Google ارسال شده در 22 آذر، ۱۴۰۰ اشتراک گذاری ارسال شده در 22 آذر، ۱۴۰۰ (ویرایش شده) بسم الله الرحمن الرحیم نام داستان: از این دیوار خون میچکد! نام نویسنده: 𝑇𝑎𝑟𝑎𝑛𝑒ℎ. 𝐽 کاربر انجمن 98ai ژانر: جنایی- معمایی، ترسناک هدف: قوی شدن قلم ساعت پارت گذاری: نامعلوم *** خلاصه: شاید این داستان باید جور دیگری ادا میشد اما تو از زبان من چنین بشنو. دختری زیبا به زیبایی و ظرافت برگ های گل رز اما زبل، کنجکاوی و جسارتی بی حد و مرز که دخترک را با خود به هر سو میکشد. با آن مغز کوچک زنگ زدهاش کلبهی نفرین شده را همراه با دو جوان بی دست و پا زیر و رو میکند. کسی چه میداند این ماجرا تا به کجا ادامه خواهد داشت ...شاید اینبار تقدیر بازی جدیدی را با او شروع کند، یک بازی مرگبار ... *** لینک: داستان-از-این-دیوار-خون-میچکد @مدیر راهنما ویرایش شده 16 دی، ۱۴۰۰ توسط Shervin 8 2 نقل قول در راه روی تیمارستان فریاد میکشید: برگرد، من خوب میشم . . . ! رمان-اتاق-۷۲۱ درحال تایپها: داستان از این دیوار خون میچکد * رمان دلبر پایین شهری * رمان سمفونی قدرت لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Google ارسال شده در 22 آذر، ۱۴۰۰ مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 22 آذر، ۱۴۰۰ اهم دخترای بدترکیبم این همون راه سمت چپه که قراره ازش رد بشن و برسن به کلبه! اگه داستان و خونده باشین میفهمین چی به چیه. @نویسندهیفضابیـے @آلفای نقره ای @جانان بانو @Saraishm @Nasim.M @khakestr @MMMahdis @M.gh @-ashob- @Masi.fardi @mahdiyeh @آیلار مومنی @کروئلا @ANISO و ...🥵 11 3 3 نقل قول در راه روی تیمارستان فریاد میکشید: برگرد، من خوب میشم . . . ! رمان-اتاق-۷۲۱ درحال تایپها: داستان از این دیوار خون میچکد * رمان دلبر پایین شهری * رمان سمفونی قدرت لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
-ashob- ارسال شده در 22 آذر، ۱۴۰۰ اشتراک گذاری ارسال شده در 22 آذر، ۱۴۰۰ 32 دقیقه قبل، Shervin گفته است: اهم دخترای بدترکیبم این همون راه سمت چپه که قراره ازش رد بشن و برسن به کلبه! اگه داستان و خونده باشین میفهمین چی به چیه. @نویسندهیفضابیـے @آلفای نقره ای @جانان بانو @Saraishm @Nasim.M @khakestr @MMMahdis @M.gh @-ashob- @Masi.fardi @mahdiyeh @آیلار مومنی @کروئلا @ANISO و ...🥵 وووااااو... چ جای خوشگلیه داداش^^ 4 1 1 نقل قول جنون لیلا وار لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Seniorita ارسال شده در 22 آذر، ۱۴۰۰ اشتراک گذاری ارسال شده در 22 آذر، ۱۴۰۰ 42 دقیقه قبل، Shervin گفته است: اهم دخترای بدترکیبم این همون راه سمت چپه که قراره ازش رد بشن و برسن به کلبه! اگه داستان و خونده باشین میفهمین چی به چیه. @نویسندهیفضابیـے @آلفای نقره ای @جانان بانو @Saraishm @Nasim.M @khakestr @MMMahdis @M.gh @-ashob- @Masi.fardi @mahdiyeh @آیلار مومنی @کروئلا @ANISO و ...🥵 دختره خره میره به خدا.. به من یک میلیارد هم بدن .... چی نه صد تومنم بدن رفتم😐😂😂😂 5 3 نقل قول برای خواندن رمان رِخوَت بر روی لینک کلید کنید آنقدر زنده ماندن ادامه داشت که زندگی کردن، حسرت را بر دلهایمان مهر کرد و آنقدر بیدلیل ادامه یافت که رِخوَت پدیدار گشت و در همان لحظه از انسان هر کاری برآید. شاید که چون چیزی برای از دست دادن و یا به دست آوردن نداشته باشد! لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Google ارسال شده در 22 آذر، ۱۴۰۰ مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 22 آذر، ۱۴۰۰ هم اکنون، نویسندهیفضابیـے گفته است: دختره خره میره به خدا.. به من یک میلیارد هم بدن .... چی نه صد تومنم بدن رفتم😐😂😂😂 وای😂😂😂 4 2 نقل قول در راه روی تیمارستان فریاد میکشید: برگرد، من خوب میشم . . . ! رمان-اتاق-۷۲۱ درحال تایپها: داستان از این دیوار خون میچکد * رمان دلبر پایین شهری * رمان سمفونی قدرت لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Google ارسال شده در 22 آذر، ۱۴۰۰ مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 22 آذر، ۱۴۰۰ معرفی میکنم این شما و این لئو ...! تا پیدا کردن عکسهای بعدی به درود🤗🙄 8 4 1 نقل قول در راه روی تیمارستان فریاد میکشید: برگرد، من خوب میشم . . . ! رمان-اتاق-۷۲۱ درحال تایپها: داستان از این دیوار خون میچکد * رمان دلبر پایین شهری * رمان سمفونی قدرت لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
آیلار مومنی ارسال شده در 22 آذر، ۱۴۰۰ اشتراک گذاری ارسال شده در 22 آذر، ۱۴۰۰ هیییییییییی 😍 منو با لئو بندازین تو این جنگل برین😂😍 کلبه کجاست کلبه 😥 4 6 نقل قول نیست نشان زندگی تا نرسد نشان تو اتمام یافته: دانلود دلبر بلاگردان💖 در حال تایپ: رمان فریادرس 😍 صفحهٔ نقد رمان فریادرس 💟 لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Artemis.T ارسال شده در 22 آذر، ۱۴۰۰ اشتراک گذاری ارسال شده در 22 آذر، ۱۴۰۰ نه چرا تورو؟منو بزارن برن 4 3 نقل قول ♧انتقامی از جنس خون, مَجاز♧ -تو هیچ وقت نمیتونی جلوی سرنوشتی که از پیش تعیین شده بایستی؛ حقش رو داری، ولیتوانش رو نه! بعضی اوقات فقط باید بشینی و نگاه کنی که چه راحت داری همه چیزت رو از دست میدی. بعضی اوقات فقط باید بی تفاوت بمونی و بدون هیچ واکنشی، تنها نطارهگر نمایش بدبختیهات باشی. تو بعضی مخمصهها، تلاش فقط نتیجه معکوس میده؛ عین دست و پا زدن تو یه باتلاق، که هیچی جز سرعت غرق شدت عایدت نمیکنه...! ساردینیا، معمایی با یک کارآگاه متفاوت حافظه سیاه، در جستوجوی حافظه ای با رنگ و بوی سیاهی لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Artemis.T ارسال شده در 22 آذر، ۱۴۰۰ اشتراک گذاری ارسال شده در 22 آذر، ۱۴۰۰ شروین داداش خسته نباشی خیلییییی عکس شخصیت پیدا کردی😐واقعا خسته نباشی👌👏 4 4 نقل قول ♧انتقامی از جنس خون, مَجاز♧ -تو هیچ وقت نمیتونی جلوی سرنوشتی که از پیش تعیین شده بایستی؛ حقش رو داری، ولیتوانش رو نه! بعضی اوقات فقط باید بشینی و نگاه کنی که چه راحت داری همه چیزت رو از دست میدی. بعضی اوقات فقط باید بی تفاوت بمونی و بدون هیچ واکنشی، تنها نطارهگر نمایش بدبختیهات باشی. تو بعضی مخمصهها، تلاش فقط نتیجه معکوس میده؛ عین دست و پا زدن تو یه باتلاق، که هیچی جز سرعت غرق شدت عایدت نمیکنه...! ساردینیا، معمایی با یک کارآگاه متفاوت حافظه سیاه، در جستوجوی حافظه ای با رنگ و بوی سیاهی لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Artemis.T ارسال شده در 22 آذر، ۱۴۰۰ اشتراک گذاری ارسال شده در 22 آذر، ۱۴۰۰ عکس شخصیت دادی تگ کن😐 4 1 نقل قول ♧انتقامی از جنس خون, مَجاز♧ -تو هیچ وقت نمیتونی جلوی سرنوشتی که از پیش تعیین شده بایستی؛ حقش رو داری، ولیتوانش رو نه! بعضی اوقات فقط باید بشینی و نگاه کنی که چه راحت داری همه چیزت رو از دست میدی. بعضی اوقات فقط باید بی تفاوت بمونی و بدون هیچ واکنشی، تنها نطارهگر نمایش بدبختیهات باشی. تو بعضی مخمصهها، تلاش فقط نتیجه معکوس میده؛ عین دست و پا زدن تو یه باتلاق، که هیچی جز سرعت غرق شدت عایدت نمیکنه...! ساردینیا، معمایی با یک کارآگاه متفاوت حافظه سیاه، در جستوجوی حافظه ای با رنگ و بوی سیاهی لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Artemis.T ارسال شده در 22 آذر، ۱۴۰۰ اشتراک گذاری ارسال شده در 22 آذر، ۱۴۰۰ واس پارتا هم تگ کن کلا تگ کن 4 2 نقل قول ♧انتقامی از جنس خون, مَجاز♧ -تو هیچ وقت نمیتونی جلوی سرنوشتی که از پیش تعیین شده بایستی؛ حقش رو داری، ولیتوانش رو نه! بعضی اوقات فقط باید بشینی و نگاه کنی که چه راحت داری همه چیزت رو از دست میدی. بعضی اوقات فقط باید بی تفاوت بمونی و بدون هیچ واکنشی، تنها نطارهگر نمایش بدبختیهات باشی. تو بعضی مخمصهها، تلاش فقط نتیجه معکوس میده؛ عین دست و پا زدن تو یه باتلاق، که هیچی جز سرعت غرق شدت عایدت نمیکنه...! ساردینیا، معمایی با یک کارآگاه متفاوت حافظه سیاه، در جستوجوی حافظه ای با رنگ و بوی سیاهی لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
..𝑺𝒂𝒉𝒂𝒓.. ارسال شده در 22 آذر، ۱۴۰۰ اشتراک گذاری ارسال شده در 22 آذر، ۱۴۰۰ همتون برید کنار داداشی پست کنش این طرف 3 1 نقل قول گشتم دنبال فالگیری تا دهد اندکی دلداریام🖇🥂 👇 ☽︎𝒎𝒐𝒉𝒓-𝒄𝒂𝒕☾︎ | بازی از جنس خون🖤🥀 ♲︎︎︎𝒅𝒂𝒉 𝒎𝒐𝒌𝒂𝒇𝒂𝒕 𝒅𝒂𝒉 𝒋𝒂𝒔𝒂𝒅♲︎︎︎|مکافاتی مرگبار! ☽︎.𝑮𝒚𝒂𝒏𝒂𝒎.☾︎| گیان من ! 🤍 ساز زدن و آواز خوندن با ط پناه خستگی من بود.... ~𝑯𝒂𝒍𝒆-𝒃𝒂𝒅~ | اوضاع داغون🥂 لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
..𝑺𝒂𝒉𝒂𝒓.. ارسال شده در 22 آذر، ۱۴۰۰ اشتراک گذاری ارسال شده در 22 آذر، ۱۴۰۰ ولی به من بگم برو تو جنگل میرم کلا کله شقم 4 1 نقل قول گشتم دنبال فالگیری تا دهد اندکی دلداریام🖇🥂 👇 ☽︎𝒎𝒐𝒉𝒓-𝒄𝒂𝒕☾︎ | بازی از جنس خون🖤🥀 ♲︎︎︎𝒅𝒂𝒉 𝒎𝒐𝒌𝒂𝒇𝒂𝒕 𝒅𝒂𝒉 𝒋𝒂𝒔𝒂𝒅♲︎︎︎|مکافاتی مرگبار! ☽︎.𝑮𝒚𝒂𝒏𝒂𝒎.☾︎| گیان من ! 🤍 ساز زدن و آواز خوندن با ط پناه خستگی من بود.... ~𝑯𝒂𝒍𝒆-𝒃𝒂𝒅~ | اوضاع داغون🥂 لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Artemis.T ارسال شده در 22 آذر، ۱۴۰۰ اشتراک گذاری ارسال شده در 22 آذر، ۱۴۰۰ میگم دیان چی شد؟😐 نه واقعا من چرا میخوام بدونم دیان چی شد؟یا فک میکنم اون پیر زنه اون آدما رو دار زده؟😐یا هم با کسی که دار میزد همدسته😐یا اینکه اونجا ی جادو داره و هر کس بره اونجا با اون جادو یا اون شست و شوی ذهنی خودشو دار میزنه! اه شروین خاک بر سرت من الان بین هزارتا "یا"گیر کردم😐 4 1 1 نقل قول ♧انتقامی از جنس خون, مَجاز♧ -تو هیچ وقت نمیتونی جلوی سرنوشتی که از پیش تعیین شده بایستی؛ حقش رو داری، ولیتوانش رو نه! بعضی اوقات فقط باید بشینی و نگاه کنی که چه راحت داری همه چیزت رو از دست میدی. بعضی اوقات فقط باید بی تفاوت بمونی و بدون هیچ واکنشی، تنها نطارهگر نمایش بدبختیهات باشی. تو بعضی مخمصهها، تلاش فقط نتیجه معکوس میده؛ عین دست و پا زدن تو یه باتلاق، که هیچی جز سرعت غرق شدت عایدت نمیکنه...! ساردینیا، معمایی با یک کارآگاه متفاوت حافظه سیاه، در جستوجوی حافظه ای با رنگ و بوی سیاهی لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Google ارسال شده در 23 آذر، ۱۴۰۰ مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 23 آذر، ۱۴۰۰ بچههای خوبی باشین یواش یواش همشو تقسیم میکنم هرکی هم خواست بیاد تو داستان اطلاع بده😐😂ولی بگماا بعدا میمیره چون فقط شخصیتهای اصلی میمونن. @khakestr @Torkan dori @آیلار مومنی 5 1 نقل قول در راه روی تیمارستان فریاد میکشید: برگرد، من خوب میشم . . . ! رمان-اتاق-۷۲۱ درحال تایپها: داستان از این دیوار خون میچکد * رمان دلبر پایین شهری * رمان سمفونی قدرت لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
مدیر آگهی کروئلا ارسال شده در 23 آذر، ۱۴۰۰ مدیر آگهی اشتراک گذاری ارسال شده در 23 آذر، ۱۴۰۰ 2 دقیقه قبل، Shervin گفته است: بچههای خوبی باشین یواش یواش همشو تقسیم میکنم هرکی هم خواست بیاد تو داستان اطلاع بده😐😂ولی بگماا بعدا میمیره چون فقط شخصیتهای اصلی میمونن. @khakestr @Torkan dori @آیلار مومنی اولا چرا منو تگ نمیکنی دوما منو بیار تو داستانت سوما چرا از جیمز عکس نذاشتی چهارما....... اممم دیگه چیزی به ذهنم نرسید😐😂😂 3 1 نقل قول - پندار: زندگی بازی گرفتن دیگران نیست که روزی عاشقش باشی و روزی قاتلش - نمیخواستم بکشمش... شاهد بوده ای لحظه تیغ نهادن بر گردن کبوتر را؟ و آبی که پیش از آن چه حریصانه و ابلهانه، مینوشد پرنده؟ تو، آن لحظه ای! تو، آن تیغی! تو، آن آبی! من! من، آن پرنده ام.... زندگی خنده کنان شاهد جان کندن ماست... لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Google ارسال شده در 23 آذر، ۱۴۰۰ مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 23 آذر، ۱۴۰۰ 16 دقیقه قبل، کروئلا گفته است: اولا چرا منو تگ نمیکنی دوما منو بیار تو داستانت سوما چرا از جیمز عکس نذاشتی چهارما....... اممم دیگه چیزی به ذهنم نرسید😐😂😂 اولن چون پیام ندادی فکر کردم هنوز نیومدی تو تایپیک دومن توام میمیمری ولی چشم سوما دنبال عکسم ولی پیدا نمیکنم 4 نقل قول در راه روی تیمارستان فریاد میکشید: برگرد، من خوب میشم . . . ! رمان-اتاق-۷۲۱ درحال تایپها: داستان از این دیوار خون میچکد * رمان دلبر پایین شهری * رمان سمفونی قدرت لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
مدیر آگهی کروئلا ارسال شده در 23 آذر، ۱۴۰۰ مدیر آگهی اشتراک گذاری ارسال شده در 23 آذر، ۱۴۰۰ هم اکنون، Shervin گفته است: اولن چون پیام ندادی فکر کردم هنوز نیومدی تو تایپیک دومن توام میمیمری ولی چشم سوما دنبال عکسم ولی پیدا نمیکنم اها خو نمیشه منم بشم یکی از شخصیت اصلیا؟؟ تو دلت میاد من به این نازی به این کیوتی رو بکشی😖 اها کمک خواستی واسه عکس بگو 3 1 نقل قول - پندار: زندگی بازی گرفتن دیگران نیست که روزی عاشقش باشی و روزی قاتلش - نمیخواستم بکشمش... شاهد بوده ای لحظه تیغ نهادن بر گردن کبوتر را؟ و آبی که پیش از آن چه حریصانه و ابلهانه، مینوشد پرنده؟ تو، آن لحظه ای! تو، آن تیغی! تو، آن آبی! من! من، آن پرنده ام.... زندگی خنده کنان شاهد جان کندن ماست... لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Google ارسال شده در 23 آذر، ۱۴۰۰ مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 23 آذر، ۱۴۰۰ هم اکنون، کروئلا گفته است: اها خو نمیشه منم بشم یکی از شخصیت اصلیا؟؟ تو دلت میاد من به این نازی به این کیوتی رو بکشی😖 اها کمک خواستی واسه عکس بگو نمیدونم دیگه تصمیم نگرفتم فعلا اگه لازم بشه میارمت. آره والا اگه داری بفرست خصوصیم یا نمایه 4 نقل قول در راه روی تیمارستان فریاد میکشید: برگرد، من خوب میشم . . . ! رمان-اتاق-۷۲۱ درحال تایپها: داستان از این دیوار خون میچکد * رمان دلبر پایین شهری * رمان سمفونی قدرت لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
مدیر آگهی کروئلا ارسال شده در 23 آذر، ۱۴۰۰ مدیر آگهی اشتراک گذاری ارسال شده در 23 آذر، ۱۴۰۰ هم اکنون، Shervin گفته است: نمیدونم دیگه تصمیم نگرفتم فعلا اگه لازم بشه میارمت. آره والا اگه داری بفرست خصوصیم یا نمایه اممم امروز یه جوری شدی فک کنم یا حال نداری یا کلا امروز ارومی چون توقع داشتم الان یه بحثی رو باز کنی😂 باشه چندتا دارم میفرستم برات 3 1 نقل قول - پندار: زندگی بازی گرفتن دیگران نیست که روزی عاشقش باشی و روزی قاتلش - نمیخواستم بکشمش... شاهد بوده ای لحظه تیغ نهادن بر گردن کبوتر را؟ و آبی که پیش از آن چه حریصانه و ابلهانه، مینوشد پرنده؟ تو، آن لحظه ای! تو، آن تیغی! تو، آن آبی! من! من، آن پرنده ام.... زندگی خنده کنان شاهد جان کندن ماست... لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
مدیر آگهی کروئلا ارسال شده در 23 آذر، ۱۴۰۰ مدیر آگهی اشتراک گذاری ارسال شده در 23 آذر، ۱۴۰۰ راستی جیمز چن سالشه خوصوصیات ظاهری خاصی داره؟ 4 نقل قول - پندار: زندگی بازی گرفتن دیگران نیست که روزی عاشقش باشی و روزی قاتلش - نمیخواستم بکشمش... شاهد بوده ای لحظه تیغ نهادن بر گردن کبوتر را؟ و آبی که پیش از آن چه حریصانه و ابلهانه، مینوشد پرنده؟ تو، آن لحظه ای! تو، آن تیغی! تو، آن آبی! من! من، آن پرنده ام.... زندگی خنده کنان شاهد جان کندن ماست... لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Google ارسال شده در 23 آذر، ۱۴۰۰ مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 23 آذر، ۱۴۰۰ (ویرایش شده) 3 دقیقه قبل، کروئلا گفته است: اممم امروز یه جوری شدی فک کنم یا حال نداری یا کلا امروز ارومی چون توقع داشتم الان یه بحثی رو باز کنی😂 باشه چندتا دارم میفرستم برات امروز آرومم اگه میخوای تا پاچه بگیرمنظرت؟🤔😂 ممنون 1 دقیقه قبل، کروئلا گفته است: راستی جیمز چن سالشه خوصوصیات ظاهری خاصی داره؟ حدود ۲۳ یا ۲۴ آره چشم ابرو مشکی لازممه ویرایش شده 23 آذر، ۱۴۰۰ توسط Shervin 4 نقل قول در راه روی تیمارستان فریاد میکشید: برگرد، من خوب میشم . . . ! رمان-اتاق-۷۲۱ درحال تایپها: داستان از این دیوار خون میچکد * رمان دلبر پایین شهری * رمان سمفونی قدرت لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Google ارسال شده در 23 آذر، ۱۴۰۰ مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 23 آذر، ۱۴۰۰ https://uupload.ir/view/like_7000833268811244148_zidh.mp4/ دخترانم دیدم فایده نداره عکس لئو رو بزارم بنابراین چون بلاگره فیلماشو میزارم. فقط تیشرتش🥺😂 @آیلار مومنی @کروئلا @جانان بانو @khakestr @آلفای نقره ای @Torkan dori @-ashob- @نویسندهیفضابیـے 6 1 نقل قول در راه روی تیمارستان فریاد میکشید: برگرد، من خوب میشم . . . ! رمان-اتاق-۷۲۱ درحال تایپها: داستان از این دیوار خون میچکد * رمان دلبر پایین شهری * رمان سمفونی قدرت لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
مدیر آگهی کروئلا ارسال شده در 23 آذر، ۱۴۰۰ مدیر آگهی اشتراک گذاری ارسال شده در 23 آذر، ۱۴۰۰ 6 دقیقه قبل، Shervin گفته است: امروز آرومم اگه میخوای تا پاچه بگیرمنظرت؟🤔😂 ممنون حدود ۲۳ یا ۲۴ آره چشم ابرو مشکی لازممه ن تروخدا بزار یکم قابل تحمل باشی😂😂 اها باشه میگردم یه خوشگل پیدا میکنم میفرستم 3 1 نقل قول - پندار: زندگی بازی گرفتن دیگران نیست که روزی عاشقش باشی و روزی قاتلش - نمیخواستم بکشمش... شاهد بوده ای لحظه تیغ نهادن بر گردن کبوتر را؟ و آبی که پیش از آن چه حریصانه و ابلهانه، مینوشد پرنده؟ تو، آن لحظه ای! تو، آن تیغی! تو، آن آبی! من! من، آن پرنده ام.... زندگی خنده کنان شاهد جان کندن ماست... لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Artemis.T ارسال شده در 23 آذر، ۱۴۰۰ اشتراک گذاری ارسال شده در 23 آذر، ۱۴۰۰ ۱ ساعت قبل، Shervin گفته است: بچههای خوبی باشین یواش یواش همشو تقسیم میکنم هرکی هم خواست بیاد تو داستان اطلاع بده😐😂ولی بگماا بعدا میمیره چون فقط شخصیتهای اصلی میمونن. @khakestr @Torkan dori @آیلار مومنی چطور دلت میاد من به نازی رو بکشی؟😐 ما بچهای خوبی هستیم البته اگه تو بزاری😂 4 1 نقل قول ♧انتقامی از جنس خون, مَجاز♧ -تو هیچ وقت نمیتونی جلوی سرنوشتی که از پیش تعیین شده بایستی؛ حقش رو داری، ولیتوانش رو نه! بعضی اوقات فقط باید بشینی و نگاه کنی که چه راحت داری همه چیزت رو از دست میدی. بعضی اوقات فقط باید بی تفاوت بمونی و بدون هیچ واکنشی، تنها نطارهگر نمایش بدبختیهات باشی. تو بعضی مخمصهها، تلاش فقط نتیجه معکوس میده؛ عین دست و پا زدن تو یه باتلاق، که هیچی جز سرعت غرق شدت عایدت نمیکنه...! ساردینیا، معمایی با یک کارآگاه متفاوت حافظه سیاه، در جستوجوی حافظه ای با رنگ و بوی سیاهی لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .