fatemeh ارسال شده در 7 مرداد، ۱۴۰۰ اشتراک گذاری ارسال شده در 7 مرداد، ۱۴۰۰ (ویرایش شده) به نام خالق زیبایی نام رمان: سخاوت ماندگار نویسنده: فاطمه ژانر: عاشقانه، تراژدی، اجتماعی زمان پارت گذاری: نامشخص 💫خلاصه:💫 زمانی که برادری برای نجات جان هم خونش بیمحابا همه مخاطرات را به جان می خرد، مردی به ظاهر عاشق برای هم آورد نشدن با مشکلات پیش رو، و از بیم پذیرش مسئولیتی که در انتظارش است برای رسیدن به آرامش در شرایطی سخت و دشوار بیملاحظه عمل میکند. اما در جایی دیگر که فراز و فرود تپنده خطوط میرفت تا مسیر مستقیم را در پیش بگیرد و آواز جدایی از کالبد سر دهد تپشهای سرشار از محبت و احساس به رگهایی پیوند میخورند که در آن دم، امید به حیات جایش را به وداع با ممات داده است. آیا او می تواند به کسی که در اوج دلباختگی عشق نافرجامی را برای او رقم زده است، دوباره اعتماد کند؟ آیا می تواند پایه های احساس رقیقش را بر عشق بی تکلّف جدیدی بنا نهد؟ 💫مقدمه:💫 بی تو مهتاب شبی، باز از آن کوچه گذشتم همه تن، چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم... توهمه راز جهان ریخته در چشم سیاهت من همه محو تماشای نگاهت یادم آید تو به من گفتی: از این عشق، حذر کن! لحظه ای چند بر این آب نظر کن آب، آیینه عشق گذران است تو که امروز نگاهت به نگاهی، نگران است باش فردا، که دلت با دگران است با تو گفتم: حذر از عشق، ندانم سفر از پیش تو هرگز، نتوانم روز اول که دل من به تمنای تو پَر زد چون کبوتر لب بام تو نشستم تو به من سنگ زدی، من نرمیدم، نگسستم باز گفتم: که تو صیادی و من آهوی دشتم تا به دام تو درافتم همه جا گشتم و گشتم حذر از عشق، ندانم سفر از پیش تو، هرگز نتوانم، نتوانم…! یادم آید که دگر، از تو جوابی نشنیدم پای در دامن اندوه کشیدم، نگسستم، نرمیدم رفت در ظلمت غم، آن شب و شبهای دگر هم نگرفتی دگر از عاشق آزرده، خبرهم نکنی دیگر از آن کوچه، گذرهم بی تو اما، به چه حالی من از آن کوچه گذشتم (خلاصه ای از شعر فریدون مشیری) https://forum.98ia2.ir/topic/249-رمان-سخاوت-ماندگار-fatemeh-کاربر-انجمن-نودهشتیا/ ویرایش شده 20 شهریور، ۱۴۰۰ توسط fatemeh 5 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
F_MAHGOL ارسال شده در 18 مهر، ۱۴۰۰ اشتراک گذاری ارسال شده در 18 مهر، ۱۴۰۰ (ویرایش شده) وقت بخیر عزیزم برای نقد رمان زیبات اومدم^^ اسم کلیشهای نیست و معنی قشنگی داشت برام به موضوع میخورد. مقدمه کمی طولانی بود اما خیلی به دلم نشست-^ خلاصه اطلاعات خوبی رو داد بهم و با پارت هایِ رمان همخوانی خوبی داشت! پارت ها هم رو که خوندم فهمیدم ایدت جدیده و به ژانر هایِ انتخابیت میخوره~^ در کل ایده خیلی قشنگی داری عزیزم! موفق باشی نویسنده خوش قلم🌱🛵 @fatemeh @Ghazalehꨄ︎ ویرایش شده 18 مهر، ۱۴۰۰ توسط ساتوری 2 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
fatemeh ارسال شده در 18 مهر، ۱۴۰۰ مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 18 مهر، ۱۴۰۰ 1 دقیقه قبل، ساتوری گفته است: وقت بخیر عزیزم برای نقد رمان زیبات اومدم^^ اسم کلیشهای نیست و معنی قشنگی داشت برام به موضوع میخورد. مقدمه کمی طولانی بود اما خیلی به دلم نشست-^ خلاصه اطلاعات خوبی رو داد بهم و با پارت هایِ رمان همخوانی خوبی داشت! پارت ها هم رو که خوندم فهمیدم ایدت جدیده و به ژانر هایِ انتخابیت میخوره~^ در کل ایده خیلی قشنگی داری عزیزم! موفق باشی نویسنده خوش قلم🌱🛵 @fatemeh @Ghazalehꨄ︎ سلام عزیزدلم ممنون از اینکه برای رمان وقت گذاشتی و به صفحهی نقد اومدی. 2 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .