پایان رصد
🔞یخ بهم بدی بهت حال میدم. 🔞می
۱۱
تو 🔞نگاه کـ ـثیفش موج میزد🔞. کم بود چشمهاش رو از کاسه در بیارم و بذارم کف دستش. حدس می
۱۲۸
🔞های کثیفتر🔞 از ۱۵۱
د🔞ست راستش رو زیر پاهام گذاشت و دست چپش حصار شونههام شد و مثل پر کاه از زمین کنده شدم. همه جا 🔞
۱۴۵
🔞قاطی کارای کثیفم کنم🔞. اون گشنه پیر هم به نازنین گیر داده. فقط اینجوری میتونستیم نجات پ
۱۵۹
شو 🔞هـ ـرزه به درد نخو🔞ر!
لـ ـبهای دختر از فرط ح
۱۶۳
🔞هـ ـرزه خودتی. من هـ ـرزه ن🔞
آوریِ مدارک و شواهدی که نشون بده این تمساح بیوجود لکه ننگه و از هیچ 🔞کثافتبازی 🔞ابایی
۱۶۰
عشوه 🔞
۵۲۸
نگ🔞ار افتاد که دست تو دست پوریا بود.
یک دستش روی شونه چپ پوریا و دست دیگهش تو حصار انگشت🔞
۶۲۳
خو🔞اد پارتی رقص راه 🔞
۶۱۹
🔞ستم اطرافم رو ببینم، ولی باز هم نگاهم به چهره پست اون مرد افتاد که من رو تو بـ ـغلش اسیر کرده بو🔞د، از کوره در رفتم و د🔞ستهایی رو که دور بازوم محکم شده 🔞بو
۶۴۰
🔞پی به ذات پلید و کثیف ا🔞ین بشر نبردم؟ مطمئن بودم گندش از زیر دست اون بلند میشه. دست
۶۴۰
د🔞ختر عشوهگر قدم پیش گذ🔞اشت و ب🔞ازوی راست رادوین را سرسختانه چسبید🔞 و با لـ ـبهای حجیم و
۷۷۸
🔞پارتی شبانه که ن🔞
۷۵۱
🔞و سامان دو به دو با هم میرقصیدند. حضور رادوین را که غیر از دختر مغرور پیش رو کسی در معرض دیدش🔞 نب۷۸۲
🔞چون شـ ـر-ابی مسرت بخش 🔞به جانش نوش شد و بازتابش لبخند محو و جذابی که جوانه دو ک
۸۱۵
نیشخندزنان گفت:
- خیلی وقته امتحان مرد بودنو رد دادی دقیقاً موقعی که 🔞خرِ عشوههای دافت شدی و کم آور🔞دی! واسه خودت میگم بیعُرضه!
۸۹۸
اسه جمع شدن یک عده سرشناس لااُبالی! استشمام بوی گس و تند سیگار 🔞 الکل،🔞 فشردگی چهرهم رو بیشتر کرد، منتها تشخیص دادن صدای ظریفی که خطابم
۹۴۰
🔞گیلاس بخور🔞! ا
۹۴۳
🔞مشروب نخورد🔞
۹۴۳
لبخند🔞 پر عشوهای زد🔞 و لبخندم به تمسخر باز شد.
- جالبه! اولین نفری که تو اطرافیام لـ ـب به مِی و 🔞مستی 🔞نمیزنه.
مقایسه؟! با یک مشت جانور انساننما؟ که از هر زشتی و کراهت هراس
۹۴۳
nاغوا و مستی🔞 دستم رو مشت ک🔞
۹۴۴
تی بحث آینده جدی نشده، بزرگش نکن!
علاوه🔞 بر جام دست نخورده من، جام سوم رو هم برداشت و یک نفس سر کشید و با لحن احمقانهای دهن باز کرد:🔞
راط میکنی. دیگه بسه!
سرتقانه 🔞گیلاس چهارم رو هم سر کشید.🔞 لطف واسه نالایقش چرا؟! اینقدر بخوره تا به عواقبش بسوزه. دوباره چ
ا🔞سیر دستهای ظریف نه چندان قدرتمندی شد. لحن نیرنگ باز و بوی زننده🔞 الکل،🔞 گوش و معدهم رو به 🔞
۹۴۴
🔞سر و دختر، دست تو دست هم نزدیک🔞 میش
۹۴۶
و از 🔞بازو به شونهم تکیه داد و انگشتش یکی از اتاقها رو اشاره کرد🔞. منزجر از بوی مشمئز 🔞الکل و فاصله کم بینمون، سرم رو عقب بردم🔞.
۹۵۱
افسوس میخوره، غرق🔞 خواب مستیش شد.🔞
در رو به صورت نیمکش نگه داشتم و بیرون رو زیر نظر گرفتم. دو خدمه
۹۵۲
خون،🔞 قمار،🔞 مُسکرات و باز پای کوفتن و نغمه خوانی
۹۶۲
اشته و به وسیله پدرش دست به هر عمل قبیحی میزد تا فردی چون آریا غرامت سر🔞 مَستیاش 🔞را بدهد و فردی همچون رادوین، اسباب سرگرمیاش را بیابد.
