه پدر کنارم بوده، روی مبل نشستم و همونطور که دراز میکشیدم گفتم: - عصبی نباش دیگه؛ بهخدا از سردرد خوابم برده بود و وقتی زنگ زدی حتی بیدار هم نشدم. - درک کن داداش، من جز تو کی رو دارم؟ اگه چیزیت میشد چی؟ - ببخشید! حالا که سالم کنارتم و تو هم اون اخمهات رو باز کن. چند بار پشت سرهم عطسه کردم که صدای اعتراض فربد بلند شد. - چرا موهات رو خشک نمیکنی؟ الان خوبه که سرما خوردی؟! - بیخیال اصلاً حال ندارم. چشمهام رو بستم که خیلی زود خوابم برد... . *** آروشا: جلوی پنجره وایساده بودم و دنبال راهی برای فرار میگشتم، مردک بیشعور هیچ راهی نذاشته بود بجز از درب خارج بشم. این هم که نمیذاشت من برم، باید وقتی میاومد تو اتاق یا کلید رو کش میرفتم و یا با زخمی کردنش از اینجا فرار میکردم.
-
به دخترک نگاهی انداختم که رنگ پریده روی زمین افتاده بود. کلافه به سمتش رفتم و بغلش کردم و روی تخت گذاشتم، با دیدن یکی از پاهاش که به زنجیر بسته شده بود پوزخندی گوشهی لبم جا خوش کرد، به سمت بیرون از اتاق رفتم و وارد آشپزخونه شدم و ساندویچ کالباس گرفتم و بعد از اینکه توی پلاستیک گذاشتم درون یخچال گذاشتمش. با فربد سپردم که وقتی بیدار شد ساندویچ رو بهش بده، مستقیم به اتاقم رفتم و بعد از انتخاب لباس به حموم رفتم. وان رو پر از آب کردم و شامپو بدن موردعلاقهم رو توی آب ریختم... . *** حولهی تن پوشم رو تنم کردم و از حموم خارج شدم، بعد از خشک کردن بدنم لباسهام رو پوشیدم و موهام رو شونه کشیدم و از اتاق خارج شدم. دخترک بیدار شده بود و فربد آورده بودش توی پذیرایی که داشت غذا میخورد، با دیدن من لحظهای دست از خوردن کشید و کمی پشت فربد پنهان شد که این حرکتش باعث شد نگاهِ فربد به سمت من کشیده بشه. بیخیال وارد آشپزخونه شدم و بعد از خوردن آب روی مبل جلوی تی وی نشستم و مشغول تماشای فیلم متری شیش و نیم که روی صفحهی تلویزیون درحال نمایش بود شدم. عطسهای که کردم باعث فربد نگاهم کنه، بیخیال مشغول تماشا شدم که بعد از چند دقیقه صداش رو شنیدم: - هزار بار گفتم وقتی از حموم میای موهات رو خشک کن؛ ولی کو گوش شنوا! همونطور که نوک بینیم رو میخواروندم گفتم: - همش یه عطسه بود، چیزی که نشده. - اگه سرما بخوری میدونی چند روز بیکار تو خونه میمونی؟ - ول کن بابا حالا که چیزی نشده. - مگه حتماً باید یه چیزی بشه؟! چیزی نگفتم و تلویزیون رو خاموش کردم و از رو مبل بلند شدم، دخترک آخرین لقمه غذاش رو هم خورد که به سمتش قدم برداشتم؛ دستش رو کشیدم و به اتاق بردمش، اون هم بیهیچ حرفی همراهم میاومد و حتی لحظهای که یکی از پاهاش رو به زنجیر بستم هم کلمهای از دهانش خارج نشد. لحظهای دلم برای این مضلومیتش سوخت؛ ولی بعد به اینکه چی شده فکر کردم و به خودم که اومدم اخم روی پیشونیم نشسته بود. از اتاق خارج شدم و درب اتاق رو قفل کردم، کلید رو توی جیبم گذاشتم و از خونه خارج شدم. از سردرد دستم رو روی پیشونیم گذاشتم، هم این میگرن دیوونهم کرده بود و هم حاظر نبودم به دلتر برم تا از شر این سردرد خلاص بشم، اگه به دکتر میرفتم رویا رو توی خیالم هم از دست میدادم.
-
بعد از چند دقیقه احمد با نگرانی که توی صداش مشهود بود گفت: - فرزاد اون قرصها چی بود که خوردی؟! - چیزی نیست داداش، داروهای میگرنم بود. - مگه داروها رو کنار نذاشته بودی؟ - دوباره میخورم. - فرزاد جون عزیزت دیگه نخور، این داروها روی کبدت تأثیر داره یادت رفته؟ اگه یادت باشه دکتر خوردنش رو ممنوع کرد. - یه داروئه دیگه، بیخیال شو چیزی نمیشه! وقتی این قرص رو میخوردم توهم اینکه رویا پیشمه رو میزدم و نمیخواستم همه چیز خراب بشه، هم کمی سردردم رو بهتر میکرد و هم حس میکردم رویا کنارمِ، خیلیوقت بود دلم یه خواب راحت میخواست؛ اماکابوسهای شبانه دیوونهم کرده بودن. *** فَربد: همش التماسم میکرد که از اینجا ببرمش؛ اما نمیدونست که فرزاد دمار از روزگارم درمیاورد، هنوز دو قدم بیشتر سمتش نرفته بودم که سرش به دیوار پشت سرش خورد و بیهوش شد. با عجله به سمتش رفتم و خواستم به فرزاد زنگ بزنم که یه لحظه حس کردم تکون خورد اما ممکن بود من اشتباه میدیدم، شمارهی فرزاد رو گرفتم که بعد از چند دقیقه جواب داد: - بگو فربد؟! - چیزه میگم این دختره وقتی داشت عقب عقب میرفت خورد به دیوار و لحظه آخر نمیدونم که چرا بیهوش شد. - هوف، الان میام! - باشه. گوشی رو توی جیبم گذاشتم و به دخترک بیجونی که روی زمین افتاده بود نگاهی انداختم که رنگش مثل گچ سفید شده بود و لبهاش کمی خشک شده بود و نسبت به روز اولی که دیدمش لاغر شده بود. لباسهاش کثیف شده بودن و موهای مشکی رنگش باز بود، روی بازش حرف R نوشته شده بود که کمی دقت کردم متوجه شدم که با یه چیزی حک شده که پوستش رو سوخته بود. زخمش تازه بود و حدس اینکه فرزاد این کار رو باهاش کرده سخت نبود. توی فکر و خیالات خودم غرق شده بودم که صدای زنگ در من رو به خودم آورد، از روی تخت بلند شدم و به سمت درب اتاق قدم برداشتم و درب رو باز کردم که همزمان با فرزاد روبه رو شدم. زیر چشمهاش گود افتاده بود و کمی لاغر شده بود، بیخیال آنالیز کردنش شدم و دستش رو گرفتم و به سمت اون دختر بردمش، لبهام رو با زبونم تَر کردم و همونطور که نگاهش میکردم گفتم: - ببین چه بلایی سر خودت و این دختر آوردی. - این حرفها رو بیخیال شو! - فرزاد تو اینقدر ظالم نبودی، من برادرتم دلم نمیخواد چیزیت بشه یا یه شخص دیگه به دست تو آسیب ببینه. - برادرش باید فکر اینجاها رو هم میکرد. *** فرزاد: حوصلهی بحث کردن رو نداشتم و ازطرفی هم میدونستم که حق با فربدِ اما نه قلبم و نه مغزم این رو قبول نمیکرد که ولش کنم. مهم نبود که خانوادهای داره؛ اما اینکه زنی که عاشقش بودم با کاری که برادر این دختر کرده توی بغلم پرپر شد برام مهم بود و هیچجورِ حاظر نبودم بیخیال انتقامم بشم.
-
ماشین رو توی پارکینگ پارک کردم و از ماشین پیاده شدم که صدای نوتیف پیام گوشیم توجهم رو جلب کرد. گوشی رو از جیبم خارج کردم و به پیام تبریک احمد خیره شدم، موزیک عشق زیاد هم منتشر شده بود و از صبح بچهها تک به تک تبریک میگفتن. لبخندی گوشهی لبم نشوندم و وارد سالن شدم، تنها جایی که میتونستم حس خوبی بگیرم و واسه چند ساعت یا چند دقیقه هم که شده فراموش کنم که چی به سرم اومده اینجا بود. طبق معمول احمد یکی از بچهها رو اذیت کرده بود و داشتن بحث میکردن، موزیک درحال پخش بود. *** هرکاری به جهنم بیا شروع کنیم از اول میبخشمت که برگردی منم کم اشتباه نکردم دل من خیلی پره ولی خب خاطرات پا درمیونی میکنن تا میام ببخشمت یه کاری میکنی که باز هوس دوری میکنم نه این دفعه دیگه فرق میکنه سرم واسه دیدنت درد میکنه هرکاری میکنی تهش پیش منی ولی این دفعه کی بینمون قهر میکنه همیشه عشق زیاد یه جوری میشه مه به چشم نمیاد بچه تو چته چرا لج میکنی شدی همونی که بهت نمیاد چی میشه که همیشه عشق زیاد یه جوری میشه مه به چشم نمیاد بچه تو چته چرا لج میکنی شدی همونی که بهت نمیاد بیا از خودت بگو تنهایی چیا گذشت من که هر جمعی برم تو فکر توام همش چرا میپرسن همه هنوز از من حالتو من که میگردم خودم یه شهرو دنبال تو نه این دفعه دیگه فرق میکنه سرم واسه دیدنت درد میکنه هرکاری میکنی تهش پیش منی ولی این دفعه کی بینمون قهر میکنه همیشه عشق زیاد یه جوری میشه مه به چشم نمیاد. *** با بچهها دست دادم و سلام و احوالپرسی کردیم، روی صندلی چرخداری که هر سری میاومدم مینشستم، نشستم و به صفحهی مانیتور خیره شدم که جمال گفت: - میگم فرزاد کار تنظیم موزیکهای بعدی هم تموم شده و فقط مونده منتشر بشن که اون کارهاش هم با خودت میمونه. - مرسی! - خواهش. کنترل اسپیکر رو برداشتم و یکی از موزیکهای قدیمی رو پلی کردم، بهنظرم موزیکهای بانو هایده خیلی زیبا بودن و خب اگه هنوز زنده بودن قطعاً موزیکهای زیباتری خلق میکردن. به پشتی صندلی تکیه دادم و سعی کردم ذهنم رو خالی کنم و شاید کمی خوابم ببره؛ اما تموم صحنههای مرگ رویا مثل یه فیلم توی سرم میچرخید و باعث استرس و اضطرابم شده بود و کلافهم کرده بود. نفس عمیقی کشیدم و از رو صندلی بلند شدم، کمی کنار شقیقهم رو ماساژ دادم و از تو جیبم قرصهام رو بیرون آوردم و انداختم توی دهنم، به سمت آشپزخونه راه افتادم و بعد از خوردن آب پیش بچهها برگشتم.