دلنوشته: غم
نام نویسنده: نیاز
ژانر: عاشقانه
پارت یک
حست میکنم، توی خونهام، اتاقم و ...
همونطور که یه آدمی برامون عزیز میشه و کم- کم جا باز میکنه لابه لای اتاقکهای قلبمون تو هم میای و اینقدر میمونی تا با گوشت و پوست و استخوانم عجین بشی!
کاش یه آدمی یه آهنگی یه متنی یه معجزهای مَرهم درد تو بشه ولی وقتی تصمیم بگیری که نری، اینقدر میمونی تا موهات مثل دندونات سفید بشه،
ولی کاشکی یکم دلسوز بودی و پروانههای قلبمو یکی- یکی با اون دستای ظریفت نمیکشتی
کاش نمیاومدی تو دلم جا خوش کنی. یا به روایتی به قول حافظ:
غم مگر جز خاطر من !
منزل و مروا نداری؟ خوش بیا..
خوش بیا آسوده بنشین بر دلم گر جا نداری.
منم چارهای جز پذیرفتنت ندارم!
بالاخره دوست داشتن کسی درد داره! دردسر داره!
مال تو درسته کشندهتر از همهاس.
ولی با جون و دل میپذیرمش!
ویراستار: @solmazheydarzadeh