ملیکا ملازاده ارسال شده در 22 آبان، ۱۴۰۰ اشتراک گذاری ارسال شده در 22 آبان، ۱۴۰۰ بسم الله الرحمن الرحیم خانم منصور خجسته باقر زاده همطر رهبر ایران و اولین زن کشور عکس قابل اعتمادی از ایشون در دست رس نیست و اطلاعات هم بسیار کم است اما من قصد ندارم زنی بزرگ در این خاک خاموش بماند تا گروهی حقش در رسیدن همسرش به ارزو اش و راه خودش را پایمال کنند نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ملیکا ملازاده ارسال شده در 8 فروردین مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 8 فروردین (ویرایش شده) یکم. آغاز زندگی مشترک زندگی مشترک آقای خامنهای و خانم خجسته شروع شده بود. نخستین خانه این زوج، منزل شوهرخواهر سیدعلی خامنهای بود. دو اتاق از شیخ علی تهرانی اجاره کردند. «چند ماهی منزل خواهرم بودیم... آقا شیخ علی آقا... ماهی ۶۰-۵۰ تومان از ما اجاره میگرفت. البته دغدغهای نداشتم، چون او فشاری نمیآورد.» فردای روز تبعید امام برای شرکتکنندگان در جلسه خانه آقای قمی اتفاقی نیفتاد. به همسرش گفته بود که شاید از این نشست برنگردد، اما زندان رفتنها، دربهدریها و تعقیب و گریزها، انزوا، سکوت، تبعید و دیگر رخدادهای بعدی نشان داد که سنگینی سقف این زندگی مشترگ روی ستونهای صبر و پایداری این زن قرار دارد؛ زنی که از خانوادهای دارا به همسری طلبهای ندارد درآمده، و با حوادث زندگی با گشادهرویی برخورد میکند، مرد خانواده را در ادامه راهی که بدان ایمان داشت و پای میفشرد استوارتر کرد. همسرم «هیچ وقت اظهار نگرانی و گلهمندی از دست من نکرده، حتی مشوق من در قضایای عدیدهای هم بوده [است.] مواقعی... بود که بعضی از افراد و گروههای مخفی از اشخاص مهم و سطح بالایشان منزل ما رفت و آمد میکردند. من البته به همسرم نمیگفتم که اینها کی هستند، اما او از نحوه رفت و آمد... میفهمید که اینها اشخاصی مهم و حساس هستند. از من سوال نمیکرد، مرا نمیخواست سوالپیچ کند... هیچگونه مخالفتی نداشت، بلکه کمک هم میکرد.» خانم خجسته میگوید: «دوران مشقتبار و امتحان الهی بود و من خودم را برای تمام مشکلات ممکن آماده کردهبودم و هرگز درباره هیچ چیز لب به شکوه نگشودم ... فکر میکنم بزرگترین نقش من حفظ جوّ آرامش در خانه بود؛ طوری که ایشان بتوانند با خیال راحت به کارشان ادامه دهند. من سعی داشتم تا ایشان را از نگرانی در مورد خود و فرزندانم دور نگه دارم.» ویرایش شده 8 فروردین توسط ملیکا ملازاده نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ملیکا ملازاده ارسال شده در 8 فروردین مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 8 فروردین یک روز خانمی وارد اتاقم شد و گفت: «آقای دکتر مرندی! وقت گرفتن از شما واقعا دشوار است. منشیتان میگوید از ساعت 1 تا 2 برای وقت گرفتن تلفن کنید. تا ساعت 12 و 59 دقیقه هم که زنگ میزنیم، کسی گوشی را جواب نمیدهد! از طرفی، از ساعت 1 هم تلفن دفترتان اشغال میشود و موقعی که تلفن آزاد میشود، تازه منشیتان میگوید که ظرفیت امروز تکمیل شده و نمیتوانیم وقت بدهیم. باز باید منتظر بمانیم تا ساعت 1 فردا!» عذرخواهی کردم و گفتم: «من واقعا بیتقصیرم. متاسفانه من سکته قلبی کردهام و نمیتوانم زیاد در مطب بمانم.» بعد، فرزند آن خانم را معاینه کردم و نوبت به نفر بعدی رسید که یکی از مسوولان کشور بود. وارد اتاق که شد، به من گفت: «آقای مرندی! همسر رییسجمهور هم مشتری شما بود و ما خبر نداشتیم!» تعجب کردم و گفتم: «نه!» گفت: «چرا؛ همین خانمیکه الان بیرون رفت، همسر آیتالله خامنهای بود.» به پرونده نگاه کردم و دیدم اسم ایشان در پرونده نوشته شده بود: «خانم حسینی». تازه فهمیدم که ایشان برای آنکه شناخته نشوند، خودشان را «حسینی» معرفی کردهاند. بعد، یاد حرفهایشان افتادم که گلایه میکردند از شرایط وقت گرفتن برای ویزیت. کلی پیش خودم شرمنده شدم. دفعه بعد که ایشان به مطب من آمدند، یکدفعه سوال کردم: «ببخشید، شما خانم خامنهای هستید؟» تعجب کردند و گفتند بله. گفتم: «پس چرا خودتان را معرفی نکردید؟» گفتند: «چه ضرورتی داشت که خودم را معرفی کنم؟» گفتم: «من از این به بعد به مسوول دفترم میسپارم که شما را بدون وقت قبلی به مطب من راهنمایی کند. بالاخره شما همسر رییسجمهور هستید.» ایشان بهشدت ناراحت شدند و گفتند: «لطفا چنین دستوری ندهید که به هیچوجه قبول نمیکنم. من هیچ فرقی با این مردم که ساعتها در مطب شما منتظر میمانند، ندارم. مثل همیشه زنگ میزنم و اگر توانستم وقت میگیرم و اگر هم نشد، روز بعد. خدا بزرگ است.» راوی: دکتر علیرضا مرندی نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ملیکا ملازاده ارسال شده در 8 فروردین مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 8 فروردین لطفا کمی از دوران مدرسه تان برای ما بگوئید. من خاطرات روشنی از دوران مدرسه ام از جمله معلم فرزانه قرآنم،خانم پور رنجبر دارم که گویا اخیراً به رحمت ایزدی پیوسته اند این خانم محترم و متین معلم قرآن ما بود.آن روزها لباس او منحصر به فرد بود.گرچه چادر سرش نمیکرد اما حجاب کامل اسلامی داشت.مقنعه بلند او تا کمرش می رسید این خانم شیوه ابداعی ویژه ای در تدریس قرآن داشت.چهره اش که مملو از متانت و وقار بود هنوز جلوی چشمانم هست و هرگز نمیتوانم فراموشش کنم . نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ملیکا ملازاده ارسال شده در 8 فروردین مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 8 فروردین در سال ۱۳۴۳ و زمان ازدواج، منصوره خجسته فقط ۱۷ سال داشت. او را بانو خدیجه، مادر سید علی خامنه ای دیده بود و به پسر ۲۵ ساله اش معرفی کرد. کاری که ۵ سال پیش برای پسر اولش سید محمد انجام داده بود. در مجلس خواستگاری، حاج اسماعیل خجسته پذیرفت که دخترش به عقد طلبه تازه از قم برگشته ای درآید که تصمیم دارد در مشهد ساکن شود، آیت الله میلانی و دیگر بزرگان اهل علم مشهد او را می شناسند و تایید می کنند و به او علاقه دارند.» نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ملیکا ملازاده ارسال شده در 8 فروردین مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 8 فروردین (ویرایش شده) قسمتی از خاطرات ترور: من با برادرم با سرعت زیاد خود را به بیمارستان قلب رساندیم. در راه موتورسوارهای زیادی در حال سر دادن شعار «مرگ بر آمریکا، مرگ بر منافق» به سمت بیمارستان قلب میرفتند. وقتی به بیمارستان رسیدیم، ایشان را به آی سی یو(ICU) برده بودند و اجازه نمیدادند من جلو بروم. یکی از آقایان نماینده مجلس اظهار داشت که: «حق ایشان است و بگذارید جلو بروند» همسرآیت الله خامنه درادامه روایت می کند:ایشان بیهوش بود. خونریزی خیلی شدید بود و حال ایشان به هیچ وجه خوب نبود. وقتی آمدم بیرون، آقای هاشمی، آقای باهنر، حاج احمد آقا و شهید فیاضبخش و بعضی دیگر از دوستان ایشان را که چند نفرشان شب بعد از آن به شهادت رسیدند، جمع بودند. همه ناراحت بودند. دکترها تلاش میکردند که خونریزی بند بیاید ولی ممکن نمیشد. دوبارهایشان را به اتاق عمل بردند. پس از پایان عمل، یکی از دکترها به اتاقی که من در آن بودم آمد و گفت: «آقای خامنهای بحمدالله حالشان خوب است» ویرایش شده 8 فروردین توسط ملیکا ملازاده نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ملیکا ملازاده ارسال شده در 8 فروردین مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 8 فروردین همسر آیتالله خامنهای خانم خجسته، همسر آیتالله خامنه ای، خواهر حسن خجسته باقرزاده است که پیشتر معاون رادیو و تلویزیون در امور صدا بود و بعد نایب رئیس اتحادیه رادیو تلویزیونهای آسیا و اقیانوسیه و معاون نظارت و برنامهریزی رادیو و تلویزیون ایران شد. نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ملیکا ملازاده ارسال شده در 8 فروردین مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 8 فروردین باید به صبر و شکیبایی فراوان همسرم(منصوره خجسته باقرزاده)، در تحمل سختی و مشقت زندگی در دوران پیش از انقلاب و اصرار او بر ساده زیستی، در دوران پس از انقلاب اشاره کنم.بحمدالله خانه ما همواره تاکنون از زوائد زندگی، که حتی در خانههای معمولی مردم یافت میشود به دور مانده است و همسرم در این امر بالاترین سهم و مهمترین نقش را داشته است. درست است که من زندگیام را به همین شکل آغاز کردم و همسرم را نیز در این مسیر هدایت کردم و این روحیه را در او زنده کردم، اما صادقانه میگویم که او در این زمینه بسیار از من پیشی گرفته است.من درباره زهد و پارسایی این بانوی صالحه تصویرهای بسیاری در ذهن خود دارم که بیان برخی از آنها خوب نیست. از جمله مواردی که میتوانم بگویم این است که: هرگز از من درخواست خرید لباس نکرده است، بلکه نیاز خیلی ضروری خانواده به لباس را به من یاد آور میشد و خود میرفت و میخرید. هیچ وقت برای خود زیورآلات نخرید. مقداری زیورالات داشت که از خانه پدری آورده بود و یا هدیه برخی بستگان بود. همه آنها را فروخته و پول آنها را در راه خدا صرف کرد. او اینک حتی یک قطعه زر و زیور و حتی یک انگشتر معمولی هم ندارد. منبع: کتاب "خون دلی که لعل شد" نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ملیکا ملازاده ارسال شده در 4 اردیبهشت مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 4 اردیبهشت شما چطور با همسرتان آشنا شدید؟ من در سال ۱۳۴۳با ایشان ازدواج کردم، البته این ازواج همانطور که در خانواده مذهبی آن زمان مرسوم بود، صورت گرفت به این ترتیب که مادر ایشان برای خواستگاری به منزل ما آمدند و بعد از مباحثات معمول مراسم ازدواج انجام شد. نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ملیکا ملازاده ارسال شده در 4 اردیبهشت مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 4 اردیبهشت شما چند فرزند دارید؟ ما چهار پسر و دو دختر داریم.همه پسرانمان قبل از انقلاب و دختران مان بعد از انقلاب(انقلاب اسلامی ایران) به دنیا آمدند. نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ملیکا ملازاده ارسال شده در 4 اردیبهشت مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 4 اردیبهشت لطفا کمی در مورد زندگیتان، طی دوران قیام اسلامی علیه شاه صحبت بفرمایید. آن زمان دوران مشقت باری بود و امتحان الهی بود و من خودم را برای تمام مشکلات ممکن آماده کرده بودم و هرگز درباره هیچ چیز لب به شکوه نگشودم. یادم می آید که طی اولین ماههای بعد از ازدواجمان،یک روز همسرم از من پرسید: اگر من دستگیر شوم تو چه احساسی خواهی داشت؟این سوال غیر منتظره ای بود و من ابتدا خیلی ناراحت و آزرده خاطر شدم،اما ایشان آنقدر درباره درگیری،خطرات و مشکلاتش و وظیفه همه افراد در این رابطه صحبت فرمودند که کاملا مرا قانع کردند. ایشان این مطلب را درست همان روزی که امام خمینی(ره) دوباره بازداشت شدند و ایشان را از قم به تهران آورده و سپس به ترکیه تبعید کردند،مطرح نمود.درآن روز آقای خامنه ای و دیگران در مشهد برای نشان دادن مخالفتشان با این امر آماده شده بودند و در همین زمان بود که از من دربرخورد با مساله دستگیریشان سوال کردند.از همان روز من خودم را از لحاظ فکری آماده رویارویی با خطراتی که در راه مبارزات همسرم پیش خواهد آمد،نمودم.بنابراین،هر وقت ایشان زندانی یا تبعید میشدند یا هنگامی که مجبور بودند پنهانی و مخفی فعالیت نمایند،تمامی مشکلات را با راحتی تحمل میکردم.بعد ها که ما فرزندان بیشتری داشتیم و زندگی گاهی اوقات مشکل تر می شد که البته خداوند همیشه ما را یاری می نمود و هرگز نا امید نشدم. نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ملیکا ملازاده ارسال شده در 4 اردیبهشت مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 4 اردیبهشت شما چگونه همسرتان را در مبارزاتشان یاری نمودید؟ فکر می کنم بزرگترین نقش من حفظ جو آرامش خانه بود. طوری که ایشان بتوانند با خیال راحت به کارشان ادامه دهند.من سعی داشتم تا ایشان را از نگرانی در مورد خودم و فرزندانم دور نگهدارم.گاهی اوقات که برای ملاقات ایشان به زندان می رفتم از مشکلاتی که داشتیم چیزی به ایشان نمی گفتم و در پاسخ به سوالاتشان درباره وضعیت خودم و فرزندان صرفا خبرهای خوب می دادم.برای مثال،طی ملاقاتهایی که با ایشان در زندان داشتم یا در نامه هایی که در دوران تبعید برای ایشان می نوشتم هرگز چیزی در مورد بیماری فرزندان نمی گفتم و نمی نوشتم. البته من نیز در زمینه های مختلف نظیر پخش اعلامیه ها،حمل پیام ها،اختفای اسناد و نظیر آن فعالیت داشتم.ولی فکر میکنم اصلا قابل ذکر نیستند.در آخرین ماههای مبارزه در رابطه با پیام های تلفنی امام خمینی(ره) از پاریس کار میکرد من آنها را برای تکثیر و توزیع به مراکزی در مشهد و دیگر شهر ها ارسال می نمودم و اخبار را از مشهد و دیگر شهرهای خراسان جمع آوری نموده و به پاریس مخابره می کردم.اما فکر می کنم مهمترین کار زنان مبارز و آزاده آن زمان ،پشتیبانی معنوی،همدردی و راز داری و تحمل مشقات بود. نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ملیکا ملازاده ارسال شده در 4 اردیبهشت مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 4 اردیبهشت آیا شما کارمند دولت هستید؟ به عنوان یک زن مسلمان در جمهوری اسلامی ایران، نظیر تمامی خواهران مسلمان دیگر، وظایفی بر عهده دارم و با تمام توانم آنها را انجام می دهم، اما هیچ مسوولیت رسمی بخصوصی ندارم. نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ملیکا ملازاده ارسال شده در 4 اردیبهشت مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 4 اردیبهشت همسر شما چه انتظاری از شما دارند؟ ایشان بیش از هر چیزی دیگری انتظار دارند که محیط خانوادگی آرام و شاد و سالم باشد. نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ملیکا ملازاده ارسال شده در 4 اردیبهشت مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 4 اردیبهشت لطفا نظراتتان را در مورد حجاب اسلامی برای خوانندگان ما بفرمایید. به نظر من «بهترین پوشش برای خارج از منزل ،چادر، است». البته شرعا پوشیدن انواع دیگر پوشش در صورتی که بدن را کامل بپوشاند و جذب و تنگ نباشد اشکالی ندارد.اما به طور کلی چادر ترجیح دارد.برای درون خانه کاملا متفاوت است.البته پوشش در هر شرایطی باید مطابق عفت اسلامی باشد. نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ملیکا ملازاده ارسال شده در 4 اردیبهشت مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 4 اردیبهشت سیره زندگانی شما چگونه است؟ سالهاست که ما اشیای تجملاتی را به خانه مان راه نداده ایم. زیبایی خوب است اما نباید خودمان را درگیرزندگی تجملاتی بکنیم.ما در خانه مان دکوراسیون به معنای متداول آن،فرشها و پرده های قیمتی،مبلمان و غیره نداریم. سالها پیش خودمان را از این چیزها رها کرده ایم،والدین آقای خامنه ای در این رابطه سر مشق ما بوده اند و مادر ایشان چنین تجملاتی را مورد انتقاد قرار میدادند و من نیز همین عقیده را دارم. همیشه به فرزندانمان توصیه میکنم که آنها هم باید در رفتار شخصی شان این گونه باشند.زیرا اشیای لوکس غیر ضروری میباشد. نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ملیکا ملازاده ارسال شده در 13 اردیبهشت مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 13 اردیبهشت من دربارهی زهد و پارسایی این بانوی صالحه (همسرم) ، تصویرهای بسیاری در ذهن خود دارم که بیان برخی از آنها خوب نیست. از جمله مواردی که میتوانم بگویم، این است که هرگز از من درخواست خرید لباس نکرده است، بلکه نیاز خیلی ضروری خانواده به لباس را به من یادآور میشد و خود میرفت و میخرید. هیچ وقت برای خود زیورآلات نخرید. مقداری زیورآلات داشت که از خانهی پدری آورده بود و یا هدیهی برخی بستگان بود. همهی آنها را فروخت و پول آنها را در راه خدا صرف کرد. او اینک حتی یک قطعه زر و زیور و حتی یک انگشتر معمولی هم ندارد. صفحه ۱۶۰ کتاب خون دلی که لعل شد نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ملیکا ملازاده ارسال شده در 20 اردیبهشت مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 20 اردیبهشت رهبری در کتاب خون دلی که لعل شد اشاره کردند خانم منصوره خجسته باقرزاده در حال حاضر هیچ زيورآلاتی نداره و در راه خدا خرج کردن نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ملیکا ملازاده ارسال شده در 6 خرداد مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 خرداد در این کتاب رهبری به جایگاه همسرشون اشاره بالایی می کنند و حتی یک فصل رو به ایشون اختصاص دادن نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ملیکا ملازاده ارسال شده در 4 تیر مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 4 تیر در این قسمت مقام معظم رهبری همسرشان را با نام بانوی پارسا خطاب می کنند و به این مسئله اشاره می کنند که شاید خود همسرشان را در راه ساده زیستی قرار داده باشند اما در این راه ایشان پیشی گرفتند نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ملیکا ملازاده ارسال شده در 8 مرداد مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 8 مرداد در اینجا اشاره میشه خانم خجسته کنون هیچ زیورآلات ندارن و همه رو در راه خدا فروختن نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .