Flare ارسال شده در 4 آذر، ۱۴۰۰ اشتراک گذاری ارسال شده در 4 آذر، ۱۴۰۰ آلبر کامو از دریچه آثارش : در یکی از روزهای سال ۱۹۴۰ جوانی حدودا بیست و هفت ساله با سابقه چندین سال فعالیت سیاسی_اجتماعی در الجزیره، وارد شهر پاریس شد. این جوان «آلبر کامو» نام داشت. او که از پدری فرانسوی و مادری اسپانیایی در الجزایر تحت استعمار فرانسه متولد شده بود، در سال اول زندگی خود پدرش را در جبهههای جنگ جهانی اول از دست داد و از این رو سالهای کودکی و نوجوانیاش را در فقر سپری کرد. پس از اخذ مدرک لیسانس در رشته فلسفه از دانشگاه الجزیره به فعالیتهای سیاسی و اجتماعی روی آورد. ابتدا وارد حزب کمونیسم شده و پس از فعالیتهای بسیار در این حزب، از آن قطع امید نموده و وارد جبهه مقابل آن، خلق الجزیره میشود و در نشریهای با همین عنوان به فعالیت میپردازد. پس از چندی فرماندار الجزیره کامو را برهم زننده امنیت ملی میداند و به او پیشنهاد میکند که شهر را ترک کند. کاموی جوان راهی پاریس میشود. ورود او به پاریس مقارن با سالهای ابتدایی جنگ جهانی دوم و به قدرت رسیدن نازیهاست. از این رو در سال ۱۹۴۲ عضو یک گروه مقاومت فرانسوی به نام نبرد شده و با دیگر اعضای گروه به فعالیت روزنامهنگاری علیه نازیها میپردازد. در همین سالها «ژان پل سارتر» نویسنده معروف فرانسوی و پدر اگزیستانسیالیسم نو با یار همیشگی خود «سیمون دوبووار» علاوه بر تولید محتوا در زمینه فلسفه اگزیستانسیالیسم مشغول فعالیتهای اجتماعی_سیاسی علیه نازیها بود و در همین بین با آلبرکامو آشنا میشود. در یکی از روزهای سال ۱۹۴۲ سارتر که مشغول تمرین نمایشنامه مگسها بود کامو را برای اولین بار ملاقات میکند و این در حالیست که هردو نویسنده پیش از این مقالاتی را در مورد آثار یکدیگر در نشریات مختلف منتشر کردهبودند. این ملاقات آغاز پیوند میان این دو نویسنده است که تا سال ۱۹۵۲ به طور عمیق ادامه مییابد و پس از آن به دلیل اختلافات ایدئولوژیک از یکدیگر دور میشوند. آلبر کامو در طول زندگیاش در حوزههای داستان، رمان، نمایشنامه، مقاله و جستار طبعآزمایی میکند. عمده آثار داستانی او دارای درونمایهای فلسفی هستند. همچنین او مقالاتی در حوزه فلسفه، ادبیات و سیاست دارد که محتوای تمام این آثار نمایانگر خط سیر اندیشه اوست و به ما نشان میدهد که کامو چه دیدگاهی نسبت به زندگی دارد. آثار کامو بازتاب چگونگی نگاه او به مسئله زیستن است. اندیشه کامو شامل دو بخش اساسی پوچی و عصیان است. او در آثار ابتدایی خود به مسئله پوچی میپردازد و بیان میکند هستی از اساس پوچ است و ما در یک دور باطل محکوم به زندگی کردنیم. آثاری که در این دوره به نگارش در آوردهاست شامل بیگانه، کالیگولا و افسانه سیزیف است که به ترتیب رمان، نمایشنامه و مقاله هستند. این سه اثر کامو به سهگانه پوچی معروفاند و علیرغم متفاوت بودن حوزهٔ نگارششان از درونمایهای یکسان برخوردارند. کامو در بیگانه، قصه مردی به نام «مورسو» را روایت میکند که نسبت به تمام ابعاد زندگی بیتفاوت است و بر اثر یک اتفاق بینهایت ساده مرتکب قتل میشود و بخش عمده رمان را صحنههای دادگاه مورسو تشکیل میدهد. رمان با جمله حیرت انگیز «امروز مامان مرد، شاید هم دیروز، نمیدانم» شروع میشود و این آغاز، خلاصهای از تمام ویژگیهای مورسو است. مورسو از سر عادت زندگی میکند و نسبت به همه چیز بیتفاوت است او حتی در مراسم تدفین مادرش اشک نمیریزد و کامو این تصاویر را برای بیان عمق بیتفاوتی مورسو ترسیم میکند. شخصیت اصلی این رمان بعد از محکوم شدن به اعدام هیچ تلاشی در راستای نجات خود از مرگ، نشان نمیدهد. او زندگی را به غایت پوچ میداند و در اثر نیافتن مفهومی برای زیستن با موج جبر همراه شده و به مرگی حاصل از یک اتفاق پوچ، تن میدهد. بیگانه از معروفترین آثار ادبیات ابزورد است. افسانه سیزیف یکی از مهمترین مقالات کامو محسوب میشود. این اثر تحلیل سرنوشت یک اسطوره در آثار یونانی است که کامو از منظر پوچی آن را بررسی میکند. طبق افسانههای یونانی سیزیف به علت فاش کردن راز خدایان به دستور زئوس محکوم میشود تا تخته سنگی را به پشت حمل کند و تا قله کوه ببرد اما هربار که سیزیف تختهسنگ را به قله میرساند سنگ به پایین کوه میغلتد و این امر تا ابد ادامه مییابد. کامو معتقد است زندگی همین چرخه باطلیست که سیزیف به آن محکوم شدهاست. واژه ابزورد برای اولین بار توسط کامو در این مقاله به کار رفت که بعدها الهام بخش گونهای از تئاتر به نام تئاتر پوچی شد. کالیگولا از دیگر آثار معروف کامو است که در سهگانه پوچی جای گرفته است. این نمایشنامه برداشتی آزاد از بخشی از زندگی یکی از امپراطوران روم باستان گایوس یولیوس سزار معروف به کالیگولا است. کالیگولا که در اثر مرگ خواهرش و مواجهه با سوگ، به یک شوک دچار میشود زندگی را سراسر پوچ میبیند و در شیوه زمامداری و زندگی خود تغییرات عمدهای داده و به جنایات عظیمی دست میزند که این به تعبیر کامو همان عصیان علیه پوچی هستی است. کالیگولا با اعمال جنایت و خونریزی تلاش میکند تا وجود خود را اثبات کند و به عبارتی دیگر به خود و دیگران بگوید که «من هستم».این اثر شاید به تنهایی بتواند سیر اندیشه کامو از پوچی به عصیان را نیز نشان دهد. بخش دوم اندیشههای کامو که آثارش را از مکتوبات ابزورد او جدا میکند شامل آثاری میشود که گویا به عنوان راهکاری در مواجهه با پوچی نگارش یافتهاند. راهکار کامو برای مقابله با ماهیت پوچ زندگی «عصیان» است. اما منظور کامو از عصیان چیست؟ کامو معتقد است تنها حقیقت موجود در مورد زندگی عبث بودن آن است، اینکه زندگی در ماهیت پوچ و بیهوده است و این امری انکار ناپذیر است. به زعم کامو ابتدا باید این حقیقت را پذیرفت و سپس با تمام وجود به زیستن پرداخت. او معتقد است ما به زندگی کردن محکومیم پس چارهای جز آن نداریم و از همین رو زندگی کردن به تمام معنا و در تمام ابعاد تنها انتقامی است که میتوانیم از زندگی بگیریم. کامو خودکشی را به هیچ وجه عصیان نمیداند و معتقد است خودکشی تسلیم شدن در برابر جبر زیستن است. مهمترین آثار کامو که بیانگر نگاه عصیانگر او به زندگی است شامل طاعون و انسان طاغی است. که اولی رمان و دومی یک رساله فلسفی است. کامو در رمان درخشان طاعون که روایتی از شهری طاعون زدهاست معتقد است آنچه که بودن انسان را اثبات میکند طغیان علیه رخوت زندگی است. حرف مشترک کامو در این دو اثر این است:«طغیان میکنم پس هستم» مسئله مهمی که همواره در مورد آلبر کامو مطرح بودهاست این است که آیا او اگزیستانسیالیست است؟ کامو خود این برچسب را در تمام عمرش رد کرده و حتی میگوید:«نه، من اگزیستانسیالیسم نیستم. هم سارتر و هم من همیشه متعجب بودهایم که چرا نام ما را پهلوی هم میگذارند.» اما چه چیزی موجب میشود که منتقدان و پژوهشگران ادبی وی را همچنان از دستهبندی اگزیستانسیالیستها خارج نکنند؟ حقیقت این است که آثار کامو اگر چه حول محور مفاهیم ابزورد و اندیشههای خاص خود او گردش میکنند اما در بنیادیترین ریشههای فکری به مفاهیم اگزیستانسیال پهلو میزنند. از جمله آثاری که آلبر کامو با نگارش آن در صندلی نویسندگان اگزیستانسیالیسم قرن بیستم جای گرفت رمان بیگانه است. سارتر نیز پس از انتشار این رمان در سال ۱۹۴۲ مقاله مبسوطی در تایید و تحسین این اثر منتشر کرد. در واقع پرداختن به مفاهیمی چون پوچی و اثبات وجود داشتن در آثار کامو همچنین اشاره به شیوه زیستنی که خود انتخاب میکنیم تا به وسیله آن بودن خویش را به اثبات برسانیم همان مفاهیمی هستند که در اگزیستانسیالیسم نیز به چشم میخورند، مفاهیمی که موجب پیوند آثار کامو به آثار اگزیستانسیال میشوند. سارا بیکول نویسنده کتاب «در کافه اگزیستانسیالیستی» معتقد است اگرچه کامو همواره از پذیرش برچسب اگزیستانسیال اجتناب کردهاست اما وجود مضامینی چون پوچی، انتخاب، عصیان و آزادی در آثارش ما را مجاب میکند تا او را نیز در کافهای اگزیستانسیالی جای دهیم. با این حال بدیهی است که آنچه واقعا حائز اهمیت است عناوینی از این دست نیست بلکه بنمایه اصلی اندیشه نویسنده است و آنچه که در مورد آلبر کامو مهم است این است که او در تمام آثارش همچون زندگی و عقاید سیاسیاش به وجدان و تعهد پرداخته است. آثار او نمونه انسانیترین آثار ادبیات مدرن است. کامو به علت پرداختن به مشکلات وجدان بشر در سال ۱۹۵۷ برنده جایزه نوبل ادبیات شد و تنها دو سال پس از دریافت این جایزه بر اثر سانحه رانندگی در سن چهل و هفتسالگی برای همیشه با جهان و تمام پوچیهایش خداحافظی کرد. کامو پیش از این گفته بود:«مضحکترین و بیمعناترین نوع مردن، مرگ در اثر تصادف و رانندگی است» نقل قول جام خود را خالی کنید تا پر شود؛ تمامیت شما را فاسد خواهد کرد. لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .