سلام وقتتون بخیر من دنبال به رمان میکردم که اسمشو فراموش کردم دختری بود که از خارج کشور برگشته بود مادرش فوت شده بود بعدا متوجه میشه پدرش پدر واقعی اون نیست و میخواد صدنه بزنه لهش به کمک یه پسر از اقوام ناپدری فرار میکنه به روستا تو جاده حیران بهم علاقه مند میشن و ادامه ماجراها اگه ممکنه لطف کنید اسمشو پیدا کنم