تراژدی داستان پرتوی خاکستری | سادات.۸۲ کاربر انجمن نودهشتیا

[سادات.82]

نام داستان: پرتوی خاکستری

نویسنده: فاطمه‌ السادات هاشمی نسب 

ژانر: تراژدی،  مذهبی،  اجتماعی 

هدف: گفتن واقعیت با نوشتن

خلاصه: 

وقتی اجبار نباشد، حتی دردناک‌ترین کار ها هم زیبا هستند، مثال خار گلی برای یک کودک که دیگر مجبور  نیست دست‌اش را درون آن خار برنده، فرو ببرد، اصلا چرا باید این کار بکند؟ شاید چون خانواده‌اش می‌گویند! خانواده... واقعا چیست؟ یک کلمه با چند  حروف بهم چسبیده که تنها کلمه پوچ دیگری همچون مسئولیت را به یدک می‌کشد و هیچ بویی از منطق و انسانیت نبرده است و یا شاید هم خانواده یعنی، لطافتی  همچون گلبرگ های یک گل در کنار هم، که به زیبایی می‌درخشند و اطرافیان را مست خود می‌کنند.

صفحه نقد

ویرایش شده 7 آبان، ۱۴۰۰ توسط سادات.۸۲
ویراستاری | سادات

[سادات.82]

مقدمه:

گاهی برترین انسان ها هم باید از زندگی  لذت ببرند، چرا که خشکی در کنار دریا زیباست.

دریا در کنار ساحل بی کران است و ساحل در کنار صدف ها دلپذیر است.

سخن از منطق در کنار افرادی انتقاد‌پذیر لذت بخش است و عشق در کنار نفرت پادشاه خواهد بود.

حال اگر هیچ کدام نباشند، دریا دیگر آن دریا نیست، کاسه بزرگی از آب است که صدف ها را خواهد بلعید و افراد بی‌منطق و با‌منطق را باهم خواهد کشت، عشق را له کرده، نفرت را سر به نیست خواهد کرد. 

و اکنون، وای بر آن افرادی که منطق را بر پایه دین جلو می‌برند! به راستی که این گناه است نه ثواب!

به خدا قسم که خدا نیز منطق دارد، همچون امثال تو نادان و بی‌منطق نیست که به اسم دین فساد کند!

ویرایش شده 7 آبان، ۱۴۰۰ توسط سادات.۸۲
ویراستاری | سادات