آفتابگردون ارسال شده در 30 مهر، ۱۴۰۰ اشتراک گذاری ارسال شده در 30 مهر، ۱۴۰۰ (ویرایش شده) خوش اومدین به گالری تاک🤗 اینجا قرار هست که از شخصیتها و مکانهای مهمی که توی رمان توصیف میشه تصاویری گذاشته بشه. اگه رمان تاک رو دنبال میکنید یا اینکه دوست دارید درموردش بدونید، تماشای این گالری رو از دست ندید..🌱 نام رمان: تاک نویسنده: اسما نقیبی (آفتابگردون) ژانرها: عاشقانه، تریلر، تراژدی خلاصه: فرهاد در آستانه سی سالگیش بود که تصمیم گرفت مدتی تو شهر زادگاه عموش اقامت کنه. فکر میکرد که هیچوقت امکان نداره عقلش رو از دست بده اما، بعد از دیدن گلتاک دیگه خیلی چیزا از کنترلش خارج شد؛ دختری که از خانواده بیمارش مراقبت میکنه و محبوبیت زیادی بین مردم شهرش داره. به علاوه، نیما مهمون ناخونده زندگی اونهاست؛ پسر دیوونهای که خوندن ذهنش سخت ترین کار دنیاست... رمان تاک رو اینجا بخونید.. @Roya 4 @azamshahpori @mob_ina @Narges.Sh ویرایش شده 30 مهر، ۱۴۰۰ توسط آفتابگردون 12 نقل قول *A* داستان سیویک⏳ *A* تاک، سکوتی عاشقانه🌱 *A* اکسیر، تناسخ و طلسم🎴 *A* آکادمی نظامی، جهان موازی🀄(درحال تایپ) لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
آفتابگردون ارسال شده در 30 مهر، ۱۴۰۰ مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 30 مهر، ۱۴۰۰ (ویرایش شده) فرهاد، متولد یزده اما اصالتش به گیلان برمیگرده. سی سال داره و مجسمهسازی میکنه. به علاوه اینکه به تازگی با دختر دایی خودش نامزد کرده. اون برای مراقبت از عموش که یه عمل جراحی انجام داده، مدتی رو توی شهر شمالی گیلان ساکن میشه..🌱 ویرایش شده 3 آبان، ۱۴۰۰ توسط آفتابگردون 12 2 نقل قول *A* داستان سیویک⏳ *A* تاک، سکوتی عاشقانه🌱 *A* اکسیر، تناسخ و طلسم🎴 *A* آکادمی نظامی، جهان موازی🀄(درحال تایپ) لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
آفتابگردون ارسال شده در 30 مهر، ۱۴۰۰ مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 30 مهر، ۱۴۰۰ گلتاک توی شهر کوچکی از گیلان تمام بیست سال گذشته رو زندگی کرده. بعد از فوت پدرش گلخونهی اون رو اداره میکنه و مردم زیادی از شهر، اون و خانوادهش رو به عنوان افراد مورد احترام و خیّر میشناسن..🌱 12 2 نقل قول *A* داستان سیویک⏳ *A* تاک، سکوتی عاشقانه🌱 *A* اکسیر، تناسخ و طلسم🎴 *A* آکادمی نظامی، جهان موازی🀄(درحال تایپ) لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
آفتابگردون ارسال شده در 30 مهر، ۱۴۰۰ مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 30 مهر، ۱۴۰۰ نیما هم به اندازهی تاک توی شهرش معروفه، اما به قلدری که هیچ پلیسی نمیتونه مدت زیادی به زندان بندازتش. به عنوان یه جوون بیست و شش ساله، اون زیاد از حد بین خلافکارها قدرت گرفته و تیم کوچک خودش رو ساخته. بدون اینکه خانوادهای داشته باشه، زندگی رازآلود خودش رو بسته نگه میداره..