Zahra_banu 3,051 ارسال شده در 9 اسفند 1399 مالک Share ارسال شده در 9 اسفند 1399 در هم اکنون، ..zahra.. گفته است : سلام زهرایی🌻 چند نکته ویرایشی هست که گفتم بهت بگم. ۱. مکان نگارشی ۲. استفاده از علامت تعجب برای مکان نگارشی باید از آدرس زیر بری. جمله(علامت)(فاصله)ادامه جمله وقتی کسی رو مخاطب قرار میدی حتما بعدش علامت تعجب بزار. - فرشته! برای جمله هایی که با امر تموم میشن هم همینطور🌻 @Zhr_banoo 🌻موفق باشی🌻 من حوصله این ریزکاری هارو ندارم🤣🤦 نرگس جون با شما هستن🤗🤣🤣🤞 @نرگس نظریت نقل قول لینک به ارسال به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
ویراستار ..zahra.. 8,642 ارسال شده در 9 اسفند 1399 ویراستار Share ارسال شده در 9 اسفند 1399 در 2 دقیقه قبل، Zhr_banoo گفته است : من حوصله این ریزکاری هارو ندارم🤣🤦 نرگس جون با شما هستن🤗🤣🤣🤞 @نرگس نظریت ریزه کاری نیست. اساس نویسندگی هستش. باز خودت میدونی جانا من برای بهترتر شدن قلمت گفتم🌻 همه چیز که به عهده ویراستار نیست، باید نویسنده بنویسه نکته ای جا موند ویراستار تکمیلش کنه، ویراستار نویسنده نیست🌻😂💚💜 نقل قول لینک به ارسال به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
Zahra_banu 3,051 ارسال شده در 9 اسفند 1399 مالک Share ارسال شده در 9 اسفند 1399 در 6 دقیقه قبل، ..zahra.. گفته است : ریزه کاری نیست. اساس نویسندگی هستش. باز خودت میدونی جانا من برای بهترتر شدن قلمت گفتم🌻 همه چیز که به عهده ویراستار نیست، باید نویسنده بنویسه نکته ای جا موند ویراستار تکمیلش کنه، ویراستار نویسنده نیست🌻😂💚💜 چرا آخه؟؟؟؟؟؟؟؟؟ چشم خودم میرم با خودم بودن نرگس جان🥺 @نرگس نظریت 1 نقل قول لینک به ارسال به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
ویراستار نرگس نظریت 2,069 ارسال شده در 9 اسفند 1399 ویراستار Share ارسال شده در 9 اسفند 1399 در 28 دقیقه قبل، Zhr_banoo گفته است : من حوصله این ریزکاری هارو ندارم🤣🤦 نرگس جون با شما هستن🤗🤣🤣🤞 @نرگس نظریت سلام عزیز دلم من همرو واست ویرایش نزدم احتمالا منظورشون اون پارتایی که ویرایش نزدم هستش وگرنه اینایی که گفتن رو من همیشه رعایت میکنم در 25 دقیقه قبل، ..zahra.. گفته است : ریزه کاری نیست. اساس نویسندگی هستش. باز خودت میدونی جانا من برای بهترتر شدن قلمت گفتم🌻 همه چیز که به عهده ویراستار نیست، باید نویسنده بنویسه نکته ای جا موند ویراستار تکمیلش کنه، ویراستار نویسنده نیست🌻😂💚💜 😉😁😂💖 در 18 دقیقه قبل، Zhr_banoo گفته است : چرا آخه؟؟؟؟؟؟؟؟؟ چشم خودم میرم با خودم بودن نرگس جان🥺 @نرگس نظریت اووم، باشد خیالم راحت شد پارتایی که ویرایش کردم منظورشون نبود😐😍 1 نقل قول لینک به ارسال به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
Zahra_banu 3,051 ارسال شده در 9 اسفند 1399 مالک Share ارسال شده در 9 اسفند 1399 در 16 دقیقه قبل، نرگس نظریت گفته است : سلام عزیز دلم من همرو واست ویرایش نزدم احتمالا منظورشون اون پارتایی که ویرایش نزدم هستش وگرنه اینایی که گفتن رو من همیشه رعایت میکنم 😉😁😂💖 اووم، باشد خیالم راحت شد پارتایی که ویرایش کردم منظورشون نبود😐😍 ویراستار جونی خودمی🤩😍 1 نقل قول لینک به ارسال به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
ویراستار نرگس نظریت 2,069 ارسال شده در 9 اسفند 1399 ویراستار Share ارسال شده در 9 اسفند 1399 در 39 دقیقه قبل، Zhr_banoo گفته است : ویراستار جونی خودمی🤩😍 😃😃😃😢😢😢😢😍😍😍😍😍😘😘😘😘 ووااهاااایییی گلبمممم 1 نقل قول لینک به ارسال به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
mina. 9,025 ارسال شده در 10 اسفند 1399 Share ارسال شده در 10 اسفند 1399 سلام سلام مجدد خب من چند پارتی که نبودم خوندم و میتونم بگم تازه دستت داره اوکی میشه. توصیفاتت خیلی به مراتب بهتر شده و اون تیکه که رمان رو به اولش وصل کردی خیلی تمیز بود افرین. در همین دوتا نقطه قوتت خیلی تو چشم بود. جملاتی که بین کاربرای رمان میپیچید خیلی قوی تر شده بود و کاملا حس یک رمان خوب رو میداد. این نکته اوایل زیاد دیده نمیشد اما الان خیلی بهرت شده بود. موضوعتم که خیلی خوبه و داری پارت به پارت قویتر میشی واین عالیه افرین عزیزم منتظر ادامشم @Zhr_banoo 1 نقل قول لینک به ارسال به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
Zahra_banu 3,051 ارسال شده در 10 اسفند 1399 مالک Share ارسال شده در 10 اسفند 1399 در 2 دقیقه قبل، mina. گفته است : سلام سلام مجدد خب من چند پارتی که نبودم خوندم و میتونم بگم تازه دستت داره اوکی میشه. توصیفاتت خیلی به مراتب بهتر شده و اون تیکه که رمان رو به اولش وصل کردی خیلی تمیز بود افرین. در همین دوتا نقطه قوتت خیلی تو چشم بود. جملاتی که بین کاربرای رمان میپیچید خیلی قوی تر شده بود و کاملا حس یک رمان خوب رو میداد. این نکته اوایل زیاد دیده نمیشد اما الان خیلی بهرت شده بود. موضوعتم که خیلی خوبه و داری پارت به پارت قویتر میشی واین عالیه افرین عزیزم منتظر ادامشم @Zhr_banoo میسی میسی خوشحالم که تونستم نظرتو جلب کنم مقدمه و خلاصه رو هم عوض کردم یه نگاه بنداز 1 نقل قول لینک به ارسال به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
mina. 9,025 ارسال شده در 10 اسفند 1399 Share ارسال شده در 10 اسفند 1399 در 12 دقیقه قبل، Zhr_banoo گفته است : میسی میسی خوشحالم که تونستم نظرتو جلب کنم مقدمه و خلاصه رو هم عوض کردم یه نگاه بنداز باشه باشه واجبه پس حتما یک نگاه بکنم 1 نقل قول لینک به ارسال به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
Melo 61 ارسال شده در 11 اسفند 1399 Share ارسال شده در 11 اسفند 1399 (ویرایش شده) @Zahra_banu ویرایش شده 11 اسفند 1399 توسط Melo 1 نقل قول لینک به ارسال به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
ویراستار Healer2000 2,524 ارسال شده در 11 اسفند 1399 ویراستار Share ارسال شده در 11 اسفند 1399 (ویرایش شده) سلام به مادر زن دوست داشتنی امیدوارم از نقدم ناراحت نشی فقط برای اینکه با هم میخوایم فامیل بشیم دارم میگم 😂😂و خب اصرار زیاد تو برای نقد هم دخیل بود مگر نه من ترجیح میدم هیچوقت نقد نکنم مگر در حیطه کاری خودم یعنی ویراستاری باشه💜 اول از همه راستش رو بخوای من راجع به پارت هات میخوام نظر بدم کاری به اسم، خلاصه، مقدمه و جلد ندارم ( البته تنها یک نکته اسم رمان شما بسی جذاب و صد البته جذب کننده بود و هست) موضوع داستان، جالب بود اما فکر میکنم کمی کلیشه ای بود، آخه من یک دوره ای که رمان زیاد میخوندم همه تو فاز انتقام بودن یا ازدواج اجباری یا.... مواردی از این قبیل البته رمانت جوری بود که آدم مجاب میشد که رمان رو دنبال کنه (اما خب من زیاد فکر میکنم کاملا اهمیت نده) یه جای داستان که آسو بیهوش میشه و یکدفعه ای میفهمه دبی هستش واقعا برام گنگ بود ( آخه دختر مگه میشه؟ البته شاید میشه و من خنگم) سیر رمانت تند بود، یعنی سریع از هر موضوعی عبور میکردی و خب اونجور که من میدونم این یک ضرر بد برای منم رمان هستش ( خودمم همینجوری ام بسوزه این مدل نوشتن) قسمتی از رمان که پدر آسو و نامزدش میان، باید طرف گفت و گو ها مشخص باشه، به شخصه من قاطی کردم الان کی داره حرف میزنه، توصیف حالاتت وقتی گفت و گو بین چند نفر اتفاق میوفته باید قوی تر باشه جانان نکته به شدت مهم اینه که جای فعل و فاعل باید رعایت بشه، حالا شاید در گفت وگو این اتفاق مهم نباشه اما در مونولوگ ها حتما حتما باید رعایت بشه، همونطور که میدونی ما اول فاعل، مفعول ادامه جمله و در آخر فعل رو قرار میدیم که این اتفاق زیاد برای جملات پارت های تو نیوفتاده بود. از نظر علائم نگارشی رمانت کمی ضعیفه باید بیشتر روش کار بشه جانان خسته نباشی و بازم بابت این نقد که نمیدونم آیا واقعا درست بود یا نه شرمنده ♥️🌷 @Zahra_banu ویرایش شده 11 اسفند 1399 توسط Healer2000 1 نقل قول لینک به ارسال به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
Zahra_banu 3,051 ارسال شده در 11 اسفند 1399 مالک Share ارسال شده در 11 اسفند 1399 در 7 دقیقه قبل، Melo گفته است : @Zahra_banu جونم؟! نقل قول لینک به ارسال به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
Zahra_banu 3,051 ارسال شده در 11 اسفند 1399 مالک Share ارسال شده در 11 اسفند 1399 در 5 دقیقه قبل، Healer2000 گفته است : سلام به مادر زن دوست داشتنی امیدوارم از نقدم ناراحت نشی فقط برای اینکه با هم میخوایم فامیل بشیم دارم میگم 😂😂و خب اصرار زیاد تو برای نقد هم دخیل بود مگر نه من ترجیح میدم هیچوقت نقد نکنم مگر در حیطه کاری خودم یعنی ویراستاری باشه💜 اول از همه راستش رو بخوای من راجع به پارت هات میخوام نظر بدم کاری به اسم، خلاصه، مقدمه و جلد ندارم ( البته تنها یک نکته اسم رمان شما بسی جذاب و صد البته جذب کننده بود و هست) موضوع داستان، جالب بود اما فکر میکنم کمی کلیشه ای بود، آخه من یک دوره ای که رمان زیاد میخوندم همه تو فاز انتقام بودن یا ازدواج اجباری یا.... مواردی از این قبیل البته رمانت جوری بود که آدم مجاب میشد که رمان رو دنبال کنه (اما خب من زیاد فکر میکنم کاملا اهمیت نده) یه جای داستان که آسو بیهوش میشه و یکدفعه ای میفهمه دبی هستش واقعا برام گنگ بود ( آخه دختر مگه میشه؟ البته شاید میشه و من خنگم) سیر رمانت تند بود، یعنی سریع از هر موضوعی عبور میکردی و خب اونجور که من میدونم این یک ضرر بد برای منم رمان هستش ( خودمم همینجوری ام بسوزه این مدل نوشتن) قسمتی از رمان که پدر آسو و نامزدش میان، باید طرف گفت و گو ها مشخص باشه، به شخصه من قاطی کردم الان کی داره حرف میزنه، توصیف حالاتت وقتی گفت و گو بین چند نفر اتفاق میوفته باید قوی تر باشه جانان نکته به شدت مهم اینه که جای فعل و فاعل باید رعایت بشه، حالا شاید در گفت وگو این اتفاق مهم نباشه اما در مونولوگ ها حتما حتما باید رعایت بشه، همونطور که میدونی ما اول فاعل، مفعول ادامه جمله و در آخر فعل رو قرار میدیم که این اتفاق زیاد برای جملات پارت های تو نیوفتاده بود. از نظر علائم نگارشی رمانت کمی ضعیفه باید بیشتر روش کار بشه جانان خسته نباشی و بازم بابت این نقد که نمیدونم آیا واقعا درست بود یا نه شرمنده ♥️🌷 @Zahra_banu سلام بر مادرشوهر عزیز مرسی بابت نقدت گلم موضوع داستان در ابتدا کلیشه به نظر میرسه اما اوج رمان هنوز مونده و قراره کلی شوکه بشین سیر رمان هم منتقدا اومدن گفتن عادیه حالا اگه دوست داری فضاسازی بیشتر بشه حرفی نیست دوباره بررسی میکنم گفتگو ی بینشون رو هم تصحیح میکنم این فعل و فاعل و نکات نگارشی گیر منم هست. واقعا نمیدونم کجاشو اشتب کردم هرچی میخونم به چیزی برنمیخورم. ولی بازم چشم چک میکنم بازم ممنونم ازت نفس جان 1 نقل قول لینک به ارسال به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
81negin 5,696 ارسال شده در شنبه در 11:08 Share ارسال شده در شنبه در 11:08 خوب سلام خدمت یکی دیگه از نویسندگان خوش ذوقمون، امیدوارم حالت مساعد باشه پارت های کمی رو خوندم ولی با این حال چون بهت قول داده بودم، نقدش می کنم اسم رمانت قشنگه، ولی به ژانر نمیخوره. همونجور که گفتی، تاجور یعنی پادشاه؛ پس به خواننده ای که من یا امثال من باشن، حس یک رمان با موضوعی تاریخی یا مثل اینا رو میده. ولی ژانر رمانت رو زدی عاشقانه. پس یکم تناقض دیده میشه. کلماتی هم مانند ماه و مهتاب و قمر و اینا هم که میدونی؛ توی رده های کلیشه قرار گرفته. ولی با این حال قشنگ بود✨ خلاصه ت... بیشتر به مقدمه میخورد تا خلاصه... خلاصه همونجور که میدونی، باید علاوه بر گنگ بودنش، کمی هم اطلاعات به خواننده بده و اون رو توی خلسه ی ادامه ش قرار بده. ولی خلاصه ی شما این طور نبود. پس کمی روش فکر کن🙃 مقدمه ت زیبا و دلنشینه، ولی کوتاه. ژانر رو هم زدی عاشقانه و تراژدی؛ تا جایی که خوندم، چیزی از عاشقانه ندیدم. بیشتر حس ارباب و اینا بهم دست داد. از اون جایی که توی رمان ذکر کردی دختره رو به زور نگه داشته بودن. حالا بازم میگم چون من پارت کم رو خوندم، اینطور حسی بم دست داد؛ بازم نمیدونم🙄😂 انشاالله بعدا با یک نقد جامع تر مورد عنایت قرارت میدم😓🤞🏻😂 1 نقل قول لینک به ارسال به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
Zahra_banu 3,051 ارسال شده در شنبه در 11:26 مالک Share ارسال شده در شنبه در 11:26 در 15 دقیقه قبل، 81negin گفته است : خوب سلام خدمت یکی دیگه از نویسندگان خوش ذوقمون، امیدوارم حالت مساعد باشه پارت های کمی رو خوندم ولی با این حال چون بهت قول داده بودم، نقدش می کنم اسم رمانت قشنگه، ولی به ژانر نمیخوره. همونجور که گفتی، تاجور یعنی پادشاه؛ پس به خواننده ای که من یا امثال من باشن، حس یک رمان با موضوعی تاریخی یا مثل اینا رو میده. ولی ژانر رمانت رو زدی عاشقانه. پس یکم تناقض دیده میشه. کلماتی هم مانند ماه و مهتاب و قمر و اینا هم که میدونی؛ توی رده های کلیشه قرار گرفته. ولی با این حال قشنگ بود✨ خلاصه ت... بیشتر به مقدمه میخورد تا خلاصه... خلاصه همونجور که میدونی، باید علاوه بر گنگ بودنش، کمی هم اطلاعات به خواننده بده و اون رو توی خلسه ی ادامه ش قرار بده. ولی خلاصه ی شما این طور نبود. پس کمی روش فکر کن🙃 مقدمه ت زیبا و دلنشینه، ولی کوتاه. ژانر رو هم زدی عاشقانه و تراژدی؛ تا جایی که خوندم، چیزی از عاشقانه ندیدم. بیشتر حس ارباب و اینا بهم دست داد. از اون جایی که توی رمان ذکر کردی دختره رو به زور نگه داشته بودن. حالا بازم میگم چون من پارت کم رو خوندم، اینطور حسی بم دست داد؛ بازم نمیدونم🙄😂 انشاالله بعدا با یک نقد جامع تر مورد عنایت قرارت میدم😓🤞🏻😂 سلام عزیزم خسته نباشید ممنونم از نقدت گلم خلاصه و مقدمه از نظر منتقدا تایید شدن.تا حالا بیست بار عوضش کردم😂🤦 اسم رمان پادشاه ماه بود که گفتن کلیشه ست و به تاجورقمر تغییرش دادم. ژانر رمان تا الان تراژدیه و به مرور عاشقانه هاش زیاد میشه.اربابی نداریم تو رمان.انتقامداریم. اسم آیهان یعنی پادشاه ماه و باندی هم که داره به همین معنیه و برای همین اسم رمان تاجور قمره🙂 باز هم رمان رو کامل بخون شاید نظرت عوض شد😍😘 نقل قول لینک به ارسال به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
Dina.d 162 ارسال شده در شنبه در 14:16 Share ارسال شده در شنبه در 14:16 سلام عزیزم خب راجب خلاصه*خلاصه خوبی داره اما زیاد مفهوم نیست . خلاصه هم بیشتر شبیه مقدمست تا خلاصه،چون هیچی از داستن رمان رو به خواننده نمی سوته. مقدمه خوبه ،اما کمی کوتاه. اسم رمان به نظرم قشنگ و بر عکس بعضیاکه میگن کلیشه ایی از نظر من عالی. خلاصه بگم که رمانت هیچ عیب و نقصی نداره ،ولی به نظرم باید بیشتر روی علائم نگارشی دقت کنی. موفق باشی گلم😘 1 نقل قول لینک به ارسال به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
mystery 1,649 ارسال شده در شنبه در 20:27 Share ارسال شده در شنبه در 20:27 (ویرایش شده) «به نام آفریننده مهر و ماه» بررسی و نقد رمان: تاجور قمر #جلد رمان: چیزی که برای شخص من خیلی قابل توجه و فقط این مورد توسط تنها کسی که نقد میشه، خوشبختانه یا متاسفانه جلد زمانه. که کمی فانتزی بود! البته خیلی خوبه که از طیف سیاه و سفید استفاده نکردید و مهم تر از همه اون تاج بر سر اون ماه جلوه جالبی داشت. #اسم رمان: اسم رمان دریچه ی ورود به بطن کتاب تلقی میشه و از این جهت که در نگاه اول باعث جذب یا رد نظر خواننده ست، از اهمیتی بس بالا برخورداره. حداکثر میزان کلماتی هم که میشه درونش به کار بره، چهارتاست و اگر هم کلیشه ای باشه، در ذهن خواننده تداعی کننده ی موردی تکراری میشه و منجر به رد نظر خواننده به گشودن کتاب میشه؛ کلمات تکراری شامل عشق، معشوق، دریا، قلب و احساس و... همچنین اسم رمان باید با ژانرها و محتوا سازگاری داشته باشه. بررسی از لحاظ موارد زیر: 1. اندازه اسم 📚 حداکثر بخش های کاربردی برای اسم یک رمان، چهارتاست. عنوان رمان شما، متشکل از دو بخش هست؛ هر دو اسم که یکی نقش مضاف و دیگری نقش مضاف الیه رو دارن. بنابراین عنوان میانه ست. 📚 اسم رمانتون رو توی گوگل سرچ کردم؛ قطعاً مشابهی براش پیدا نشد و میشه گفت انتخاب جدید و هوشمندانهای بود؛ البته که اولین دلیل جذب شدن من به رمان استفاده از این ترکیب به دور از کلیشه بود. 3. سازگاری اسم انتخابی با ژانر و محتوا: راستش من پادشاه ماه یا تاجور قمر رو با ژانر: تراژدی، عاشقانه هنوز هم نتونستم میکس کنم اما با قسمتی از محتوا همخونی داشت. #ژانر رمان: بعد از نام انتخابی کتاب، مورد دومی که در نظر خواننده قرار میگیره، ژانره! ژانر در کلیت چهارچوبیه که رمان و یا نوشته ی شما در غالبش به نگارش در میاد. ژانر از اهمیتی بالا برخورداره چون به محض مقابل چشم خواننده قرار گرفتن، ویژگی های نویسه ی کتاب رو برای خواننده تداعی میکنه و به نوع کشمکش ها و رخدادهای درون بطن ماجرا پی میبره تا به این نتیجه برسه که تمایل به شروع خوانش نویسه ی مقابلش داره یا نه. بررسی از لحاظ موارد زیر: 1. معرفی ژانرهای صحیح * ژانرهای صحیح عبارت اند از: عاشقانه، تراژدی، اجتماعی، مذهبی، جنایی، معمایی و... 📚 بنابراین، تمام ژانرهای شما صحیح هستن. #خلاصه و مقدمه رمان: *خلاصه: به استخراج کلیت سیر و روند یک ماجرا خواه رمان یا داستان، خلاصه گفته میشه. معمولا به شکلی ادبی به نگارش در میاد و علی رغم در اختیار خواننده قرار دادن کلیات، در پی سوالاتی شکی در خواننده ایجاد میکنه که ذهن درگیر بشه و با گنگ کردن جمله یا مبهم ساختنش منجر به جذب افکار خواننده میشه که علی رغم کلیات بیان شده، به جزئیات پی ببره. همچنین اندازه ش نه بایستی خیلی کوتاه و نه چندان طویل باشه که ذهن خواننده رو آشوب کنه. در واقع حدود یه خلاصه استاندارد ۱۵ تا ۲۵ واژه ست. خلاصه بد نبود. در واقع خوب بود. *مقدمه: مقدمه توضیحی از یک قسمت خاص نوشته و یا کلیت سیر رمان هست که ارتباط با موارد نگارش شده داره و چهارچوب و استایل روند رو با به تحریر در آوردن خطوطی از نوشته های احساسی مشخص میکنه که گاهاً به احساسات شخصیت ها پرداخته میشه و ذهن خواننده رو برای شروع خوانش آمده میکنه. محتوای مقدمه شعر یا متنی بس ادبیه که دریچه ی ارتباط رمان با خواننده به شمار میره که در وهله ی دوم پس از خلاصه اثر روی افکار خواننده برای ترغیب داره. بررسی از لحاظ موارد زیر: 1. محتوای مقدمه *متن مقدمه بایستی با اجزای رمان من جمله عنوان، ژانر های انتخابی و خلاصه در هماهنگی باشه 📚 مقدمهتون با ژانر تراژدی همخوانی داشت و مشخصا در راستای فضای حاکم بر رمان ذکر شده بود. *متن مقدمه بایستی زیبا و موزون باشه تا احساسات به خصوصی از فضای رمان رو به خواننده منتقل کنه بلکه خواننده جذب به نگاشته بشه 📚 مقدمه متنی ادبی و روون داشت که خواننده رو جلب به خودش میکرد. 2. اندازه مقدمه 📚 اندازه مقدمه نسبتا کوتاهی داشت؛ ولیکن قابل قبول است. آغاز کلیشه نبود. اما نو هم نبود. حالا یک سری موارد رو در حالت کلی بیان میکنیم. لحنتون ابتدای رمان بسیار ادبی بود و توصیفاتی که در وصف نمیگنجید. چی شد یکهو پابه محاوره گذاشت؟ هم پای من میاومد و مدام تکرار میکرد: - زشت شد، آبرومون رفت! - آسو صبر کن، آسو جان؟ با حرص برگشتم و پرخاش کردم: - ها چیه؟! زشت بود بپوشی اومدی منت کشی برگردم تا آخرش هم مادرت انتخاب کنه؟! این قسمت نوشتین مادرم پا به پای من می اومد، بعد مخاطبتون سبحانه؟ بهتر بود همراه با مادر آسو اسمی از سبحان که همراه با ایشون می اومد ببرید. برای خواننده واضح کنید. یه نکته رو از نظر شرع بگم: بدون اجازه پدر عقد بر دختر باطله و شرایطش برای دختر ها با زنان خیلی فرق میکنه پس آسو به همین راحتی نمی تونست با آیهان عقد بشه و حتما باید پدرشون می بایستی توی اون مراسم برای امضا و اجازه دادن حضور داشتند. حتی اگه نامه رو از دادگاه بگیره باز هم تا رضایت پدر که در قید حیات هست و یا مادر امکان پذیر نیست. باز هم میگم از نظر شرعی و محرمیت! برای دیالوگ ها فضا سازی به کار نبرید. همینطور سر به زیر فقط بیان کردید. من خواننده حالت های شخصیت ها رو هنگام صحبت و دیالوگ گویی چگونه تصور کنم؟ دومین نکته بهتر بود سن آسو رو برای رفتن به خواستگاری حداقل ۹ ساله می کردید چون باز هم ۸ ساله به دلیل اینکه هنوز آسو به سن تکلیف شرعی نرسیده بود و اگه خانواده هم اجازه میدادن هنوز نمی تونست با آیهان ازدواج کنه و سومین نکته اینکه: تا پانزده سالگی اسم شخصیت مؤنث در در شناسنامه آیهان ثبت نمی شد. خلصه ❌ خلسه✔️ مرتیکست❌ مردتیکه ست ✔️ چه نسیبش میشد؟❌ چی نسیبش میشد؟✔️ دام برات تنگ میشه خاله جون!❌ دلم برات تنگ میشه خاله جون!✔️ در مورد استفاده از جملات فرانسوی باید بگم که دیکشنری مترجم آن گونه ای که لازمه جملات رو درست و بر اساس قواعد بیان نمیکنه و فقط کسی می تونه متوجه اشتباه برخی از لغات باشه که به زبان فرانسوی یا ... مسلط باشه و اشتباهاتی رو خیلی واضح به چشم دیدم؛ اما چون فارسیش رو بیان کرده بودید و بسیاری از خواننده ها به این مورد توجهی ندارند و یا به زبان آگاهی ندارند یا حتی جملات مورد استفاده اکثرا کوتاه بود، پس... بگذریم. خوب؛ نقد رمانتون به انتها رسیده. اگه هم دفاعیه یا توضیحی در برابر نقدم دارین، خوش حال میشم بشنوم. جوهر قلمتون همیشه روان *حامی هادیانفر* @Zahra_banu ویرایش شده شنبه در 20:31 توسط mystery 1 نقل قول لینک به ارسال به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
Zahra_banu 3,051 ارسال شده در شنبه در 22:07 مالک Share ارسال شده در شنبه در 22:07 در در 15 اسفند 1399 در 17:46، Dina.d گفته است : سلام عزیزم خب راجب خلاصه*خلاصه خوبی داره اما زیاد مفهوم نیست . خلاصه هم بیشتر شبیه مقدمست تا خلاصه،چون هیچی از داستن رمان رو به خواننده نمی سوته. مقدمه خوبه ،اما کمی کوتاه. اسم رمان به نظرم قشنگ و بر عکس بعضیاکه میگن کلیشه ایی از نظر من عالی. خلاصه بگم که رمانت هیچ عیب و نقصی نداره ،ولی به نظرم باید بیشتر روی علائم نگارشی دقت کنی. موفق باشی گلم😘 سلام گلم مرسی بابت نقدت.خلاصه در مورد دختر و پسر بود که روشنا جون تاییدش کرده.زیرنظر یکی از منتقدان نوشتم. مرسی بابت وقتی که برام گذاشتی🥀 در 1 ساعت قبل، mystery گفته است : «به نام آفریننده مهر و ماه» بررسی و نقد رمان: تاجور قمر #جلد رمان: چیزی که برای شخص من خیلی قابل توجه و فقط این مورد توسط تنها کسی که نقد میشه، خوشبختانه یا متاسفانه جلد زمانه. که کمی فانتزی بود! البته خیلی خوبه که از طیف سیاه و سفید استفاده نکردید و مهم تر از همه اون تاج بر سر اون ماه جلوه جالبی داشت. #اسم رمان: اسم رمان دریچه ی ورود به بطن کتاب تلقی میشه و از این جهت که در نگاه اول باعث جذب یا رد نظر خواننده ست، از اهمیتی بس بالا برخورداره. حداکثر میزان کلماتی هم که میشه درونش به کار بره، چهارتاست و اگر هم کلیشه ای باشه، در ذهن خواننده تداعی کننده ی موردی تکراری میشه و منجر به رد نظر خواننده به گشودن کتاب میشه؛ کلمات تکراری شامل عشق، معشوق، دریا، قلب و احساس و... همچنین اسم رمان باید با ژانرها و محتوا سازگاری داشته باشه. بررسی از لحاظ موارد زیر: 1. اندازه اسم 📚 حداکثر بخش های کاربردی برای اسم یک رمان، چهارتاست. عنوان رمان شما، متشکل از دو بخش هست؛ هر دو اسم که یکی نقش مضاف و دیگری نقش مضاف الیه رو دارن. بنابراین عنوان میانه ست. 📚 اسم رمانتون رو توی گوگل سرچ کردم؛ قطعاً مشابهی براش پیدا نشد و میشه گفت انتخاب جدید و هوشمندانهای بود؛ البته که اولین دلیل جذب شدن من به رمان استفاده از این ترکیب به دور از کلیشه بود. 3. سازگاری اسم انتخابی با ژانر و محتوا: راستش من پادشاه ماه یا تاجور قمر رو با ژانر: تراژدی، عاشقانه هنوز هم نتونستم میکس کنم اما با قسمتی از محتوا همخونی داشت. #ژانر رمان: بعد از نام انتخابی کتاب، مورد دومی که در نظر خواننده قرار میگیره، ژانره! ژانر در کلیت چهارچوبیه که رمان و یا نوشته ی شما در غالبش به نگارش در میاد. ژانر از اهمیتی بالا برخورداره چون به محض مقابل چشم خواننده قرار گرفتن، ویژگی های نویسه ی کتاب رو برای خواننده تداعی میکنه و به نوع کشمکش ها و رخدادهای درون بطن ماجرا پی میبره تا به این نتیجه برسه که تمایل به شروع خوانش نویسه ی مقابلش داره یا نه. بررسی از لحاظ موارد زیر: 1. معرفی ژانرهای صحیح * ژانرهای صحیح عبارت اند از: عاشقانه، تراژدی، اجتماعی، مذهبی، جنایی، معمایی و... 📚 بنابراین، تمام ژانرهای شما صحیح هستن. #خلاصه و مقدمه رمان: *خلاصه: به استخراج کلیت سیر و روند یک ماجرا خواه رمان یا داستان، خلاصه گفته میشه. معمولا به شکلی ادبی به نگارش در میاد و علی رغم در اختیار خواننده قرار دادن کلیات، در پی سوالاتی شکی در خواننده ایجاد میکنه که ذهن درگیر بشه و با گنگ کردن جمله یا مبهم ساختنش منجر به جذب افکار خواننده میشه که علی رغم کلیات بیان شده، به جزئیات پی ببره. همچنین اندازه ش نه بایستی خیلی کوتاه و نه چندان طویل باشه که ذهن خواننده رو آشوب کنه. در واقع حدود یه خلاصه استاندارد ۱۵ تا ۲۵ واژه ست. خلاصه بد نبود. در واقع خوب بود. *مقدمه: مقدمه توضیحی از یک قسمت خاص نوشته و یا کلیت سیر رمان هست که ارتباط با موارد نگارش شده داره و چهارچوب و استایل روند رو با به تحریر در آوردن خطوطی از نوشته های احساسی مشخص میکنه که گاهاً به احساسات شخصیت ها پرداخته میشه و ذهن خواننده رو برای شروع خوانش آمده میکنه. محتوای مقدمه شعر یا متنی بس ادبیه که دریچه ی ارتباط رمان با خواننده به شمار میره که در وهله ی دوم پس از خلاصه اثر روی افکار خواننده برای ترغیب داره. بررسی از لحاظ موارد زیر: 1. محتوای مقدمه *متن مقدمه بایستی با اجزای رمان من جمله عنوان، ژانر های انتخابی و خلاصه در هماهنگی باشه 📚 مقدمهتون با ژانر تراژدی همخوانی داشت و مشخصا در راستای فضای حاکم بر رمان ذکر شده بود. *متن مقدمه بایستی زیبا و موزون باشه تا احساسات به خصوصی از فضای رمان رو به خواننده منتقل کنه بلکه خواننده جذب به نگاشته بشه 📚 مقدمه متنی ادبی و روون داشت که خواننده رو جلب به خودش میکرد. 2. اندازه مقدمه 📚 اندازه مقدمه نسبتا کوتاهی داشت؛ ولیکن قابل قبول است. آغاز کلیشه نبود. اما نو هم نبود. حالا یک سری موارد رو در حالت کلی بیان میکنیم. لحنتون ابتدای رمان بسیار ادبی بود و توصیفاتی که در وصف نمیگنجید. چی شد یکهو پابه محاوره گذاشت؟ هم پای من میاومد و مدام تکرار میکرد: - زشت شد، آبرومون رفت! - آسو صبر کن، آسو جان؟ با حرص برگشتم و پرخاش کردم: - ها چیه؟! زشت بود بپوشی اومدی منت کشی برگردم تا آخرش هم مادرت انتخاب کنه؟! این قسمت نوشتین مادرم پا به پای من می اومد، بعد مخاطبتون سبحانه؟ بهتر بود همراه با مادر آسو اسمی از سبحان که همراه با ایشون می اومد ببرید. برای خواننده واضح کنید. یه نکته رو از نظر شرع بگم: بدون اجازه پدر عقد بر دختر باطله و شرایطش برای دختر ها با زنان خیلی فرق میکنه پس آسو به همین راحتی نمی تونست با آیهان عقد بشه و حتما باید پدرشون می بایستی توی اون مراسم برای امضا و اجازه دادن حضور داشتند. حتی اگه نامه رو از دادگاه بگیره باز هم تا رضایت پدر که در قید حیات هست و یا مادر امکان پذیر نیست. باز هم میگم از نظر شرعی و محرمیت! برای دیالوگ ها فضا سازی به کار نبرید. همینطور سر به زیر فقط بیان کردید. من خواننده حالت های شخصیت ها رو هنگام صحبت و دیالوگ گویی چگونه تصور کنم؟ دومین نکته بهتر بود سن آسو رو برای رفتن به خواستگاری حداقل ۹ ساله می کردید چون باز هم ۸ ساله به دلیل اینکه هنوز آسو به سن تکلیف شرعی نرسیده بود و اگه خانواده هم اجازه میدادن هنوز نمی تونست با آیهان ازدواج کنه و سومین نکته اینکه: تا پانزده سالگی اسم شخصیت مؤنث در در شناسنامه آیهان ثبت نمی شد. خلصه ❌ خلسه✔️ مرتیکست❌ مردتیکه ست ✔️ چه نسیبش میشد؟❌ چی نسیبش میشد؟✔️ دام برات تنگ میشه خاله جون!❌ دلم برات تنگ میشه خاله جون!✔️ در مورد استفاده از جملات فرانسوی باید بگم که دیکشنری مترجم آن گونه ای که لازمه جملات رو درست و بر اساس قواعد بیان نمیکنه و فقط کسی می تونه متوجه اشتباه برخی از لغات باشه که به زبان فرانسوی یا ... مسلط باشه و اشتباهاتی رو خیلی واضح به چشم دیدم؛ اما چون فارسیش رو بیان کرده بودید و بسیاری از خواننده ها به این مورد توجهی ندارند و یا به زبان آگاهی ندارند یا حتی جملات مورد استفاده اکثرا کوتاه بود، پس... بگذریم. خوب؛ نقد رمانتون به انتها رسیده. اگه هم دفاعیه یا توضیحی در برابر نقدم دارین، خوش حال میشم بشنوم. جوهر قلمتون همیشه روان *حامی هادیانفر* @Zahra_banu یه نقد تمیز و بی نقص. مرسی بابت وقتی که گذاشتین آقای هادیانفر. حتما به نکاتی که گفتید توجه میکنم و دوباره از سر مینویسم امیدوارم در رمان در حال تایپتون موفق باشید🌹 1 نقل قول لینک به ارسال به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
پست های پیشنهاد شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .