_NAJIW80_ ارسال شده در 24 آذر، ۱۴۰۰ اشتراک گذاری ارسال شده در 24 آذر، ۱۴۰۰ (ویرایش شده) نام تایپک: داستان های کوتاه برای مطالعه. ژانر: همه نوع... خلاصه: به طرح نشاندن عواملی از نوشته هایی که به دست اشخاص گوناگون نوشته شده و ممکن هست با وجود دادن ذره ای اطلاعات اموزنده و تکان دهنده باشد. مقدمه: سر بر شانه خدا بگذار تا قصه عشق را چنان زیبا بخواند که نه از دوزخ بترسی و نه از بهشت به رقص درآیی قصه عشق، انسان بودن ماست اگر کسی احساست را نفهمید مهم نیست سرت را بالا بگیر و لبخند بزن ”فهمیدن” کار هر آدمی نیست… “احمد شاملو” اسپم ممنوع🙄🌱 ویرایش شده 24 آذر، ۱۴۰۰ توسط _ سنجدناقلا _ 1 1 نقل قول نبردعشق عسلی رمان تکمیل شدهٔ من تقدیم نگاهتون ♥ داستان مضمحل تکمیل شده♥ ♥رمان پالس وابستگی♥رمان آئیشما💀داستان غلیان🌻دلنوشته آفتاب جلال🌷 لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
_NAJIW80_ ارسال شده در 24 آذر، ۱۴۰۰ مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 24 آذر، ۱۴۰۰ تایپک اول... 📚 #یک_دقیقه_مطالعه دختر دانش آموزی صورتی زشت داشت . دندان هایی نامتناسب با گونه هایش ،موهای کم پشت و رنگ چهره ای تیره روز اولی که به مدرسه جدیدی آمد ، هیچ دختری حاضر نبود کنار او بنشیند . نقطه مقابل او دختر زیبارو و پولداری بود که مورد توجه همه قرار داشت .او در همان روز اول مقابل تازه وارد ایستاد و از او پرسید : میدونی زشت ترین دختر این کلاسی ؟ یک دفعه کلاس از خنده ترکید ... بعضی ها هم اغراق آمیزتر می خندیدند . اما تازه وارد با نگاهی مملو از مهربانی و عشق در جوابش جمله ای گفت که موجب شد در همان روز اول، احترام ویژه ای درمیان همه و از جمله من پیدا کند اما بر عکس من ، تو بسیار زیبا و جذاب هستی . او با همین یک جمله نشان داد که قابل اطمینان ترین فردی است که می توان به او اعتماد کرد و لذا کار به جایی رسید که برای اردوی آخر هفته همه می خواستند با او هم گروه باشند . او برای هر کسی نام مناسبی انتخاب کرده بود . به یکی می گفت چشم عسلی و به یکی ابرو کمانی و ... . به یکی از دبیران ، لقب خوش اخلاق ترین معلم دنیا و به مستخدم مدرسه هم محبوب ترین یاور دانش آموزان را داده بود . آری ویژگی برجسته او در تعریف و تمجید هایش از دیگران بود که واقعاً به حرف هایش ایمان داشت و دقیقاً به جنبه های مثبت فرد اشاره می کرد مثلاً به من می گفت بزرگترین نویسنده دنیا و به خواهرم می گفت بهترین آشپز دنیا ! و حق هم داشت . آشپزی خواهرم حرف نداشت و من از این تعجب کرده بودم که او توی هفته اول چگونه این را فهمیده بود سالها بعد وقتی او به عنوان شهردار شهر کوچک ما انتخاب شده بود به دیدنش رفتم و بدون توجه به صورت ظاهری اش احساس کردم شدیداً به او علاقه مندم . پنج سال پیش وقتی برای خواستگاری اش رفتم ، دلیل علاقه ام را جذابیت سحر آمیزش میدانستم و او با همان سادگی و وقار همیشگی اش گفت: برای دیدن جذابیت یک چیز ، باید قبل از آن جذاب بود ! در حال حاضر من از او یک دختر سه ساله دارم . دخترم بسیار زیبا ست و همه از زیبایی صورتش در حیرتند روزی مادرم از همسرم سؤال کرد که راز زیبایی دخترمان در چیست ؟ همسرم جواب داد :من زیبایی چهره دخترم را مدیون خانواده پدری او هستم . و مادرم روز بعد نیمی از دارایی خانواده را به ما بخشید. 💥 عظمت در دیدن نیست؛ عظمت در چگونگی دیدن است❤️ 2 1 نقل قول نبردعشق عسلی رمان تکمیل شدهٔ من تقدیم نگاهتون ♥ داستان مضمحل تکمیل شده♥ ♥رمان پالس وابستگی♥رمان آئیشما💀داستان غلیان🌻دلنوشته آفتاب جلال🌷 لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
_NAJIW80_ ارسال شده در 30 بهمن، ۱۴۰۰ مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 30 بهمن، ۱۴۰۰ پست دوم♥ 📚 #یک_دقیقه_مطالعه برخلاف ادعاها، اکثر آدما حوصله يك فرد ضعیف رو ندارن پس تو خودتو قوی کن... و سعی نکن که دائم تاج قربانی بودن رو روی سر خودت بگذاری، چون اینطوری آدما دیر یا زود ترکت میکنن و در تنهایی عمیق تری فرو میری به جای اینکار تا میتونی خودتو قوی کن چه از لحاظ روحی، چه جسمی، چه مالی چه کاری و... چون برعکس شعارها اکثر مردم به دنبال آدمای قوی هستن و برای بودن کنار اونها، کنارت میگذارن! پس هوای خودتو داشته باش و يك آدم شاد از خودت بساز کسی که انرژی مثبت داره و از وجود خودش لذت میبره و به کسی که هست افتخار میکنه! 2 نقل قول نبردعشق عسلی رمان تکمیل شدهٔ من تقدیم نگاهتون ♥ داستان مضمحل تکمیل شده♥ ♥رمان پالس وابستگی♥رمان آئیشما💀داستان غلیان🌻دلنوشته آفتاب جلال🌷 لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .