رفتن به مطلب

سایت اصلی دانلود رمان روزانه هزار کاربر رمان شما رو مشاهده میکنند

admin admin
انجمن نودهشتیا

مجموعه شعرهای عاشقانه/الهه پورعلی/ انجمن نودهشتیا


الهه پورعلی

پست های پیشنهاد شده

مجموعه شعرهای الهه پورعلی 

ژانر: عاشقانه

شاعر: الهه پورعلی 

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

قاضی‌جهان

 

کوچک اما با صفا

مردمان با وفا

اینجا هست نصف جهان

اسمش هست قاضی جهان

مرد های پر توان

مردم خوب و جوان

هم قدیم و هم الان

نیست در کل جهان

بهتر از قاضی جهان

شهر ما آباد است

مردمانش شاد است

باغ دارد بی کران

خانه هایش در امان

شهر ما خوب است و من

عاشق قاضی جهان

 

شاعر: الهه پورعلی

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

 

جان و جهانم

غرق تو شدم خواب و خیالم تو شدی
عشق منی و جان و جهانم تو شدی
اسمت شده آرامش جان و دل من
یارم تو شدی، جا و مکانم تو شدی
ای تو که رخت ماه و دلت خورشید است
عشقم شدی و ورد زبانم تو شدی
جانم شده‌ای خواهم که جانت باشم
رخصت بدهی جان و جهانت باشم
مال تو شوم دوست بداری روزی
عاشق بشوی ورد زبانت باشم

شاعر: الهه پورعلی 

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

عاشق و حیران

 

عشق یک کلمه ی بی پایان است

وقتی عاشق بشوی قلب تو هم ویران است

 

چه کند قلب که آرامش او سلب شده

مثل همه عاشق شده و کار دلش درد شده

 

اینگونه که پیداست عشق بیماریست

باید که مداوا شود این دل هدف دلداریست

 

 

هر قدر که تو سعی کنی عاشق و رسوا نشوی

قلبت ندهی واله و شیدا نشوی

 

دل کار خودش را به پایان میرساند

عاشق میشود آخر تورا نیز به سامان میرساند

 

شاعر: الهه پورعلی 

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

رخسار یار


قلبم شده پر از او عاشق رخ ماهش
چشمان سیاه او آن زلف پریشانش
دارد گره ای بین ابروان زیبایش
عاشق شده ام من بر، زیبایی چشمانش


دارد رخ زیبایی همچون پری دریا
قدی به بلندا و زیبایی یک رویا
دارد دلی از جنس و زیبایی یک دریا
درد است و خودش درمان، درمانگر این دردا


یک باغ برایش گل، وصف رخ زیبایش
درخواب چو مثل ماه، هم زیباست بیدارش
در ختم کلام گویم،
مثلش نشود پیدا مثل گل رخسارش
زیباتر از او در عمر، نتوان کرد پیدایش

شاعر: الهه پورعلی

ویرایش شده در توسط الهه پورعلی
لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

ببار باران


ببار باران چه دل‌ شادم
دلم‌ را من به یار دادم
چو پروانه رها در باد
من دل‌شاد و آزادم
...
ببار باران تو بر رویم
که امشب من از عشق گویم
بباران قطره‌هایت را
تو امشب روی هر مویم
...
ببار باران تو زیبایی
چو عشقی مثل رویایی
برای هر یک از ماها
تو بیش از یک دریایی

شاعر: الهه پورعلی

ویرایش شده در توسط الهه پورعلی
لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

آخرین دیدار

 

من جاهلم‌ و نادان

تو راهنما بودی

من غافلم و حیران

تو نور خدا بودی

...

من بی‌خبر از عالم

تو عالِم‌ِ ما بودی

من پیش تو یک خارم

اما گل ما بودی

...

این زمانه نادان شد

چید از دل این دنیا

این مرد پر از قدرت

همچون سبد گل را

 

شاعر: الهه پورعلی

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

دلتنگ ظهور

 

 

 

آقا دلم برای تو تنگ شده

قلب همه این روزا از سنگ شده

کجایی که حال ما رو ببینی

وضعیت این روزا رو ببینی

ما وضعمون خیلی بده می‌دونیم

قلب‌هامونم کپک زده می‌دونیم

فقط داریم دروغ ریا و غیبت

داریم گناه، بداخلاقی با تهمت

از دستمون ناراحتید میدونیم

بدون ما راحت‌ترید میدونیم

به اون خدا نگاهی به ما کنید

قلب‌های بی‌تابو مداوا کنید

ما ههمون گناهکاریم میدونیم

ما قلبهای سیاه داریم میدونیم

اما آقا دست مارو بگیرید

پشیمونی تو دل‌ها رو ببینید

منتظر ظهور، آقا، میشینیم

بزرگی و جلالت رو می‌بینیم

ما رو به حال خودمون نزاری

چشم انتظاریم که شما بیایی

 

شاعر: الهه پورعلی

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

طلوع بارانی

 

یک صبحِ دگر آمد و نوری تابید

یک روزِ دگر آمد و باران بارید

 

روزش به درازای سحرگاهان است

نورش به بلندای مَه تابان است

 

یک صبح، به زیبایی گلها داریم

یک روز، به آرامی دلها داریم

 

بادی به وزش آمده به آرامی

امروز چه روزیست، روزی بارانی

 

باز شکر خدا را، به جا بیاوریم

ما بدون لطفش، بی‌یار و یاوریم

 

شاعر: الهه پورعلی

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

دختر مقاوم سه‌ساله

 

 

من عاشق چهره نورانی‌ات

رقیه‌جان فدای زیبایی‌ات

تو نور عینی دختر سه ساله

من به فدای چشم بارانی‌ات

 

 

لعنت به پرچم وقیه دشمن

که با بی‌رحمی همتون رو کشتن

لعنت به اون شمر و یزید کافر

بچه‌ها رو بدون آب گذاشتن

 

 

رقیه تشنه بود ولی دم نزد

سرش رو پیش دشمن‌ها خم نکرد

اون دختر مقاوم حسینه

گوشواره‌هاش رو کشیدن دم نزد

 

 

دلش برای عموجون تنگ شده

حیف که دل دشمنا از سنگ شده

عمو عباس رفت و دیگه برنگشت

زندگی بی‌اونا چه بی‌رنگ شده

 

شاعر: الهه پورعلی

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

<<سردار سلیمانی و رافت رضوی>>

 

 

بو دونیا آلدی بیزدَن بو غریبِ آشنانی

اورَه لَردن سیلینمَز سردارین نام و نشانی

بو دونیا چوخ یالان دونیادی هامی بیلدی اما

بو سردار اِیلَدی دونیایَ چوخلی مهربانی

 

او گِتدی آما گالدی رافتی هریاندا باقی

گِنه خصم اهلی سیندیردی باشیندا او چاناقی

او رافتدی آقا جنگ اِیلَدی تا اینکه آلسین

سوریه نَن فلسطینن عراقی

 

اونون رافت واریدی هم شجاعت هم صلابت

او سردار قلبی پاکیدی واریدی هم نجابت

هامی آلمیشدی اونان درس دین و درس اخلاق

تمام اهل اسلاما اِلردی او رفاقت

 

 

امام هشتمی چوخ چوخ سُوَردی

کاسیبلار گوزلرین هرگون سیلردی

اوزی رافت‌دی بیر شاهیدی اما

رضوی رافتین چوخ چوخ بیلَردی

 

 

قانی گِتدی بو یرده، آدی اولدی جهانی

کَسیلدی او تپش‌لر، نفس لر اولدی فانی

اورَه لَردن او گتمز، گالار یادلاردا اما

سلیمانی گِدَنن جهان توتدی عزانی

 

شاعر: الهه پورعلی

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

عشق واقعی

 

شده از شوق وجودش تن تو لرز رود؟

شده از لحظه دیدار دلت قنج رود؟

شده قلب تو مداوم بزند در پی او

شده یک حس مزاحم به دلت چنگ زند؟

 

شده هر لحظه به لحظه حس تو، او باشد؟

شده هر ثانیه فکرت پی طوفان باشد؟

شده تو پلک زنی او را ببینی یک دم؟

بعد چشم باز کنی بینی خیالی باشد؟

 

شده با بردن نامش ضربان

بزند هی بزند هی بزند؟

شده یک لحظه ببینی او را

قلب تو

 هی بتپد هی بتپد هی بتپد

 

اگر احوال تو اینگونه شود

بدان این دل دگر از دست رود

اگر افکار تو ویرانه شود

بدان این دل دگر از دست رود

اگر این قلب تو دیوانه شود

بدان این دل دگر از دست رود

 

 

گاه باید بنوشت

نشو عاشق که دیوانه شوی

گاه باید بنوشت 

نشو عاشق که ویرانه شوی

گاه باید بنوشت

نشو عاشق که آواره شوی

 

شاعر: الهه پورعلی

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

بینهایت

 

 

من لبم خندان شده

یک نظر با دیدنت

 

قلب من حیران شده

با دو بار بوسیدنت

 

از زمانی که بگفتی

 دوستم داری مرا

 

در دلم عاشق شدم

عاشق جان و تنت

 

تو مرا در دل نشاندی

عاشقی کردی و ماندی

 

تو مرا عاشق بخواندی

عشق من ماندی که ماندی 

 

عطر تو عطر شقایق

قلب تو هر لحظه لایق

 

من که بی‌پروا و عاشق

تو همیشه خوب و صادق

 

دست من در دست تو

قلب و روحم مست تو

 

همسرانه میدهم

قلب و جانم دست تو

 

میشوم محرم برایت

تو همیشه محرمم شو

 

میشوم همدم برایت

عاشقانه همدمم شو

 

تو برایم، من برایت

عشق من جانم فدایت

 

ما بمانیم عاشق هم

بینهایت بینهایت

 

شاعر: الهه پورعلی

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .
توجه: مطلب ارسالی شما پس از تایید مدیریت برای همه قابل رویت خواهد بود.

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
  • ایجاد مورد جدید...