۹۶۵
در🔞ست وقتی که دستهای آریا رو دور کمرم.🔞.. . گوشهام از صدای جیغ و سوت کیپ شد و
۱۰۲۷
واستنی، سخت و مُرید خودش، با یه من عسل نمیشه خوردش! نگام که میکنه، خواه نا خواه مسخ نیروی ماورا زنانهش میشم. اولین نگاهی که🔞 عشوه🔞 ۱۰۴۱
س و یه بار بس!
- اسمش رو🔞 هوس نذار؛ چون شرا*بزدهم کرده!🔞
۱۰۴۲
گُنجم. با دیدنش، اون دستی که داغ خ**یا*نت رو دلم گذاشت. آریا م🔞رد هوس 🔞 نبود، اما جرمش بیشتر از افسانه بود. ازش به اتهام مقابله به مثل نکردن
۱۰۸۳
🔞مـ ـستم میکر🔞د، درست مثل امروزی که خشکم کرد. کاش تو اون شرایط اسمم رو نمیگف
۱۱۲۱
مرز 🔞فساد و فحشا داشت، آ🔞غاز شد. آن روزها پی به نیت ماهان برده بود و اکنون جوهر ریخته
۱۱۵۰
🔞ت*جاوز کرده 🔞شروین و گردش ناگهانی ماشین به لاین چپ، تکان شدیدی به اتاقک م
۱۱۶۵
نگا🔞ه به کثافتکاری🔞
۱۱۹۲
🔞دختر اوشکول!🔞
ذهنم قفل کرد. خونم
۱۲۳۵
گ کرده و حاضری مرزشکنی کنی و به بهونه کوچیک شدن د🔞نیا، آغـ ـوش سرد و محکمش رو با گرمای احساست یکی کنی، 🔞که خدا همین حوالیه، اعجاز خیال نیست، ع
۱۲۳۸
🔞من طلب آغوشی رو کردم که حلالم نبود🔞. شرع و دین رو زیر سؤال بردم، قافیه چندین سالهم۱۲۳۹
ج🔞سم باران را در آغوش کشیده و یا علی گویان🔞 پا به ماشین گذاشته و پرواز کرده بود. آنقدر خون فوران کرده بود که میترسید از دریای خونش غرق شود. هر یک ثانیه
۱۲۴۱
ود. اگر به گوشش میرسید دشمن خونی تا جایی پیش رفته🔞 که او را به آغوش برده واکنشش چه خواهد بود🔞؟ امشب دل جور دیگری تنگ میشد، منقبض ولی منبسط نمیشد، رها نمیکرد، حس را منطق و منطق را حس نشان می
۱۲۵۴
🔞اون حرومزاده 🔞قاتل باران شده بود، نه میدونیم دلیلش چیه و نه تونستیم ردشو بزنیم. و۱۳۷۹
🔞مستی و راستی! او م**س.ت بود🔞 از باده عشق و طرد از سرزمین عشاق و خطوط را
۱۴۵۶
عاشق که بش🔞ی م**س.ت🔞 بوی نم ب۱۴۶۹
دیدن🔞 تو منو م**س.ت بارون کرد،🔞 وجود تو هوای ابری دلمو با بارش کنار زد و رنگینکمانش الآ
۱۴۷۰
ارا به او نمیگفت. صدای اذان مسجد خیابان بالایی بهانهای شد🔞 تا از آغوش آریا جدا شود 🔞و راهش را به سرویس بهداشتی کج کند.
۱۵۴۶
پارتی 🔞داشته و از صدقه سر پدر مایهدارشه. من مسئول پاسخ به قضاوتهای کلیشهای
۱۵۸۲
گفتی🔞 پارتی باز🔞
۱۵۸۳
ینم چشمهای نگران آریا رو به چشمهای بسته دختر جوونی که لباس کارمندها تنش بود 🔞و تو آغوش همسرم افتاده بود🔞. تنم مثل نگاهم یخ شد و دستم که از د
۱۶۵۸
موزیک 🔞یه ماچ! 🔞غیر از این باشه قرارداد ننگینت رو بذار در کوزه حسرت خانم!
۱۶۷۵
د🔞ستش که در دست مرد جوان گم شده بود🔞، کشیده شد. همان مرد مو بوری که در ون دیده بود. تاز
۱۸۱۲
گ🔞رم کردن آغوشش را نداشت. آغوشش دستهای مردانه میخواست، بوی تلخ مردانه، صدای بم و نگاه شیفته او را میخواست🔞، نه آغوش زمستانه بازداشتگاهش را... هر بار که یاد
۱۸۳۳
🔞قاتل اون حرومزاد🔞
۱۸۴۱
و 🔞پشت آن بوسهای زد.🔞
۲۰۱۶