🌱 10 1 3 نقل قول *A* داستان سیویک⏳ *A* تاک، سکوتی عاشقانه🌱 *A* اکسیر، تناسخ و طلسم🎴 *A* آکادمی نظامی، جهان موازی🀄(درحال تایپ) لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Atria ارسال شده در 30 مهر، ۱۴۰۰ اشتراک گذاری ارسال شده در 30 مهر، ۱۴۰۰ 34 دقیقه قبل، آفتابگردون گفته است: فرهاد، متولد یزده اما اصالتش به گیلان برمیگرده. سی سال داره و مجسمهسازی میکنه. به علاوه اینکه به تازگی با دختر دایی خودش نامزد کرده..🌱 چهرهاش مثل قرمهسبزی هستش. جا افتاده و جذاب😔😂 32 دقیقه قبل، آفتابگردون گفته است: گلتاک توی شهر کوچکی از گیلان تمام بیست سال گذشته رو زندگی کرده. بعد از فوت پدرش گلخونهی اون رو اداره میکنه و مردم زیادی از شهر، اون و خانوادهش رو به عنوان افراد مورد احترام و خیّر میشناسن..🌱 این مثل ژلهاس. ناز و گوگولی 29 دقیقه قبل، آفتابگردون گفته است: نیما هم به اندازهی تاک توی شهرش معروفه، اما به قلدری که هیچ پلیسی نمیتونه مدت زیادی به زندان بندازتش. به عنوان یه جوون بیست و شش ساله، اون زیاد از حد بین خلافکارها قدرت گرفته و تیم کوچک خودش رو ساخته. بدون اینکه خانوادهای داشته باشه، زندگی رازآلود خودش رو بسته نگه میداره..🌱 این مثل کشک بادمجونه اصلا خوشم نیومد ازش:/😂😂 3 4 1 نقل قول دانلود داستان قص در قلب ! لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
-ashob- ارسال شده در 30 مهر، ۱۴۰۰ اشتراک گذاری ارسال شده در 30 مهر، ۱۴۰۰ 44 دقیقه قبل، آفتابگردون گفته است: فرهاد، متولد یزده اما اصالتش به گیلان برمیگرده. سی سال داره و مجسمهسازی میکنه. به علاوه اینکه به تازگی با دختر دایی خودش نامزد کرده..🌱 آدرس بدم پست بنما😂😂 5 3 1 نقل قول جنون لیلا وار لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
آفتابگردون ارسال شده در 30 مهر، ۱۴۰۰ مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 30 مهر، ۱۴۰۰ در ۱ ساعت قبل، Atria گفته است: چهرهاش مثل قرمهسبزی هستش. جا افتاده و جذاب😔😂 این مثل ژلهاس. ناز و گوگولی این مثل کشک بادمجونه اصلا خوشم نیومد ازش:/😂😂 رشته آشپزی کار میکنی آیا؟😅🍔 3 2 نقل قول *A* داستان سیویک⏳ *A* تاک، سکوتی عاشقانه🌱 *A* اکسیر، تناسخ و طلسم🎴 *A* آکادمی نظامی، جهان موازی🀄(درحال تایپ) لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
آفتابگردون ارسال شده در 30 مهر، ۱۴۰۰ مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 30 مهر، ۱۴۰۰ (ویرایش شده) در ۱ ساعت قبل، mob_ina گفته است: آدرس بدم پست بنما😂😂 نه این کار داره فعلا😂☝ ویرایش شده 30 مهر، ۱۴۰۰ توسط آفتابگردون 3 3 نقل قول *A* داستان سیویک⏳ *A* تاک، سکوتی عاشقانه🌱 *A* اکسیر، تناسخ و طلسم🎴 *A* آکادمی نظامی، جهان موازی🀄(درحال تایپ) لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Atria ارسال شده در 30 مهر، ۱۴۰۰ اشتراک گذاری ارسال شده در 30 مهر، ۱۴۰۰ در 1 دقیقه قبل، آفتابگردون گفته است: رشته آشپزی کار میکنی آیا؟😅🍔 خیلی ضایع نبود گشنهام بود؟ 😂😂 3 3 نقل قول دانلود داستان قص در قلب ! لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
آفتابگردون ارسال شده در 30 مهر، ۱۴۰۰ مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 30 مهر، ۱۴۰۰ در هم اکنون، Atria گفته است: خیلی ضایع نبود گشنهام بود؟ 😂😂 چرا این احتمالم هست😂👌🏻 2 3 نقل قول *A* داستان سیویک⏳ *A* تاک، سکوتی عاشقانه🌱 *A* اکسیر، تناسخ و طلسم🎴 *A* آکادمی نظامی، جهان موازی🀄(درحال تایپ) لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
_Mahta_ ارسال شده در 30 مهر، ۱۴۰۰ اشتراک گذاری ارسال شده در 30 مهر، ۱۴۰۰ شیک و جذاب چه اسم باحالی گل تاک! 6 2 نقل قول ثانیه های تنهایی، دنیایی بود که تنها از آن من بود. دل به دریا زده ای! پهنه سراب است نرو برف و کولاک زده! راه خراب است نرو بی همگان به سر شود💔 بی تو به سر نمی شود لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
آفتابگردون ارسال شده در 30 مهر، ۱۴۰۰ مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 30 مهر، ۱۴۰۰ در 16 دقیقه قبل، _Mahta_ گفته است: شیک و جذاب چه اسم باحالی گل تاک! لطف دارییی تو صفحه اصلی رمان گفته بودم که این یه اسم سیستانیه و تاک اینجا معنی برگ میده..🌱 5 1 نقل قول *A* داستان سیویک⏳ *A* تاک، سکوتی عاشقانه🌱 *A* اکسیر، تناسخ و طلسم🎴 *A* آکادمی نظامی، جهان موازی🀄(درحال تایپ) لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Roya 4 ارسال شده در 30 مهر، ۱۴۰۰ اشتراک گذاری ارسال شده در 30 مهر، ۱۴۰۰ در 2 ساعت قبل، آفتابگردون گفته است: نیما هم به اندازهی تاک توی شهرش معروفه، اما به قلدری که هیچ پلیسی نمیتونه مدت زیادی به زندان بندازتش. به عنوان یه جوون بیست و شش ساله، اون زیاد از حد بین خلافکارها قدرت گرفته و تیم کوچک خودش رو ساخته. بدون اینکه خانوادهای داشته باشه، زندگی رازآلود خودش رو بسته نگه میداره..🌱 نیما میخ😶🍃 2 3 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
کاربر منتخب Z.A.D ارسال شده در 1 آبان، ۱۴۰۰ کاربر منتخب اشتراک گذاری ارسال شده در 1 آبان، ۱۴۰۰ در 16 ساعت قبل، Atria گفته است: چهرهاش مثل قرمهسبزی هستش. جا افتاده و جذاب😔😂 این مثل ژلهاس. ناز و گوگولی این مثل کشک بادمجونه اصلا خوشم نیومد ازش:/😂😂 😂 معلومه شکمویی. 1 3 نقل قول روایتی از پستی و بلندی و دامهای جوانی رمان داو اول (تکمیل شده: اجتماعی، عاشقانه) روایتی از رقابتی خونین رمان هابیل و قابیل (در حال تایپ: تراژدی، عاشقانه) روایتی از فرو ریختن حقایقی به سنگینی تل برفی داستان کوتاه برفکوچ (تکمیل شده: اجتماعی) روایتی از تنیدن در تارهای ذهن و روح داستان کوتاه تنیده در تار (تکمیل شده: روانشناسی، اجتماعی) روایتی از غوطهوری برای رهایی داستان کوتاه غوطهور (تکمیل شده: اجتماعی، روانشناسی) لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
آفتابگردون ارسال شده در 2 آبان، ۱۴۰۰ مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 2 آبان، ۱۴۰۰ تیام هفده سال داره و برادر کوچک گلتاکه. از وقتی که باید شروع به حرف زدن میکرد، علائمی از یه بیماری رو نشون داد. اوتیسم بیماریای هست که توی تمام زندگی باهاش درگیره. ولی اون همزمان سعی میکنه به ترسهاش غلبه کنه و با ساختن اشکال چوبی، احساس خودش رو به خانوادهش نشون بده..🌱 7 1 نقل قول *A* داستان سیویک⏳ *A* تاک، سکوتی عاشقانه🌱 *A* اکسیر، تناسخ و طلسم🎴 *A* آکادمی نظامی، جهان موازی🀄(درحال تایپ) لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Zobeidh ارسال شده در 2 آبان، ۱۴۰۰ اشتراک گذاری ارسال شده در 2 آبان، ۱۴۰۰ در در 10/22/2021 در 7:23 PM، آفتابگردون گفته است: فرهاد، متولد یزده اما اصالتش به گیلان برمیگرده. سی سال داره و مجسمهسازی میکنه. به علاوه اینکه به تازگی با دختر دایی خودش نامزد کرده..🌱 برادرمون چهره ی بسی جذابی داره 👌 بنده خودم طرفدار مردای چشم و ابرو مشکی با ابروهای کلفتم که وقتی اخم میکنن طرف خودشو خیس میکنه 😅 2 2 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Zobeidh ارسال شده در 2 آبان، ۱۴۰۰ اشتراک گذاری ارسال شده در 2 آبان، ۱۴۰۰ در در 10/22/2021 در 7:26 PM، آفتابگردون گفته است: گلتاک توی شهر کوچکی از گیلان تمام بیست سال گذشته رو زندگی کرده. بعد از فوت پدرش گلخونهی اون رو اداره میکنه و مردم زیادی از شهر، اون و خانوادهش رو به عنوان افراد مورد احترام و خیّر میشناسن..🌱 چقدر اسمش باحاله خودشم خوشگله 👌 3 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Zobeidh ارسال شده در 2 آبان، ۱۴۰۰ اشتراک گذاری ارسال شده در 2 آبان، ۱۴۰۰ در در 10/22/2021 در 7:29 PM، آفتابگردون گفته است: نیما هم به اندازهی تاک توی شهرش معروفه، اما به قلدری که هیچ پلیسی نمیتونه مدت زیادی به زندان بندازتش. به عنوان یه جوون بیست و شش ساله، اون زیاد از حد بین خلافکارها قدرت گرفته و تیم کوچک خودش رو ساخته. بدون اینکه خانوادهای داشته باشه، زندگی رازآلود خودش رو بسته نگه میداره..🌱 این خیلی نچسبه 😤 مثل انتر برقیه😅 2 1 2 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Zobeidh ارسال شده در 2 آبان، ۱۴۰۰ اشتراک گذاری ارسال شده در 2 آبان، ۱۴۰۰ در 16 دقیقه قبل، آفتابگردون گفته است: تیام هفده سال داره و برادر کوچک گلتاکه. از وقتی که باید شروع به حرف زدن میکرد، علائمی از یه بیماری رو نشون داد. اوتیسم بیماریای هست که توی تمام زندگی باهاش درگیره. ولی اون همزمان سعی میکنه به ترسهاش غلبه کنه و با ساختن اشکال چوبی، احساس خودش رو به خانوادهش نشون بده..🌱 داداشم فکر کنم از بیرون پنجره یه چیزی کشف کرده که خودشو با صورتش چسبونده به شیشه 😅 ولی اینم خوشگله🌹 2 2 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Zobeidh ارسال شده در 2 آبان، ۱۴۰۰ اشتراک گذاری ارسال شده در 2 آبان، ۱۴۰۰ (ویرایش شده) سلام دوست عزیز شخصیت های خوبی انتخاب کردی، همشون به شخصیت های رمانت می اومدن 👌 موفق باشی فقط ببخشید فش دادن به شخصیتهای بد و منفور رمان آزاده دیگه آخه من به نیما فش دادم اگه ناراحت شدی شزمنده😅 ویرایش شده 2 آبان، ۱۴۰۰ توسط Zobeidh 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Atria ارسال شده در 2 آبان، ۱۴۰۰ اشتراک گذاری ارسال شده در 2 آبان، ۱۴۰۰ در در 10/22/2021 در 9:31 PM، آفتابگردون گفته است: چرا این احتمالم هست😂👌🏻 بلی بلی 😎😂 در در 10/23/2021 در 12:31 PM، Z.A.D گفته است: 😂 معلومه شکمویی. قرار نبود کسی بفهمه😂😂 در 44 دقیقه قبل، Zobeidh گفته است: این خیلی نچسبه 😤 مثل انتر برقیه😅 عزیزم از کلمات رکیک استفاده نکن، ماچ بهت❤️ 2 نقل قول دانلود داستان قص در قلب ! لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
آفتابگردون ارسال شده در 2 آبان، ۱۴۰۰ مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 2 آبان، ۱۴۰۰ در 54 دقیقه قبل، Zobeidh گفته است: چقدر اسمش باحاله خودشم خوشگله 👌 اره اسمشو از یه دوست شنیدم😄 2 نقل قول *A* داستان سیویک⏳ *A* تاک، سکوتی عاشقانه🌱 *A* اکسیر، تناسخ و طلسم🎴 *A* آکادمی نظامی، جهان موازی🀄(درحال تایپ) لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
آفتابگردون ارسال شده در 2 آبان، ۱۴۰۰ مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 2 آبان، ۱۴۰۰ در 51 دقیقه قبل، Zobeidh گفته است: سلام دوست عزیز شخصیت های خوبی انتخاب کردی، همشون به شخصیت های رمانت می اومدن 👌 موفق باشی فقط ببخشید فش دادن به شخصیتهای بد و منفور رمان آزاده دیگه آخه من به نیما فش دادم اگه ناراحت شدی شزمنده😅 فوحش دادن که کلا خوب نیست ولی زودم قضاوت نکن حالا اولای کاریم😂👐🏻 2 نقل قول *A* داستان سیویک⏳ *A* تاک، سکوتی عاشقانه🌱 *A* اکسیر، تناسخ و طلسم🎴 *A* آکادمی نظامی، جهان موازی🀄(درحال تایپ) لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Roya 4 ارسال شده در 3 آبان، ۱۴۰۰ اشتراک گذاری ارسال شده در 3 آبان، ۱۴۰۰ در 20 ساعت قبل، Zobeidh گفته است: سلام دوست عزیز شخصیت های خوبی انتخاب کردی، همشون به شخصیت های رمانت می اومدن 👌 موفق باشی فقط ببخشید فش دادن به شخصیتهای بد و منفور رمان آزاده دیگه آخه من به نیما فش دادم اگه ناراحت شدی شزمنده😅 نیما به این جذابی😶☝ 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
آفتابگردون ارسال شده در 3 آبان، ۱۴۰۰ مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 3 آبان، ۱۴۰۰ سیاوش هجده ساله بود که از خونه فرار کرد. اون خودش رو از حاشیه رشت به شهر شمالی گیلان رسوند چون فقط به اندازه رسیدن تا اونجا پول کرایه داشت. بعد از اون، وقتی که نیما مشغول خوردن همبرگر جلوی یه رستوران بود، سیاوش با گرسنگی بهش زل زد. و کمی بعد از اون شب به تیم کوچکش پیوست...🌱 5 نقل قول *A* داستان سیویک⏳ *A* تاک، سکوتی عاشقانه🌱 *A* اکسیر، تناسخ و طلسم🎴 *A* آکادمی نظامی، جهان موازی🀄(درحال تایپ) لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .