- موضوع نویسنده
- #1
- نام رمان
- سرنوشت سیاه و سفید
- نام نویسنده
- fatemrh.11
- ژانر اصلی
- اجتماعی
- ژانر های مکمل
- تراژدی، پلیسی،عاشقانه
مقدمه: آروم روی میز جلوی کلاس نشستم، و به همهی بچها نگاه کردم که چه ذوق و شوقی دارن اما من نه مثل همیشه آروم بودم و به اونا نگاه میکردم،اروم بودن رو دوست داشتم،و بهم حس قشنگی رو میداد با صدای پای یک نفر که نشون از ورود استاد میداد همه سریع بلند شدن و منم آروم بلند شدم سرم رو پایین انداخته بودم با صدای بفرمایید آشنایی تعجب کردم و سرم رو بالا بردم که با شخصی که روبه روم بود خشکم زد اصلا نمیتونستم باور کنم شاید توهم زدم، این غیر ممکنه خودش نیست به هیچ وجه سرش توی دفترش بود که اونم آروم سرش رو بالا اوارد و حالا نوبت اون بود خشکش بزنه هیچ کدوم نمیتونستیم دیدن همه دیگه رو اونم اینجا قبول کنیم به حلقه سادهی نقرهای دستش نگاه کردم احتمالا الان بچه دارم شده کی خبر داره؟
سوزشی رو داخل قلبم احساس کردم. اما نه من توی طول عمرم سختیای زیادی کشیدم هر کسی که باعث آزارم بشه از جلوی راهم بر میدارم این درس زندگی بود که توی طول عمر کوتاهم یاد گرفتم باید هر کسی رو که موجب نابودیم میشه از سر راهم بردارم و همین کار رو هم میکنم.
سوزشی رو داخل قلبم احساس کردم. اما نه من توی طول عمرم سختیای زیادی کشیدم هر کسی که باعث آزارم بشه از جلوی راهم بر میدارم این درس زندگی بود که توی طول عمر کوتاهم یاد گرفتم باید هر کسی رو که موجب نابودیم میشه از سر راهم بردارم و همین کار رو هم میکنم.
آخرین ویرایش توسط مدیر: