Flare ارسال شده در 4 آذر، ۱۴۰۰ اشتراک گذاری ارسال شده در 4 آذر، ۱۴۰۰ در گیرودار سالهای جنگ جهانی دوم و ظهور نحلههای مختلف فکری، در سالهایی که هیتلر و موسولینی اروپا را عرصه تاخت و تاز نیروهای خود کردهبودند و آنچه که میرفت تا از اهمیت ساقط شود جان آدمیزاد بود، مفهوم «وجود» در میان روشنفکران، نویسندگان و فیلسوفان پاریسنشین دهن به دهن هجی میشد. این در حالی بود که ظهور شاخه جدیدی از علوم فلسفی به نام «پدیدارشناسی» در میان اساتید دانشگاهی و فیلسوفان آلمانی بالاترین جایگاه خود را پیدا کرده بود.آوازه مقالات «ادموند هوسرل» پایهگذار این جنبش فلسفی کرسیهای دانشگاهی اروپا را در نوردیده و به کافههای پاریس رسیدهبود. مبحث اساسیای که هوسرل در فلسفه خود به آن تاکید میکرد فلسفه شناخت بود. او معتقد بود تمام پدیدهها در لحظهای که ما در ذهن خود به آنها فکر میکنیم موجود میشوند، حال آنکه ممکن است موجودی عینی نباشند. از مهمترین شاگردان هوسرل، «مارتین هایدگر» بود که در نهایت با استاد خود به اختلاف نظرهایی جدی رسید و خود به تکمیل مباحث پدیدارشناسی پرداخت و مهمترین کتاب خود «هستی و زمان» را در تکمیل پژوهشهایش در زمینه پدیدارشناسی منتشر کرد. کتابی که الهامبخش متفکران پاریسی برای خلق مکتب اگزیستانسیالیسم شد. اگزیستانسیالستها که در ابتدای امر به کنکاش و بررسی مسائل پدیدارشناسی آلمانی مشغول بودند، در پی تکمیل نظریات خود در حوزه پدیدار شناسی، نظریات جدیدی را در باب موجودیت پدیدهها، «بودن» و وجود داشتنِ(exist) آنها مطرح کردند و بنیاد نظریات خود را بر پایه این جمله بنا نهادند: وجود بر ماهیت مقدم است. آنها همچنین به شرح و تفصیل در باب تفکیک وجود از ماهیت پرداختند. به زعم اگزیستانسیالیستها وقتی میگوییم «من هستم» در واقع از «وجود» حرف میزنیم(هستی) و این بدان معناست که من وجود دارم و وقتی میگوییم «من انسان هستم» از ماهیت صحبت میکنیم(چیستی). وجود از بین رفتنی است و همان است که به عدم دچار میشود، پس در مرگ انسان بحث وجودی مطرح است چرا که «نوع» از بین نمیرود. جدای از این مطلب نکتهای که در فلسفه اگزیستانسیالیسم مطرح است نوعِ ویژهای از هویت است که بر صفات و ویژگیهای فرد دلالت دارد. اگزیستانسیالیستها معتقدند انسان، خود هویت خود را میسازد و در واقع، هم اوست که با اختیار خود شخصیت و ویژگیها و اندیشه خود را به سمتی پیش میبرد که به هویت او تبدیل میشود. از این روست که معتقدند ابتدا وجود است و سپس ماهیت. اول فرد است و سپس به هستی خود شکل میدهد. سه مبحث کلی که فلسفه اگزیستانسیالیسم بر روی آن تاکید میکند و در مورد آنها به بحث و بررسی میپردازد شامل سه مورد زیر است: ۱.تقدم وجود بر ماهیت ۲. مسئول بودن انسان ۳. دلهره و اضطراب و این سه مورد هریک به نوعی به یکدیگر ارتباط دارند و شاکله اصلی این مکتب را میسازند. یکی از بنیادیترین مسائل اگزیستانسیالیسم که بر هر سه مورد اثر میگذارد، آزادی انسان است. به زعم اگزیستانسیالیستها در تقدم وجود بر ماهیت این وجود آزاد است که ماهیت خود را رقم میزند. پیروان این مکتب برای آزادی اهمیت بسیاری قائلند آنها اختیار و آزادی را مهمترین ویژگی بشر میدانند و معتقدند انسان در نتیجه، آن میشود که انتخابهایش برایش رقم میزنند پس هر کسی مسئول صد در صد رفتارهای خود است. و این مسئولیت همان اصل اساسی دوم است که در اصول اگزیستانسیال از آن یاد کردیم. به عقیده اگزیستانسیالیستها آنچه که بشر در اثر آزادی، اختیار و بار مسئولیت بدان دچار میشود دلهره و اضطراب است. دلهره از مهمترین اصطلاحات فرهنگ لغت اگزیستانسیالهاست، آنها معتقدند که انسان در مسیر انتخاب بهترین عمل همواره در دلهره به سر میبرد، دلهره ترجیع بند آثار ادبی این مکتب است. توجه به مسئله مرگ و نیستی، محدودیت زمان و میرایی انسان(عدم وجود) از دیگر دغدغههاییست که در آثار اگزیستانسیالیستی به چشم میخورد. نویسندگان و فیلسوفان زیادی تحت تاثیر دغدغههای وجودی این مکتب قرار گرفته و در آثار به جا مانده از آن دوران همواره ردپایی از اگزیستانسیالیسم به چشم میخورد حتی اگر نویسندگان این آثار هرگز نپذیرفته باشند که نامشان زیر عنوان اگزیستانسیالیست قرار بگیرد اما نکته حائز اهمیت دیگر، وجود مفاهیم اگزیستانسیالیستی در آثار نویسندگان پیش از قرن بیستم است. از آنجایی که مفاهیمی چون مرگ و نیستی از دیرباز همواره دغدغه بشر بوده است و به تبع آن را در داستانها و افسانهها منتقل کردهاست پر بیراه نیست اگر مدعی شویم اگزیستانسیالیسم همواره وجود داشته بیآنکه نامی برای آن به کار بردهشود. از این رو محققان و اگزیستانسیالیستها آثار سورن کهیرکگارد فیلسوف آلمانی قرن نوزده را تماما اگزیستانسیالیستی میدانند و به دلیل محتوای عرفانی آثارش، به فلسفه وی اگزیستانسیالیسم مسیحی میگویند. آثاری که کهیرکگارد در زمینه فلسفه به ویژه مبحث انتخاب و دلهره به جا گذاشته تاثیر بسزایی بر فیلسوفان اگزیستانسیال پس از وی نهادهاست. در فرانسه قرن بیستم اما کسی که تمام وقت و پژوهش خود را تا پایان عمر صرف مفاهیم اگزیستانسیالیستی نمود نویسنده جوان کوتاه قد ریزنقشی بود که عینک گرد ته استکانی به چشم میزد و شیفته فلسفه بود و بعد از اتمام تحصیل در زمینه فلسفه با بورس تحصیلی راهی آلمان شد تا با پدیدار شناسی هوسرل آشنا شود. او که در ادامه مسیر پدیدارشناسی، سخت مسحور کتاب «هستی و زمان» هایدگر شد بعدها به مفاهیم مهمتری در زمینه وجود دست یافت که او را پدر اگزیستانسیالیسم جدید نامیدند. او ژان پل سارتر نویسنده و فیلسوف فرانسوی است. سارتر تمام عمر خود را وقف تکمیل و تشریح نظریات وجود شناسانه کرد و در این میان مهمترین اثر داستانی خود «تهوع» و مهمترین اثر پژوهشی خود «هستی و نیستی» را منتشر کرد. اگر چه رد پای اگزیستانسیالیسم در تمام آثار او مشهود است و دلهره موتیف تمام آثار اوست. از دیگر نویسندگان مشهور اگزیستانسیالیسم میتوان به «سیمون دوبووار» و «آلبرکامو» اشاره کرد. این هردو که از معاصران و دوستان سارتر بودند آثار داستانی مهمی در حوزه فکری اگزیستانسیالیسم منتشر کردند. کتاب معروف «همه میمیرند» از مهمترین آثار این مکتب است که دوبووار آن را به نگارش در آوردهاست.این اثر را میتوان به طور کامل یک اثر اگزیستانسیالیستی خواند چرا که علاوه بر عریان کردن مسئله مرگ در نگاه خواننده، دائما بر مسئله اختیار و مسئولیت تاکید میکند. در این میان آلبر کامو هرگز خود را اگزیستانسیال ندانست اما موضوع اختیار، انتخاب و مسئولیت که محوریت اصلی داستانهای اوست ما را ناگزیر میکند که او را نیز از مهمترین نویسندگان اگزیستانسیال بدانیم. مکتب اگزیستانسیالیسم از مهمترین مکاتب ادبی و فلسفی قرن بیستم محسوب میشود و هماکنون نیز طرفداران بسیاری دارد، اشاره به دغدغههای اساسی بشر دلیلی بر تازه بودن همیشگی مطالب این مکتب نزد مخاطبان است. مسئله مهم دیگر این است که اگزیستانسیالیسم از جمله مکاتب فلسفی است که به یک رویکرد در رواندرمانی تبدیل شدهاست و بسیاری از رواندرمانگران در سراسر جهان از اصول سهگانه اگزیستانسیال در جهت بهبود بیماران خود بهره میبرند. از مشهورترین چهرههای رواندرمانی اگزیستانسیال اروین یالوم رواندرمانگر مطرح آمریکایی است که کتابهای زیادی از وی در ایران ترجمه و منتشر شدهاست. اگزیستانسیالیسم با اشاره به مسئولیت انتخاب و ناگزیر بودن از مرگ، همواره بشر را به زیست بهتر دعوت میکند. اگزیستانسیالیسم احترام به زیستن است به طوری که گویی هر اثر اگزیستانسیالیستی در پایان خود به احترام وجود داشتن و زندگی کردن و به احترام انسانی که دشواری وظیفه است کلاه از سر برمیدارد نقل قول جام خود را خالی کنید تا پر شود؛ تمامیت شما را فاسد خواهد کرد. لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .