15Bita ارسال شده در 7 مرداد، ۱۴۰۰ اشتراک گذاری ارسال شده در 7 مرداد، ۱۴۰۰ نام داستان: تشنه به خون نویسنده: بیتافولادی ژانر: ترسناک https://forum.98ia2.ir/topic/216-داستان-تشنه-به-خون-نویسنده-بیتافولادی/ منتظر نظراتتون هستم♥️😍 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Atlas _sa ارسال شده در 7 مرداد، ۱۴۰۰ اشتراک گذاری ارسال شده در 7 مرداد، ۱۴۰۰ سلام عزیزم اسم رمان جالب بود و به ژانر و محتوا نزدیک بود. خلاصه هم خوب بود اما جا داشت تا بهتر شود. اما یک نقدی به رمانت که داشتم جرعت پسر کوچولو ی داستان یعنی مایکل بود که بیش از اندازه ، غیر قابل باور بود. ولی محتوا و داستان رمان خوب بود. قلم زیبایی هم دارید. توصیف ها هم خوب بود. من یک جاهایی واقعا ترس را احساس کردم و شخصیت ها به خوبی در ذهنم مجسم شد که این نشانه قلم قوی شماست . نوع روایت داستان هم خوب بود و با منتظر گذاشتن خواننده در قسمت هایی از داستان او را به ادامه دادن و خواندن بیشتر سوق میداد . موفق باشی، با انرژی ادامه بده 💚 منتظر نظرت راجب رمان خودمم هستم 1 نقل قول #رمان 👑ᖵ🅕̉e͇t̉n͇ẻ ͇z̉i͇b̉a꯭͇🦋⟧ مطمئن باش اسم تو رو شاید دیر یاد گرفته باشم؛ ولی هیچ وقت قرار نیست فراموش کنم! ***** - آلییوش بهتره اونجور نخندی! آلییوش بهت زده، فقط نگاه کرد. مارگارت ادامه داد. - داری کار خودت رو سخت تر میکنی، باعث میشه دیگه یه قدمهم پا پس نکشم برا داشتنت. # رمان مـ◌ٜٜٜٜٜٜٜ͜͡✤ْـْٜٜٜٜن کـ◌ٜٜٜٜٜٜٜ͜͡✤ْـْٜٜٜٜه نمـ◌ٜٜٜٜٜٜٜ͜͡✤ْـْٜٜٜٜیـ◌ٜٜٜٜٜٜٜ͜͡✤ْـْٜٜٜٜدانسـ◌ٜٜٜٜٜٜٜ͜͡✤ْـْٜٜٜٜتـ◌ٜٜٜٜٜٜٜ͜͡✤ْـْٜٜٜٜمـ◌ٜٜٜٜٜٜٜ͜͡✤ْـْٜٜٜٜ لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
15Bita ارسال شده در 7 مرداد، ۱۴۰۰ مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 7 مرداد، ۱۴۰۰ 11 ساعت قبل، Atlas _sa گفته است: سلام عزیزم اسم رمان جالب بود و به ژانر و محتوا نزدیک بود. خلاصه هم خوب بود اما جا داشت تا بهتر شود. اما یک نقدی به رمانت که داشتم جرعت پسر کوچولو ی داستان یعنی مایکل بود که بیش از اندازه ، غیر قابل باور بود. ولی محتوا و داستان رمان خوب بود. قلم زیبایی هم دارید. توصیف ها هم خوب بود. من یک جاهایی واقعا ترس را احساس کردم و شخصیت ها به خوبی در ذهنم مجسم شد که این نشانه قلم قوی شماست . نوع روایت داستان هم خوب بود و با منتظر گذاشتن خواننده در قسمت هایی از داستان او را به ادامه دادن و خواندن بیشتر سوق میداد . موفق باشی، با انرژی ادامه بده 💚 منتظر نظرت راجب رمان خودمم هستم وااای مرسی از لطفت، نقد قشنگت کلی بهم انرژی داد و اینکه مایکل همونطور که تو داستان هم گفتممایکل جدا از جرعت و جسارتش پسر سرکشی و دوست داره به همه چیز سرکشی کنه برای همین هم هست که میخواست از راز اون خونه و اتاق سر در بیاره😍♥️🥰 باز هم خیلی مرسی از لطفت عزیزدلم ♥️♥️♥️ 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Atlas _sa ارسال شده در 7 مرداد، ۱۴۰۰ اشتراک گذاری ارسال شده در 7 مرداد، ۱۴۰۰ 2 دقیقه قبل، 15Bita گفته است: وااای مرسی از لطفت، نقد قشنگت کلی بهم انرژی داد و اینکه مایکل همونطور که تو داستان هم گفتممایکل جدا از جرعت و جسارتش پسر سرکشی و دوست داره به همه چیز سرکشی کنه برای همین هم هست که میخواست از راز اون خونه و اتاق سر در بیاره😍♥️🥰 باز هم خیلی مرسی از لطفت عزیزدلم ♥️♥️♥️ قابلی نداشت گلم؛ با انرژی ادامه بده منتظر نظرت راجب رمان خودمم هستم 💚🙃 1 نقل قول #رمان 👑ᖵ🅕̉e͇t̉n͇ẻ ͇z̉i͇b̉a꯭͇🦋⟧ مطمئن باش اسم تو رو شاید دیر یاد گرفته باشم؛ ولی هیچ وقت قرار نیست فراموش کنم! ***** - آلییوش بهتره اونجور نخندی! آلییوش بهت زده، فقط نگاه کرد. مارگارت ادامه داد. - داری کار خودت رو سخت تر میکنی، باعث میشه دیگه یه قدمهم پا پس نکشم برا داشتنت. # رمان مـ◌ٜٜٜٜٜٜٜ͜͡✤ْـْٜٜٜٜن کـ◌ٜٜٜٜٜٜٜ͜͡✤ْـْٜٜٜٜه نمـ◌ٜٜٜٜٜٜٜ͜͡✤ْـْٜٜٜٜیـ◌ٜٜٜٜٜٜٜ͜͡✤ْـْٜٜٜٜدانسـ◌ٜٜٜٜٜٜٜ͜͡✤ْـْٜٜٜٜتـ◌ٜٜٜٜٜٜٜ͜͡✤ْـْٜٜٜٜمـ◌ٜٜٜٜٜٜٜ͜͡✤ْـْٜٜٜٜ لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
15Bita ارسال شده در 7 مرداد، ۱۴۰۰ مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 7 مرداد، ۱۴۰۰ 47 دقیقه قبل، Atlas _sa گفته است: قابلی نداشت گلم؛ با انرژی ادامه بده منتظر نظرت راجب رمان خودمم هستم 💚🙃 حتما عزیزم نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .