nina4011 ارسال شده در 24 آذر، ۱۴۰۰ اشتراک گذاری ارسال شده در 24 آذر، ۱۴۰۰ دلتنگم... آنچناندلتنگ..که در موج تنهایی خود غرق میشوم.... به یاد نجواهای عاشقانه ام... به یاد دوستت دارمهایی که هرگز شکفته نشد... آنقدر دلتنگ که شبهایم شبنامه های دلتنگی روزهایم شده است... برای یک رویا... شاید که فنجانی قهوه در کنارش... و نگاهی در چشمانش... شاید هم یک تنهایی طولانی... و... و در واپسین روزهای احساسی قلبم... تکرار روزهای بودنش در ثانیه های مرگی تدریجی... عجب مینشیند بر دلم... بهانه عشق من... قلبم تو را بهانه میکند... آخر تو ... !!! چه بر سرم آورده ای... که دیگر... امید هم از من بریده است... دلتنگم... برای یک لحظه از نگاهت... *داود* نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .