Flare ارسال شده در 4 آذر، ۱۴۰۰ اشتراک گذاری ارسال شده در 4 آذر، ۱۴۰۰ سینهفیلهای سینماتک: فیلمساز و منتقد نگاهی به «موج نو» از پیدایش تا کنون در میان مکاتب و جنبشهای سینمایی، کمتر یا بهتر است بگویم اصلا مکتبی نداریم که به اندازه «موج نو» فرانسه مناقشهآمیز و تا این حد دنبالهدار باشد. دلیلش را هم میتوان ساده بیان کرد. «موج نو» به دست کسانی ساخته و پرداخته شد که تمام سینماهای جهان را مرور کرده بودند، همگی دستی به قلم داشتند و پویایی تکتک آنها در همه مناسبات سیاسی و اجتماعی باعث میشد تا از دیگران جلوتر باشند. یعنی چیزی که آنها را در تاریخ سینمای خود فرانسه (که جزو اولین سینماهای جهان بوده) و به تبع آن در تاریخ سینمای جهان متمایز میکرد، این بود که نه مانند بزرگانی چون آبل گانس که در اوایل قرن ۲۰ فیلم میساختند متکی به قواعد و ساختارهای مرسوم بودند و نه مانند بزرگان رئالیسم شاعرانه (ژان رنوار و …) آنقدر اتو کشیده و منظم، گرچه که بزرگی و تاثیر کار فیلمسازان همان دورهها را میتوان در تکتک کارهای «موج نو» جستجو کرد و نتایج تلاشهای آنها در شاهکارهایشان را میتوان در افسارگسیختگی و رها بودن «موج نو» یافت. آنها در پاتوقهای همیشگی خود جمع میشدند و از سینما حرف میزدند و آنقدر روی سینماهای خوب دنیا (از جمله آمریکا و آلمان و سینمای نسل قبلی فرانسه) مسلط بودند که بتوانند ساختارهای موجود در آنها را به چالش بکشانند. افسار گسیختگی بچههای سینماتک اما محدود به دستبردن در ساختارهای سینمای کلاسیک و جنبشهای دیگر نمیشد، آنها زبان تند و تیزی در نقد داشتند و به جرات میتوان گفت که کارها وحرفهای یکدیگر را زیر ساطور قرار میدادند. نتیجه این تلاش دستهجمعی که گاها همسو و در بسیاری از مواقع خلاف جهت یکدیگر بود، مکتبی شد که همچنان هم در مورد آن بحث میشود، همچنان برخی فیلمهای روز را متعلق به این مکتب میدانند و همچنان میتواند تاثیرگذار باشد. اما یک مکتب برای به وجود آمدن نیازمند ویژگیهایی است که برشمردن آنها و جستجویشان در فیلمهای موج نویی به ما نشان میدهد که چرا این مکتب تا کنون پررنگ و با صلابت باقی مانده است. با اینکه «موج نو» هم مانند «نئورئالیسم»، «اکسپرسیونیسم» و دیگر مکاتب مهم به طور رسمی عمری کوتاه داشت (در بیشتر منابع آن را دو یا سه سال عنوان کردهاند) اما به طور غیر رسمی آنچنان پر و بال گرفت که هرچه بگردیم میتوانیم فیلمها و فیلمسازهای مهمی را که از این مکتب بیرون آمدهاند، بیابیم. در این میان برخی نامها هستند که مهمتر و پر آوازهتر از دیگران در تاریخ ماندهاند. کسانی چون فرانسوا تروفو، کلود شابرول، ژان لوک گدار، ژاک ریوت، انیس واردا، آلن رنه و چند نام دیگر در بحث فیلمسازی فعالتر بودند که البته کار خود را با نقدنویسی در کایهدوسینما آغاز کرده بودند و آندره بازن و الکساندر آستروک که بهطور تخصصی نظریهپردازی میکردند و مقالههای معروف آنها تحولات بنیادینی در سینمای پس از آنها ایجاد کرد، همگی یا برآمده از خود موج نو بودند یا درآن دوره پر و بال بیشتری گرفته بودند (بازن و آستروک از پیش از موج نو به صورت مستمر نقد سینمایی مینوشتند). اما ویژگیهایی که درون موج نو وجود داشتند و آن را به عنوان یک مکتب منحصربهفرد معرفی میکردند را میتوان در موارد زیر خلاصه کرد: یک آموزه انتقادی بنیادین مشترک بین گروهی از اصحاب مطبوعات یا فیلمسازان وجود داشت. یک طرح و برنامه استتیکی به همراه یک استراتژی خاص در این مکتب موجود بود. یک مانیفست آشکار که مواضع مکتب را بیان کند نوشته شد. مجموعهای از آثار مطابق با معیارهای تعریف شده ساخته شدند. مجموعهای از هنرمندان (همه عوامل فیلم) مختص «موج نو» به وجود آمدند. یک رهبر که حکم نظریهپرداز یا پدر معنوی را داشت، در ابتدای راه مکتب را هدایت میکرد. مخالفان و منتقدان سرسختی برای مکتب وجود داشتند (که تعداد زیادی از آنها از دل «موج نو» بودند و یکدیگر را نقد میکردند. گرد آمدن تمام این ویژگیها کنار هم کار دشواری است، اما به طرز جالبی همه اینها در «موج نو» وجود دارند و ظاهرا عامل اصلی صلابت، ماندگاری و گستردگی این مکتب هم همین موضوع بوده است. آموزه فیلمسازان برای حضور در این مکتب، انتقاد از وضع موجود فیلمسازی، تغییر بنیادین در ساختارهای موجود، پرداختن به اجتماع (مثل اتفاقی که در «نئورئالیسم» رخ داد) و بیان واقعیتها بود. آنها با استفاده از کایهدو سینما مواضع خود را بیان میکردند و طبق همان مواضع فیلم میساختند. اولین آثار ساخته شده که منتسب به «موج نو» تلقی میشوند، مثل «سرژ زیبا» کلود شابرول، «چهارصد ضربه» فرانسوا تروفو و یا «از نفس افتاده» ژان لوک گدار، همگی کاملا نماینده تام و تمام ویژگیهای استتیکی و انتقادی این مکتب هستند. همه این فیلمهای اولیه و آثار ساخته شده پس از آنها عواملی جدید که برخی از آنها نابازیگرند را به سینما معرفی میکنند و برخی از آنها عموما به عنوان بازیگران یا عوامل «موج نو»یی شناخته میشوند. از آندره بازن در ابتدای راه به عنوان رهبر این مکتب یاد میشود که البته در کنار حضور جوانانی پرشور از سینماتک و با کمک فکری و عملی تکتک آنها میتواند نامی پرآوازه را برای این مکتب رقم بزند. موضوع قابل توجه در مورد «موج نو» این است که مناقشات در مورد این مکتب حتی پیش از پیدایش رسمی آن وجود داشت و پس از آن بسیار بیشتر هم شد. ژان پیر ملویل که در دهه پنجاه دو فیلم «بچههای وحشتناک» و «باب قمارباز» را ساخته بود و بسیار مورد توجه قرار گرفته بودند، پس از عنوان شدن رسمی نام «موج نو» در سراسر جهان، ادعا کرد که او بنیانگذار این روشها و نظریات برای فیلمسازی بوده است. اما ذهن خلاق و ناآرام کارگردانهای موج نو ویژگیای را به آنها و فیلمهایشان میداد که کسی به طور واقع نمیتوانست مدعی شود که بنیانگذار این مکتب است. زیرا مهمترین ویژگی فیلمهای موجود در این جنبش یا مکتب این است که در تلفیق ژانرها و سبکها و شکاندن قواعد آنها به نفع خود در تمام ادوار تلاش بسیار کردهاند و حتی سالها پس از دهه طلایی شصت، کارگردانان فرانسوی و نسلهای پس از سینماتکیها، همچنان در تلاش بودند تا قواعد موجود در خود «موج نو» را نیز بشکنند و به چیزهای جدیدی دست یابند، حال دیگر سینماهای شناختهشده که جای خود را داشتند. چیزی که بدیهی است این است که «موج نو» پس از مدتی بسیاری کوتاه (بر خلاف مکاتب دیگر که هرچند سال به طول انجامیدند، تمام فیلمها در همان اسلوب قواعد آن مکتب ساخته میشدند) دستخوش تغییرات بسیاری شد. چندتن از کارگردانان مطرح این جنبش روز از کارهای قبلی خود چشم پوشاندند و طرحهای جدیدی را ارائه دادند و حتی کارهای همکاران خود را نیز به شدت زیر سوال بردند. گرچه که همه آنها در تلاش برای تجربهگرایی بودند، اما دیگر مشخص بود که راهشان از هم جدا شده است. در این میان شاید ژان لوک گدار و فرانسوا تروفو بیشترین تلاش را کردند تا در مقابله با یکدیگر عناصر موجود در موج نو را بسط و گسترش دهند. زیرا دیگرانی چون ژاک ریوت، کلود شابرول، آلن رنه و حتی اریک رومر، مسیر دیگری را طی کردند و حتی در برخی آثار بازگشت به فرم کلاسیک سینما را به خود دیدند. اما همچنان تجربهگرایی مهمترین اصل موجود در کار این فیلمسازان بود. از صدای همزمان و صدابرداری مستقیم گرفته تا استفاده از دوربین روی دست و تدوین نامنظم یا غیر خطی و حتی ساختن فیلمهایی با زمانهای غیرمعمول (فیلم سیزده ساعته ژاک ریوت به نام «پوسته خارجی ۱») و کارهایی از این قبیل در دستور کارشان بود. حال در این میان دیگر، یک سری از عوامل ثابت شده بودند. بازیگرانی که با کارگردانهایی خاص همکاری میکردند (ژان پیر لئو و ژان پل بلموندو و ژان مورو و آنا کارینا و…) و عنوان موج نویی را با خود حمل مینمودند و فیلمسازانی که در کایهدو سینما هم مشغول بودند و فیلمسازی را کنارش انجام میدادند (کسی چون یان اوستاش و یا لویی مال) دیگر در سرتاسر جهان شناخته شده بودند. گرچه که تجربهگرایی صرف این کارگردانان در برخی آثار شکستهای بد مالی را برای آنها و کمپانیهایشان به همراه داشت، اما تاثیری که روی سینمای دیگر کشورها و سینمای پس از خود گذاشتند غیرقابل انکار است. موج نو چکسلواکی با فیلمی چون «عشقهای یک بلوند» میلوش فورمن، یا حتی موج نو سینمای ژاپن با چند فیلم مهم از قبیل فیلمهای ناگیسا اوشیما تحتتاثیر «موج نو» فرانسه به وجود آمدند. در برزیل «سینما نوو» با بهرهجویی از جسارت و افسارگسیختگی فیلمسازان موج نویی آغاز به کار کرد و حتی در ایران کسی چون فرخ غفاری سینماتکی همچون سینماتک پاریس را راهاندازی نمود و «شب قوزی» ساخته خودش و «خشت و آیینه» ساخته ابراهیم گلستان به وضوح تحتتاثیر «موج نو» و «نئورئالیسم» ساخته شدند. تاثیری که آن زمان چندان به چشم نیامد اما حالا و ۶۰ سال پس از شروع رسمی «موج نو» (که ریشههای این آغاز به سالها قبل از همان دوره باز میگردد) میتوان تاثیر تکتک المانهای این مکتب بر سینمای پس از خود و حتی سینمای هنری همین حالا در سراسر جهان را دید و چند فاکتور از این مکتب را از فیلمهای هنری بیرون کشید. ژان لوک گدار تنها کارگردان زنده از پرچمداران موج نو همچنان با شور و شوق فیلم میسازد و در جایی گفته است که: «سینمای آینده از آن کسانی است که آخرین سکههای درون جیبشان را خرج فیلمسازی میکنند». او در تمام این سالها همین کار را کرده، مانند تمام دیگر موج نوییها که با دستان خالی از امکانات فیلمهای تجاری، بزرگترین و بنیادیترین تغییرات و حرفهای جدید را در سینما ایحاد کردند و این تنها و تنها از دست چند سینهفیل قهار و عاشق بر میآمد. فهرست فیلمها و فیلمسازان خوب «موج نو» آنقدر بلند بالاست که رجوع به آنها زمان زیادی را میطلبد. اما گستردگی ایدههای تماتیک و مفاهیم سینمایی هم به همان میزان در این آثار آنقدر زیاد است و تنوعشان غافلگیرکننده، که تماشای هرکدام از آنها یک عیش سینمایی خواهد بود. نقل قول جام خود را خالی کنید تا پر شود؛ تمامیت شما را فاسد خواهد کرد. لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .