- موضوع نویسنده
- #41
#پارت40
-اسم پادشاه اونجا چیه؟
_پادشاه سیاتال ها حتی به زبون آوردن اسمش هم باعث میشه که متوجه بشه و برای کشتنت سراغت بیاد، حتی اگه لحظهایی توی ذهنت اسمش رو بگی
با این حرفش متوجه شدم که هر چقدر هم اسرار کنم اسمش رو به من نمیگه و من حتی نمیفهمیدم چرا تا حالا به من آسیبی نزده و حالا داره من رو با تمام تاریکی آشنا میکنه؟!
اون همبا آرامش
این واقعا مسخرست که کنار ابلیس داخل جهنم باشم و از چیزی نترسم.
اگر هر کس دیگه جای من بود چه اتفاقی براش میفتاد؟!
باز هم این سوال توی ذهنم اومد که چرا من؟!
-چرا من؟
خودم هم از اینکه سوالم رو به زبون آوردم متعجب شدم.
ابلیس نگاه تیز و بُرندَش رو به من دوخت و به آرومی با صدایی که انگار سُهان به روح هر انسانی کشیده میشد خطاب بهم گفت:
_چی؟
این سوال به این معنی نبود که متوجه سوال من نشده، بلکه یعنی اگر دوباره قصد پرسیدنش رو داشته باشم عواقب خوبی برام نداره
پس سکوت کردم و سرم رو به زیر انداختم تا از چشم هاش فرار کنم.
_بهتره برگردی به اتاقت
با این حرفش سریع و با کمال میل سری به تائید تکون دادم که از کنارم رد شد و همراهش از اونجایی که حالا واقعا میشد بهش گفت جهنم دره، خارج شدیم و سمته اتاقم رفتیم.
-اسم پادشاه اونجا چیه؟
_پادشاه سیاتال ها حتی به زبون آوردن اسمش هم باعث میشه که متوجه بشه و برای کشتنت سراغت بیاد، حتی اگه لحظهایی توی ذهنت اسمش رو بگی
با این حرفش متوجه شدم که هر چقدر هم اسرار کنم اسمش رو به من نمیگه و من حتی نمیفهمیدم چرا تا حالا به من آسیبی نزده و حالا داره من رو با تمام تاریکی آشنا میکنه؟!
اون همبا آرامش
این واقعا مسخرست که کنار ابلیس داخل جهنم باشم و از چیزی نترسم.
اگر هر کس دیگه جای من بود چه اتفاقی براش میفتاد؟!
باز هم این سوال توی ذهنم اومد که چرا من؟!
-چرا من؟
خودم هم از اینکه سوالم رو به زبون آوردم متعجب شدم.
ابلیس نگاه تیز و بُرندَش رو به من دوخت و به آرومی با صدایی که انگار سُهان به روح هر انسانی کشیده میشد خطاب بهم گفت:
_چی؟
این سوال به این معنی نبود که متوجه سوال من نشده، بلکه یعنی اگر دوباره قصد پرسیدنش رو داشته باشم عواقب خوبی برام نداره
پس سکوت کردم و سرم رو به زیر انداختم تا از چشم هاش فرار کنم.
_بهتره برگردی به اتاقت
با این حرفش سریع و با کمال میل سری به تائید تکون دادم که از کنارم رد شد و همراهش از اونجایی که حالا واقعا میشد بهش گفت جهنم دره، خارج شدیم و سمته اتاقم رفتیم.
آخرین ویرایش: