Zeinab.gholami ارسال شده در 10 مرداد، ۱۴۰۰ اشتراک گذاری ارسال شده در 10 مرداد، ۱۴۰۰ پارت اول 《میلاد》 جلوی در دانشگاه منتظر بودم که نفس بیاد. ولنتاین بود و میخواستم سوپرایزش کنم. گوشیم زنگ خورد، علی بود. - الو؟ - سلام داداش خوبی؟ - خوبم داداش، مرسی کاری داشتی؟ - آره! میلاد طرفدارها دو ساله منتظر آهنگ روز عشقن آخه چرا نمیزاری پخشش کنیم؟ - چون آهنگ دیسلاوِ، نفس گوش بده ناراحت میشه بعد داستان داریم. - یعنی چی میلاد؟ همه چیزت شده نفس؟ پس طرفدارهات چی؟ حوصله بحث با این یکیرو نداشتم. سرم رو بلالا گرفتم، که دیدم نفس کنار یه پسرِ و دارن قدم میزنن و از دانشگاه بیرون میان. - داداش من بعدا بهت زنگ میزنم الان کار دارم. منتظر جواب نموندم، و گوشی رو قطع کردم. بدون توجه به آدمهایی که اونجا وایستاده بودن. رفتم سمت نفس و دستش رو گرفتم و کشون_کشون یه جای خلوت بردمش. دستشرو ول کردم و تقریبا هلش دادم. اون طرفتر که اومد سمتم و گفت: - میلاد داری چیکار میکنی؟ آخه روانی... قبل از اینکه ادامه حرفش رو بگه دستم و بردم بالا و تو صورتش زدم. از حرکتم شوکه شد، و دستش و گذاشت روی صورتش که بهش سیلی زده بودم. خواستم چیزی بگم که گفت: - میلادم؟ خوبی؟ دستت درد نگرفت؟ - اون کی بود؟ - یکی از بچه های دانشگاه، اون روز نرفتم کلاس الان جزوه ازش گرفتم. - هه! جزوه ازش گرفتی؟ نفس روی پیشونی من چی نوشته؟ - الان میخوای به چی برسی؟ میخوای بگی بهت خیانت کردم؟ آره؟ میخوای همینرو بشنوی؟ باشه حله، من بهت خیانت کردم 3 لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Maria ارسال شده در 10 مرداد، ۱۴۰۰ اشتراک گذاری ارسال شده در 10 مرداد، ۱۴۰۰ عزیزم برای هر پارت تاپیک جدا نزنید !! خصوصیتون رو چک کنید . @مدیر راهنما 2 1 لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
مدیر راهنما ارسال شده در 10 مرداد، ۱۴۰۰ اشتراک گذاری ارسال شده در 10 مرداد، ۱۴۰۰ 8 دقیقه قبل، Zeinab1384 گفته است: پارت اول 《میلاد》 جلوی در دانشگاه منتظر بودم که نفس بیاد. ولنتاین بود و میخواستم سوپرایزش کنم. گوشیم زنگ خورد، علی بود. - الو؟ - سلام داداش خوبی؟ - خوبم داداش، مرسی کاری داشتی؟ - آره! میلاد طرفدارها دو ساله منتظر آهنگ روز عشقن آخه چرا نمیزاری پخشش کنیم؟ - چون آهنگ دیسلاوِ، نفس گوش بده ناراحت میشه بعد داستان داریم. - یعنی چی میلاد؟ همه چیزت شده نفس؟ پس طرفدارهات چی؟ حوصله بحث با این یکیرو نداشتم. سرم رو بلالا گرفتم، که دیدم نفس کنار یه پسرِ و دارن قدم میزنن و از دانشگاه بیرون میان. - داداش من بعدا بهت زنگ میزنم الان کار دارم. منتظر جواب نموندم، و گوشی رو قطع کردم. بدون توجه به آدمهایی که اونجا وایستاده بودن. رفتم سمت نفس و دستش رو گرفتم و کشون_کشون یه جای خلوت بردمش. دستشرو ول کردم و تقریبا هلش دادم. اون طرفتر که اومد سمتم و گفت: - میلاد داری چیکار میکنی؟ آخه روانی... قبل از اینکه ادامه حرفش رو بگه دستم و بردم بالا و تو صورتش زدم. از حرکتم شوکه شد، و دستش و گذاشت روی صورتش که بهش سیلی زده بودم. خواستم چیزی بگم که گفت: - میلادم؟ خوبی؟ دستت درد نگرفت؟ - اون کی بود؟ - یکی از بچه های دانشگاه، اون روز نرفتم کلاس الان جزوه ازش گرفتم. - هه! جزوه ازش گرفتی؟ نفس روی پیشونی من چی نوشته؟ - الان میخوای به چی برسی؟ میخوای بگی بهت خیانت کردم؟ آره؟ میخوای همینرو بشنوی؟ باشه حله، من بهت خیانت کردم پی وی رو چک کنید! 3 لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
مدیر راهنما ارسال شده در 10 مرداد، ۱۴۰۰ اشتراک گذاری ارسال شده در 10 مرداد، ۱۴۰۰ حذف تاپیک @مدیر اسپم 2 لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسال های توصیه شده