zhra ran 97 ارسال شده در 21 دی 1399 مالک Share ارسال شده در 21 دی 1399 #پارت24 #طاها همه با هم رفتیم اون یکی خونه & بانو ♤جان بانو & جانت بی بلا شام حاظره ♤ حاظره پسرم برید سر میز شام _ من میام کمک ● منو ملی هم هستیم ملی بریم رها و رویا ملیکا رفتند تا به بانو کمک کنند و ما پسرا هم رفتیم نشستیم #رها بانو خورشت ها رو میکشید و رویا برنج رو نوبتی میرفتیم و وسیله ها رو میزاشتیم رو میز تا اینکه تموم شد ♤ تموم شد دخترا برید سر میز شام _ مگه تو با ما نمیای بانو ♤ ن عزیزکم من شاممو اینجا میخورم ● یعنی چی همه با هم میریم سر میز شام به زور بانو رو بردیم بیرون & چیه چرا سر صدا میکنید ○ بانو نمیخواد با ما غذا بخوره ♤ خب تو آشپزخونه میخورم دخترا طاها بلند شد و اومد سمت بانو دستاشو گرفت و برد جای که خودش نشسته بود & همه با هم غذا میخوریم نشستیم سر میز و غذا کشیدیم = رویا شنیدم قرمه سبزی دوس نداری ● اشتباه شنیدی عزیزم اشتباه ما مسخره بازی های امیر علی و بقیه شام رو خوردیم و بلند شدیم ایندفعه پسرا هم کمکون کردن چه خوبه که طاها مثل آرسام نیس و مثل بقیه بلند شد کمک ● بچه ها چطور شدم نگاه کردم به رویا که پیشبند و دستکش دستش کرده بود ♤ مادر چرا اینا رو برداشتی ● میخوام ظرف بشورم ♤ من میشورم شما بیاید برید ○ رها تو بانو رو ببر بیرون بانو رو کشیدم بیرون: تو برو استراحت کن بانو جان ♤ نمیشه که دخترم _ خیلی هم میشه بانو رو فرستادم بیرون و خودم برگشتم پیش بچه ها _ خب رویا تو بشور ملی تو اب بکش منم خشک میکنم ● اوک بچع ها داشتن کارشونو میکردن که یهو ی صدا اومد و سه متر پریدیم بالا □ کد بانو ها ♧ ملی فقط تمیز بشور ○ هر هر هر □ رویا میدونستم انقدر خانومی زود تر میومدم میگرفتمت ● خیلی پروعی#پارت24 #طاها همه با هم رفتیم اون یکی خونه & بانو ♤جان بانو & جانت بی بلا شام حاظره ♤ حاظره پسرم برید سر میز شام _ من میام کمک ● منو ملی هم هستیم ملی بریم رها و رویا ملیکا رفتند تا به بانو کمک کنند و ما پسرا هم رفتیم نشستیم #رها بانو خورشت ها رو میکشید و رویا برنج رو نوبتی میرفتیم و وسیله ها رو میزاشتیم رو میز تا اینکه تموم شد ♤ تموم شد دخترا برید سر میز شام _ مگه تو با ما نمیای بانو ♤ ن عزیزکم من شاممو اینجا میخورم ● یعنی چی همه با هم میریم سر میز شام به زور بانو رو بردیم بیرون & چیه چرا سر صدا میکنید ○ بانو نمیخواد با ما غذا بخوره ♤ خب تو آشپزخونه میخورم دخترا طاها بلند شد و اومد سمت بانو دستاشو گرفت و برد جای که خودش نشسته بود & همه با هم غذا میخوریم نشستیم سر میز و غذا کشیدیم = رویا شنیدم قرمه سبزی دوس نداری ● اشتباه شنیدی عزیزم اشتباه ما مسخره بازی های امیر علی و بقیه شام رو خوردیم و بلند شدیم ایندفعه پسرا هم کمکون کردن چه خوبه که طاها مثل آرسام نیس و مثل بقیه بلند شد کمک ● بچه ها چطور شدم نگاه کردم به رویا که پیشبند و دستکش دستش کرده بود ♤ مادر چرا اینا رو برداشتی ● میخوام ظرف بشورم ♤ من میشورم شما بیاید برید ○ رها تو بانو رو ببر بیرون بانو رو کشیدم بیرون: تو برو استراحت کن بانو جان ♤ نمیشه که دخترم _ خیلی هم میشه بانو رو فرستادم بیرون و خودم برگشتم پیش بچه ها _ خب رویا تو بشور ملی تو اب بکش منم خشک میکنم ● اوک بچع ها داشتن کارشونو میکردن که یهو ی صدا اومد و سه متر پریدیم بالا □ کد بانو ها ♧ ملی فقط تمیز بشور ○ هر هر هر □ رویا میدونستم انقدر خانومی زود تر میومدم میگرفتمت ● خیلی پروعی نقل قول لینک به ارسال به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
zhra ran 97 ارسال شده در 14 بهمن 1399 مالک Share ارسال شده در 14 بهمن 1399 #پارت25 #رها کارامون تموم شد من رفتم توواتاق تا لباس تنم کنم لباسامو عوض کردم و اومدم بیرون _ بریم = خب بدویید همه سوار ماشین شدیم طبق معمول بچه ها همشون با اون یکی ماشین اومدن & من الان به این پی بردم شماها خیلی بیشعورید ها ♧ چرا دیگه & همتون میچپید تو ی ماشین □ میخوای برم سویچ پورشه بابام رو بگیرم بیام & هر هر بامزه رها بشین نشستم تو ماشین و راه افتادیم حرفی بینمون رد و بدل نشد ولی دلم میخواست یچیزی رو بدونم & چیه ؟؟؟ _ چی چیه؟؟ & چی میخوای بپرسی _ از کجا فهمیدی & الان لو دادی بپرس _ خب تو چرا با دوس دخترت نمیری بیرون & ندارم _ چیرو؟؟ & خنگی ها دوس دختر ندارم _ واقعا؟؟ & اره واقعا _ پسر با این همه امکانات و تیپ و قیافه بعد با دختری نبوده & ت تو این دو روز منو بر انداز کردی _ اصلا به من چه & قهر نکن فعلا پیاده شو به وقتش همه چی رو میفهمی پیاده شدم انقدر ذوق داشتم مثل بچه ۶ ساله که تازه اولین بارشه میاد شهر بازی ○ خب اول چی سوار شیم □ سقوط آزاد اول ♧ موافقم ● بریم #طاها بلیط گرفتیم و رفیتم تو صف سقوط آزاد بچه ها داشتن با هم حرف میزدن ولی رها به دور برش نگاه میکرد & چیه؟؟؟ _ هیجان زده ام □ اوی طاها رها بیاید دیگه رفتیم نشستیم رو صندلی های سقوط آزاد منو رها افتاده بودیم بغل هم که دیدم رها دستاشو محکم گرفته به دستگیره صندلی & میترسی _ ن & داری میلرزی شروع کرد حرکت کردم که دیدم رها سریع دست منو گرفت _ وای خدا & نترس بابا نقل قول لینک به ارسال به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
zhra ran 97 ارسال شده در 5 اسفند 1399 مالک Share ارسال شده در 5 اسفند 1399 #پارت26 #رها _ خب دیگه وقتمون تموم شد بیاید بریم ○ ببخشید بچه ها ♧ الان بخشیدیم بیا برو & بچه ها = جون ● هون؟؟ □ ن ب جون امیر علی ن هون تو بگو دیگه؟؟ & بریم تونل وحشت ○ اره ● ن نریم لطفا □ ایول من که پایه _ منم هستم رفتیم بلیط گرفتیم اوها چقدر صف اینجا طولانیه ♧ فقط ی چیزی خانوما اگه خواستید جیغ بزنید بگید امادگیشو پیدا کنیم □ رویا رو نندازید بغل من ● چراااا؟؟؟ □ خیلی جیغ جیغ میکنی & تو چی _ من چی؟؟؟ & جیغ جیغ میکنی _ ن من ترسناک دوس دارم & خب من یارمو انتخاب کردم = داداش میگم ی وقت & امیرررر = غلط کردم رویا بغل سپهر ملی و شروین هم با هم امیر علی هم افتاد با ی به قول خودش داف مامانی منو طاها هم با هم بودیم راه افتاد اوخی این اسکلته چقدر نازه😂 اع اون خونه اشکال نداره دسمال بدم خندم گرفته بود از افکارم & به چی میخندی . _ هیچی صدای جیغ ی دختر اومد & به جان خودم که این رویا بود _ قش نکنه ی وقت & ن بابا _ نگفته بودی & چی رو؟؟؟ _ اینکل شروین ملی رو میخواد. & تو چقدر به جزعیات دقت میکنی _ دیگه دیکه یدفعه ی نفر با ماسک ترسناک اومد جلو من بدون هیچ واکنشی گفتم: اع سلام چطوری ازش رد شدیم که شنیدم طاها داره میخنده _ تو چرا میخند & همه اینجا جیغ و داد میکنن بعد تو میگی سلام چطوری به آخرش رسیدیم وایساد _ اع تموم شد & دنبال بقیشم هستی رفتیم پیش بچه ها رویا رنگش شده بود گچ دیوار & رویا چطوری ● میخوای تو گوشت بزنم ببینی چطورم نقل قول لینک به ارسال به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
پست های پیشنهاد شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .