مدیر آگهی Zedbazi ارسال شده در 6 آذر، ۱۴۰۰ مدیر آگهی اشتراک گذاری ارسال شده در 6 آذر، ۱۴۰۰ بی قرار توام و در دل تنگم گلههاست آه بی تاب شدن، عادت کم حوصله هاست همچو عکس رخ مهتاب که افتاده در آب در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد بال وقتی قفس پرزدن چلچله هاست بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست باز می پرسمت از مساله دوری و عشق و سکوت تو جواب همه مساله هاست! نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
مدیر آگهی Zedbazi ارسال شده در 6 آذر، ۱۴۰۰ مالک مدیر آگهی اشتراک گذاری ارسال شده در 6 آذر، ۱۴۰۰ دیدن روی تو در خویش ز من خواب گرفت آه از آیینه که تصویر تو را قاب گرفت خواستم نوح شوم، موج غمت غرقم کرد کشتی ام را شب طوفانی گرداب گرفت ****** به خداحافظیِ تلخ تو سوگند نشد که تو رفتی و دلم ثانیهای بند نشد ****** گوشه ی چشم بگردان و مقدر گردان ما که هستیم در این دایره ی سرگردان نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
مدیر آگهی Zedbazi ارسال شده در 6 آذر، ۱۴۰۰ مالک مدیر آگهی اشتراک گذاری ارسال شده در 6 آذر، ۱۴۰۰ عشق رازی ست که تنها به خدا باید گفت چه سخن ها که خدا با من تنها دارد ****** فرقی میان طعنه و تعریف خلق نیست چون رود بگذر از همه سنگ ریزه ها ****** چشم انتظار حادثه ای ناگهان مباش با مرگ زندگی کن و با زندگی بمیر نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
مدیر آگهی Zedbazi ارسال شده در 6 آذر، ۱۴۰۰ مالک مدیر آگهی اشتراک گذاری ارسال شده در 6 آذر، ۱۴۰۰ بیتی از کتاب اکنون : هر چند که هرگز نرسیدم به وصالت عمری که حرام تو شد ای عشق، حلالت ****** نیستی کم! نه از آینه نه حتی از ماه که ز دیدار تو دیوانه ترم تا از ماه من محال است به دیدار تو قانع باشم کی پلنگی شده راضی به تماشا از ماه ****** نسبت عشق به من نسبت جان است به تن تو بگو من به تو مشتاق ترم یا تو به من؟ زنده ام بی تو همین قدر که دارم نفسی از جدایی نتوان گفت به جز آه سخن نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
مدیر آگهی Zedbazi ارسال شده در 6 آذر، ۱۴۰۰ مالک مدیر آگهی اشتراک گذاری ارسال شده در 6 آذر، ۱۴۰۰ دشت خشکید و زمین سوخت و باران نگرفت زندگی بعد تو بر هیچ کس آسان نگرفت چشمم افتاد به چشم تو ولی خیره نماند شعله ای بود که لرزید ولی جان نگرفت دل به هر کس که رسیدیم سپردیم ولی قصه عاشقی ما سر و سامان نگرفت تاج سر دادمش و سیم زر، اما از من عشق جز عمر گرانمایه به تاوان نگرفت نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
مدیر آگهی Zedbazi ارسال شده در 6 آذر، ۱۴۰۰ مالک مدیر آگهی اشتراک گذاری ارسال شده در 6 آذر، ۱۴۰۰ نه حرف عقل بزن با کسی نه لاف جنون که هر کجا خبری هست ادعایی نیست دلیل عشق فراموش کردن دنیاست و گرنه بین من و دوست ماجرایی نیست ****** و عمر شیشه عطر است، پس نمی ماند پرنده تا به ابد در قفس نمی ماند مگو که خاطرت از حرف من مکدر شد که روی آینه جای نفس نمی ماند طلای اصل و بدل آنچنان یکی شده اند که عشق جز به هوای هوس نمی ماند مرا چه دوست چه دشمن ز دست او برهان که این طبیب به فریاد رس نمی ماند من و تو در سفر عشق دیر فهمیدیم قطار منتظر هیچ کس نمی ماند ****** نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
مدیر آگهی Zedbazi ارسال شده در 6 آذر، ۱۴۰۰ مالک مدیر آگهی اشتراک گذاری ارسال شده در 6 آذر، ۱۴۰۰ همراه بسیار است، اما همدمی نیست مثل تمام غصه ها، این هم غمی نیست دلبسته اندوه دامن گیر خود باش از عالم غم دل رباتر عالمی نیست ****** چه غم وقتی جهان از عشق نامی تازه می گیرد ****** تو آهوی رهای دشت های سبزی اما من پلنگ سنگی دروازه های بسته ی شهرم ****** تک بیتی در مورد مادر باز با گریه به آغوش تو بر می گردم چون غریبی که خودش را برساند به وطن ****** هر چه آیینه به توصیف تو جان کند نشد آه، تصویر تو هرگز به تو مانند نشد گفتماز قصه عشقت گرهى باز کنم به پریشانى گیسوى تو سوگند، نشد نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .