سَ م آ ارسال شده در 14 مرداد، ۱۴۰۰ اشتراک گذاری ارسال شده در 14 مرداد، ۱۴۰۰ ' به نام خالق قلم ' اسم رمان: هاتف نویسنده: سَ م آ ژانر: عاشقانه، معمایی زمان پارتگذاری: نامعلوم. هدف: نویسندگی دنیای شیرینیست که غرقش میشوی. من از غرق شدن در کلمات لذت میبرم و برایش تلاش میکنم!.. مقدمه: لحظه دیدار نزدیک است باز من دیوانه ام مستم باز میلرزد دلم دستم باز گویی در جهان دیگری هستم های! نخراشی به غلفت گونه ام تیغ های! نپریشی صفای زلفکم را دست و نریزی آبرویم دل ای نخورده مست لحظه دیدار نزدیک است لحظه دیدار با پسری که بعد از بیست سال خدا نعمت بودن در کنارَش را به من داد، از لذتهای دنیوی بود که ناکام از لمس کردنش بودم. از لحظه تولد، خوشی در زندگی ندیدم، شاید خدا میخواست این لحظه، در همین زمان، ناکامیام را جبران کند. نکند باز بلایی بر سرم آوار شود، نکند لحظهای دلم ویران شود. خلاصه: پسر، جوان بود. اما نه مانند جوانان این دوره و زمانه. جوانی راسخ، با ادب و کمی گستاخ. با دیدنش یاد پسر کوچکم حسین که زیر آورا با کودکیاش خداحافظی کرد افتادم. همانند پسرم میدیدمش. تصمیمم بر آن بود که زندگی تلخم را برایش شرح دهم. زندگی که روی خوشش را از من پنهان کرده بود. قبلا از پدربزرگش شنیده بودم که نویسنده قهاری است. مو به موی زندگیم را برایش دیکته کردم، از کودکی که طعم بدبختی داشت تا زمانی که در این آسایشگاه ساکن شدم. نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .