Sanaz87 ارسال شده در 6 آذر، ۱۴۰۰ اشتراک گذاری ارسال شده در 6 آذر، ۱۴۰۰ (ویرایش شده) عمری به هر کوی و گذر گشتم که پیدایت کنم اکنون که پیدا کرده ام ، بنشین تماشایت کنم الماس اشک شوق را تاجی به گیسویت نهم گل های باغ شعر را زیب سراپایت کنم بنشین که با من هر نظر،با چشم دل ،با چشم سر هر لحظه خود را مست تر ، از روی زیبایت کنم بنشینم و بنشانمت آنسان که خواهم خوانمت وین جان بر لب مانده را مهمان لبهایت کنم ویرایش شده 6 آذر، ۱۴۰۰ توسط Sanaz87 1 نقل قول -نه! اشتباه نکن! من از اون و بلایی که سرم آورد نگذشتم! من، فقط، به شیوه خودم، تاوان بعضی حماقتها رو نشونش دادم! من گفتم، تو انجام دادی! همه فکر میکردن اون زنده میمونه و من میمیرم! ولی تهش چی شد؟ من به زندگیم ادامه دادم، اون دار فانی را وداع گفت! من زنده بودم، اون سرش از تنش جدا شد! پایان خاصی برای زندگیش تدارک دیدم! یه داماد، کنار عروسش، تو شب عروسیش، با سری که دیگه رو تنش نیس...! به زودی.... لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Sanaz87 ارسال شده در 6 آذر، ۱۴۰۰ مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 آذر، ۱۴۰۰ تویی تویی به خدا عشق و آرزوی منی به سینه تا نفسی هست بیقرار توام! تویی تویی به خدا جان و عمر و هستی من بیا که جان به لب اینجا در انتظار توام 1 نقل قول -نه! اشتباه نکن! من از اون و بلایی که سرم آورد نگذشتم! من، فقط، به شیوه خودم، تاوان بعضی حماقتها رو نشونش دادم! من گفتم، تو انجام دادی! همه فکر میکردن اون زنده میمونه و من میمیرم! ولی تهش چی شد؟ من به زندگیم ادامه دادم، اون دار فانی را وداع گفت! من زنده بودم، اون سرش از تنش جدا شد! پایان خاصی برای زندگیش تدارک دیدم! یه داماد، کنار عروسش، تو شب عروسیش، با سری که دیگه رو تنش نیس...! به زودی.... لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Sanaz87 ارسال شده در 6 آذر، ۱۴۰۰ مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 آذر، ۱۴۰۰ دیدار تو گر صبح ابد هم دهدم دست من سرخوشم از لذت این چشم به راهی ای عشق، تو را دارم و دارای جهانم همواره تویی، هرچه تو گویی و تو خواهی 1 نقل قول -نه! اشتباه نکن! من از اون و بلایی که سرم آورد نگذشتم! من، فقط، به شیوه خودم، تاوان بعضی حماقتها رو نشونش دادم! من گفتم، تو انجام دادی! همه فکر میکردن اون زنده میمونه و من میمیرم! ولی تهش چی شد؟ من به زندگیم ادامه دادم، اون دار فانی را وداع گفت! من زنده بودم، اون سرش از تنش جدا شد! پایان خاصی برای زندگیش تدارک دیدم! یه داماد، کنار عروسش، تو شب عروسیش، با سری که دیگه رو تنش نیس...! به زودی.... لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Sanaz87 ارسال شده در 6 آذر، ۱۴۰۰ مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 آذر، ۱۴۰۰ چون آتش و خون، سرخ بر آمد خورشید شرمنده شد از خون جوانان رشید چون لاله، فرو شکست و پژمرد، که دید از هر قطره، هزار خورشید دمید! نقل قول -نه! اشتباه نکن! من از اون و بلایی که سرم آورد نگذشتم! من، فقط، به شیوه خودم، تاوان بعضی حماقتها رو نشونش دادم! من گفتم، تو انجام دادی! همه فکر میکردن اون زنده میمونه و من میمیرم! ولی تهش چی شد؟ من به زندگیم ادامه دادم، اون دار فانی را وداع گفت! من زنده بودم، اون سرش از تنش جدا شد! پایان خاصی برای زندگیش تدارک دیدم! یه داماد، کنار عروسش، تو شب عروسیش، با سری که دیگه رو تنش نیس...! به زودی.... لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Sanaz87 ارسال شده در 6 آذر، ۱۴۰۰ مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 آذر، ۱۴۰۰ گفته بودی کـه چرا محو تماشای منی آن چنان محو کـه یک دم مژه برهم نزنی مژه برهم نزنم تا کـه ز دستم نرود ناز چشم تـو بـه قدر مژه برهمزدنی نقل قول -نه! اشتباه نکن! من از اون و بلایی که سرم آورد نگذشتم! من، فقط، به شیوه خودم، تاوان بعضی حماقتها رو نشونش دادم! من گفتم، تو انجام دادی! همه فکر میکردن اون زنده میمونه و من میمیرم! ولی تهش چی شد؟ من به زندگیم ادامه دادم، اون دار فانی را وداع گفت! من زنده بودم، اون سرش از تنش جدا شد! پایان خاصی برای زندگیش تدارک دیدم! یه داماد، کنار عروسش، تو شب عروسیش، با سری که دیگه رو تنش نیس...! به زودی.... لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Sanaz87 ارسال شده در 6 آذر، ۱۴۰۰ مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 آذر، ۱۴۰۰ معنای زنده بودن مـن، با تـو بودن اسـت. نزدیک، دور سیر، گرسنه رها، اسیر دلتنگ، شاد آن لحظه اي کـه بی تـو سر آید مرا مباد نقل قول -نه! اشتباه نکن! من از اون و بلایی که سرم آورد نگذشتم! من، فقط، به شیوه خودم، تاوان بعضی حماقتها رو نشونش دادم! من گفتم، تو انجام دادی! همه فکر میکردن اون زنده میمونه و من میمیرم! ولی تهش چی شد؟ من به زندگیم ادامه دادم، اون دار فانی را وداع گفت! من زنده بودم، اون سرش از تنش جدا شد! پایان خاصی برای زندگیش تدارک دیدم! یه داماد، کنار عروسش، تو شب عروسیش، با سری که دیگه رو تنش نیس...! به زودی.... لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Sanaz87 ارسال شده در 6 آذر، ۱۴۰۰ مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 آذر، ۱۴۰۰ تـو آسمان آبی آرام و روشنی مـن چون کبوتری کـه پرم در هوای تـو یک شب ستارههاي تـو را دانه چین کنم با اشک شرم خویش بریزم بـه پای تـو نقل قول -نه! اشتباه نکن! من از اون و بلایی که سرم آورد نگذشتم! من، فقط، به شیوه خودم، تاوان بعضی حماقتها رو نشونش دادم! من گفتم، تو انجام دادی! همه فکر میکردن اون زنده میمونه و من میمیرم! ولی تهش چی شد؟ من به زندگیم ادامه دادم، اون دار فانی را وداع گفت! من زنده بودم، اون سرش از تنش جدا شد! پایان خاصی برای زندگیش تدارک دیدم! یه داماد، کنار عروسش، تو شب عروسیش، با سری که دیگه رو تنش نیس...! به زودی.... لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Sanaz87 ارسال شده در 6 آذر، ۱۴۰۰ مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 آذر، ۱۴۰۰ دل از سنگ باید کـه از درد عشق ننالد خدایا دلم سنگ نیست مرا عشق او چنگ اندوه ساخت کـه جز غم دراین چنگ موزیک نیست نقل قول -نه! اشتباه نکن! من از اون و بلایی که سرم آورد نگذشتم! من، فقط، به شیوه خودم، تاوان بعضی حماقتها رو نشونش دادم! من گفتم، تو انجام دادی! همه فکر میکردن اون زنده میمونه و من میمیرم! ولی تهش چی شد؟ من به زندگیم ادامه دادم، اون دار فانی را وداع گفت! من زنده بودم، اون سرش از تنش جدا شد! پایان خاصی برای زندگیش تدارک دیدم! یه داماد، کنار عروسش، تو شب عروسیش، با سری که دیگه رو تنش نیس...! به زودی.... لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Sanaz87 ارسال شده در 6 آذر، ۱۴۰۰ مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 آذر، ۱۴۰۰ چو آفتاب برآید، زِ در درآید روز. دوباره روشنی ایزدی شود پیروز بـه لطف نور،سرآید زمان تاریکی نقل قول -نه! اشتباه نکن! من از اون و بلایی که سرم آورد نگذشتم! من، فقط، به شیوه خودم، تاوان بعضی حماقتها رو نشونش دادم! من گفتم، تو انجام دادی! همه فکر میکردن اون زنده میمونه و من میمیرم! ولی تهش چی شد؟ من به زندگیم ادامه دادم، اون دار فانی را وداع گفت! من زنده بودم، اون سرش از تنش جدا شد! پایان خاصی برای زندگیش تدارک دیدم! یه داماد، کنار عروسش، تو شب عروسیش، با سری که دیگه رو تنش نیس...! به زودی.... لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Sanaz87 ارسال شده در 6 آذر، ۱۴۰۰ مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 آذر، ۱۴۰۰ مـن سکوت خویش را گم کردهام لاجرم دراین هیاهو گم شدم مـن کـه خود افسانه میپرداختم عاقبت افسانه مردم شدم نقل قول -نه! اشتباه نکن! من از اون و بلایی که سرم آورد نگذشتم! من، فقط، به شیوه خودم، تاوان بعضی حماقتها رو نشونش دادم! من گفتم، تو انجام دادی! همه فکر میکردن اون زنده میمونه و من میمیرم! ولی تهش چی شد؟ من به زندگیم ادامه دادم، اون دار فانی را وداع گفت! من زنده بودم، اون سرش از تنش جدا شد! پایان خاصی برای زندگیش تدارک دیدم! یه داماد، کنار عروسش، تو شب عروسیش، با سری که دیگه رو تنش نیس...! به زودی.... لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Sanaz87 ارسال شده در 6 آذر، ۱۴۰۰ مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 آذر، ۱۴۰۰ بـه تـو می اندیشم اي سراپا همه ی خوبی تک وتنها بـه تـو می اندیشم هـمه وقت همـه جا مـن بـه هرحال کـه باشم بـه تـو میاندیشم تـو بدان این را تنها تـو بدان تـو بیا تـو بمان با مـن، تنها تـو بمان نقل قول -نه! اشتباه نکن! من از اون و بلایی که سرم آورد نگذشتم! من، فقط، به شیوه خودم، تاوان بعضی حماقتها رو نشونش دادم! من گفتم، تو انجام دادی! همه فکر میکردن اون زنده میمونه و من میمیرم! ولی تهش چی شد؟ من به زندگیم ادامه دادم، اون دار فانی را وداع گفت! من زنده بودم، اون سرش از تنش جدا شد! پایان خاصی برای زندگیش تدارک دیدم! یه داماد، کنار عروسش، تو شب عروسیش، با سری که دیگه رو تنش نیس...! به زودی.... لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Sanaz87 ارسال شده در 6 آذر، ۱۴۰۰ مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 آذر، ۱۴۰۰ بوی باران بوی سبزه بوی خاک شاخههاي شسته باران خورده پاک آسمان آبی و ابر سپید برگهاي سبز بید عطر نرگس رقص باد نغمه شوق پرستوهای شاد خلوت گرم کبوترهای مست نرم نرمک می رسد اینک بهار خوش بحال روزگار نقل قول -نه! اشتباه نکن! من از اون و بلایی که سرم آورد نگذشتم! من، فقط، به شیوه خودم، تاوان بعضی حماقتها رو نشونش دادم! من گفتم، تو انجام دادی! همه فکر میکردن اون زنده میمونه و من میمیرم! ولی تهش چی شد؟ من به زندگیم ادامه دادم، اون دار فانی را وداع گفت! من زنده بودم، اون سرش از تنش جدا شد! پایان خاصی برای زندگیش تدارک دیدم! یه داماد، کنار عروسش، تو شب عروسیش، با سری که دیگه رو تنش نیس...! به زودی.... لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Sanaz87 ارسال شده در 6 آذر، ۱۴۰۰ مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 آذر، ۱۴۰۰ اگر ماه بودم بـه هرجا کـه بودم سراغ تـو را از خدا میگرفتم وگر سنگ بودم بـه هر جا کـه بودی سر رهگذار تـو جا میگرفتم اگر ماه بودی بـه صد ناز شاید شبی بر لب بام مـن می نشستی وگر سنگ بودی بـه هرجا کـه بودم مرا می شکستی، مرا می شکستی نقل قول -نه! اشتباه نکن! من از اون و بلایی که سرم آورد نگذشتم! من، فقط، به شیوه خودم، تاوان بعضی حماقتها رو نشونش دادم! من گفتم، تو انجام دادی! همه فکر میکردن اون زنده میمونه و من میمیرم! ولی تهش چی شد؟ من به زندگیم ادامه دادم، اون دار فانی را وداع گفت! من زنده بودم، اون سرش از تنش جدا شد! پایان خاصی برای زندگیش تدارک دیدم! یه داماد، کنار عروسش، تو شب عروسیش، با سری که دیگه رو تنش نیس...! به زودی.... لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Sanaz87 ارسال شده در 6 آذر، ۱۴۰۰ مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 آذر، ۱۴۰۰ شبها کـه سکوتست و سکوتست و سیاهی آوای تـو می خواندم از لایتناهی آوای تـو می آردم از شوق بـه پرواز شبها کـه سکوتست و سکوتست و سیاهی امواج نوای تـو بـه مـن می رسد از دور دریایی و مـن تشنه مهر تـو چو ماهی وین شعله کـه با هر نفسم می جهد از جان خوش میدهد از گرمی این شوق گواهی نقل قول -نه! اشتباه نکن! من از اون و بلایی که سرم آورد نگذشتم! من، فقط، به شیوه خودم، تاوان بعضی حماقتها رو نشونش دادم! من گفتم، تو انجام دادی! همه فکر میکردن اون زنده میمونه و من میمیرم! ولی تهش چی شد؟ من به زندگیم ادامه دادم، اون دار فانی را وداع گفت! من زنده بودم، اون سرش از تنش جدا شد! پایان خاصی برای زندگیش تدارک دیدم! یه داماد، کنار عروسش، تو شب عروسیش، با سری که دیگه رو تنش نیس...! به زودی.... لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Sanaz87 ارسال شده در 6 آذر، ۱۴۰۰ مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 آذر، ۱۴۰۰ آخر اي دوست نخواهی پرسید کـه دل از دوری رویت چـه کشید سوخت در آتش و خاکستر شد وعده هاي تـو بـه دادش نرسید داغ ماتم شد و بر سینه نشست اشک حسرت شد و بر خاک چکید آن همه ی عهد فراموشت شد چشم مـن روشن روی تـو سپید جان بـه لب آمده در ظلمت غم کی بـه دادم رسی اي صبح امید آخر این عشق مرا خواهد کشت عاقبت داغ مرا خواهی دید دل پر درد فریدون مشکن کـه خدا بر تـو نخواهد بخشید نقل قول -نه! اشتباه نکن! من از اون و بلایی که سرم آورد نگذشتم! من، فقط، به شیوه خودم، تاوان بعضی حماقتها رو نشونش دادم! من گفتم، تو انجام دادی! همه فکر میکردن اون زنده میمونه و من میمیرم! ولی تهش چی شد؟ من به زندگیم ادامه دادم، اون دار فانی را وداع گفت! من زنده بودم، اون سرش از تنش جدا شد! پایان خاصی برای زندگیش تدارک دیدم! یه داماد، کنار عروسش، تو شب عروسیش، با سری که دیگه رو تنش نیس...! به زودی.... لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Sanaz87 ارسال شده در 6 آذر، ۱۴۰۰ مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 آذر، ۱۴۰۰ مـن سکوت خویش را گم کردهام لاجرم دراین هیاهو گم شدم مـن کـه خود افسانه میپرداختم عاقبت افسانه مردم شدم نقل قول -نه! اشتباه نکن! من از اون و بلایی که سرم آورد نگذشتم! من، فقط، به شیوه خودم، تاوان بعضی حماقتها رو نشونش دادم! من گفتم، تو انجام دادی! همه فکر میکردن اون زنده میمونه و من میمیرم! ولی تهش چی شد؟ من به زندگیم ادامه دادم، اون دار فانی را وداع گفت! من زنده بودم، اون سرش از تنش جدا شد! پایان خاصی برای زندگیش تدارک دیدم! یه داماد، کنار عروسش، تو شب عروسیش، با سری که دیگه رو تنش نیس...! به زودی.... لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Sanaz87 ارسال شده در 6 آذر، ۱۴۰۰ مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 آذر، ۱۴۰۰ سیمای مسیحایی اندوه تو، ای عشق در غربت این مهلکه فریاد رسم بود لب بسته و پر سوخته، از کوی تو رفتم رفتم، به خدا گر هوسم بود، بسم بود نقل قول -نه! اشتباه نکن! من از اون و بلایی که سرم آورد نگذشتم! من، فقط، به شیوه خودم، تاوان بعضی حماقتها رو نشونش دادم! من گفتم، تو انجام دادی! همه فکر میکردن اون زنده میمونه و من میمیرم! ولی تهش چی شد؟ من به زندگیم ادامه دادم، اون دار فانی را وداع گفت! من زنده بودم، اون سرش از تنش جدا شد! پایان خاصی برای زندگیش تدارک دیدم! یه داماد، کنار عروسش، تو شب عروسیش، با سری که دیگه رو تنش نیس...! به زودی.... لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Sanaz87 ارسال شده در 6 آذر، ۱۴۰۰ مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 آذر، ۱۴۰۰ گاهی میانِ خلوتِ جمع، یا در انزوای خویش، موسیقیِ نگاهِ تو را گوش میکنم! وز شوقِ این محال، که دستم به دستِ توست، من جای راه رفتن پرواز میکنم …! نقل قول -نه! اشتباه نکن! من از اون و بلایی که سرم آورد نگذشتم! من، فقط، به شیوه خودم، تاوان بعضی حماقتها رو نشونش دادم! من گفتم، تو انجام دادی! همه فکر میکردن اون زنده میمونه و من میمیرم! ولی تهش چی شد؟ من به زندگیم ادامه دادم، اون دار فانی را وداع گفت! من زنده بودم، اون سرش از تنش جدا شد! پایان خاصی برای زندگیش تدارک دیدم! یه داماد، کنار عروسش، تو شب عروسیش، با سری که دیگه رو تنش نیس...! به زودی.... لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Sanaz87 ارسال شده در 6 آذر، ۱۴۰۰ مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 آذر، ۱۴۰۰ بسی گفتند دل از عشق برگیر … که نیرنگ است و افسون است و جادوست… ولی ما دل به او بستیم و دیدیم … که او زهر است اما نوشداروست .. نقل قول -نه! اشتباه نکن! من از اون و بلایی که سرم آورد نگذشتم! من، فقط، به شیوه خودم، تاوان بعضی حماقتها رو نشونش دادم! من گفتم، تو انجام دادی! همه فکر میکردن اون زنده میمونه و من میمیرم! ولی تهش چی شد؟ من به زندگیم ادامه دادم، اون دار فانی را وداع گفت! من زنده بودم، اون سرش از تنش جدا شد! پایان خاصی برای زندگیش تدارک دیدم! یه داماد، کنار عروسش، تو شب عروسیش، با سری که دیگه رو تنش نیس...! به زودی.... لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Sanaz87 ارسال شده در 6 آذر، ۱۴۰۰ مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 آذر، ۱۴۰۰ درد بی درمان شنیدی؟ حال من یعنی همین! بی تو بودن، درد دارد! می زند من را زمین می زند بی تو مرا، این خاطراتت روز و شب درد پیگیر من است، صعب العلاج یعنی همین! نقل قول -نه! اشتباه نکن! من از اون و بلایی که سرم آورد نگذشتم! من، فقط، به شیوه خودم، تاوان بعضی حماقتها رو نشونش دادم! من گفتم، تو انجام دادی! همه فکر میکردن اون زنده میمونه و من میمیرم! ولی تهش چی شد؟ من به زندگیم ادامه دادم، اون دار فانی را وداع گفت! من زنده بودم، اون سرش از تنش جدا شد! پایان خاصی برای زندگیش تدارک دیدم! یه داماد، کنار عروسش، تو شب عروسیش، با سری که دیگه رو تنش نیس...! به زودی.... لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Sanaz87 ارسال شده در 6 آذر، ۱۴۰۰ مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 آذر، ۱۴۰۰ در پناهت برگ وبار من شکفت تو مرا بردی به شهر یادها من ندیدم خوش تر از جادوی تو ای سکوت ای مادر فریادها نقل قول -نه! اشتباه نکن! من از اون و بلایی که سرم آورد نگذشتم! من، فقط، به شیوه خودم، تاوان بعضی حماقتها رو نشونش دادم! من گفتم، تو انجام دادی! همه فکر میکردن اون زنده میمونه و من میمیرم! ولی تهش چی شد؟ من به زندگیم ادامه دادم، اون دار فانی را وداع گفت! من زنده بودم، اون سرش از تنش جدا شد! پایان خاصی برای زندگیش تدارک دیدم! یه داماد، کنار عروسش، تو شب عروسیش، با سری که دیگه رو تنش نیس...! به زودی.... لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Sanaz87 ارسال شده در 6 آذر، ۱۴۰۰ مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 آذر، ۱۴۰۰ گم شدم در این هیاهو گم شدم توکجایی تا بگیری داد من؟ گر سکوت خویش را میداشتم زندگی پر بود از فریاد من نقل قول -نه! اشتباه نکن! من از اون و بلایی که سرم آورد نگذشتم! من، فقط، به شیوه خودم، تاوان بعضی حماقتها رو نشونش دادم! من گفتم، تو انجام دادی! همه فکر میکردن اون زنده میمونه و من میمیرم! ولی تهش چی شد؟ من به زندگیم ادامه دادم، اون دار فانی را وداع گفت! من زنده بودم، اون سرش از تنش جدا شد! پایان خاصی برای زندگیش تدارک دیدم! یه داماد، کنار عروسش، تو شب عروسیش، با سری که دیگه رو تنش نیس...! به زودی.... لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Sanaz87 ارسال شده در 6 آذر، ۱۴۰۰ مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 آذر، ۱۴۰۰ تو آسمان آبی آرام و روشنی من چون کبوتری که پرم در هوای تو یک شب وب های تو را دانه چین کنم با اشک شرم خویش بریزم به پای تو نقل قول -نه! اشتباه نکن! من از اون و بلایی که سرم آورد نگذشتم! من، فقط، به شیوه خودم، تاوان بعضی حماقتها رو نشونش دادم! من گفتم، تو انجام دادی! همه فکر میکردن اون زنده میمونه و من میمیرم! ولی تهش چی شد؟ من به زندگیم ادامه دادم، اون دار فانی را وداع گفت! من زنده بودم، اون سرش از تنش جدا شد! پایان خاصی برای زندگیش تدارک دیدم! یه داماد، کنار عروسش، تو شب عروسیش، با سری که دیگه رو تنش نیس...! به زودی.... لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Sanaz87 ارسال شده در 6 آذر، ۱۴۰۰ مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 آذر، ۱۴۰۰ ای دل من گرچه در این روزگار جامه رنگین نمیپوشی به کام باده رنگین نمینوشی ز جام نقل و سبزه در میان سفره نیست جامت از آن می که میباید تهی است 1 نقل قول -نه! اشتباه نکن! من از اون و بلایی که سرم آورد نگذشتم! من، فقط، به شیوه خودم، تاوان بعضی حماقتها رو نشونش دادم! من گفتم، تو انجام دادی! همه فکر میکردن اون زنده میمونه و من میمیرم! ولی تهش چی شد؟ من به زندگیم ادامه دادم، اون دار فانی را وداع گفت! من زنده بودم، اون سرش از تنش جدا شد! پایان خاصی برای زندگیش تدارک دیدم! یه داماد، کنار عروسش، تو شب عروسیش، با سری که دیگه رو تنش نیس...! به زودی.... لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Sanaz87 ارسال شده در 6 آذر، ۱۴۰۰ مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 آذر، ۱۴۰۰ این دلاویزترین حرف جهان را همه وقت نه به یک بار و به ده بار، که صد بار بگو دوستم داری؟ را از من بسیار بپرس دوستت دارم را با من بسیار بگو 1 نقل قول -نه! اشتباه نکن! من از اون و بلایی که سرم آورد نگذشتم! من، فقط، به شیوه خودم، تاوان بعضی حماقتها رو نشونش دادم! من گفتم، تو انجام دادی! همه فکر میکردن اون زنده میمونه و من میمیرم! ولی تهش چی شد؟ من به زندگیم ادامه دادم، اون دار فانی را وداع گفت! من زنده بودم، اون سرش از تنش جدا شد! پایان خاصی برای زندگیش تدارک دیدم! یه داماد، کنار عروسش، تو شب عروسیش، با سری که دیگه رو تنش نیس...! به زودی.... لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .