YAS.JFI ارسال شده در 26 آذر، ۱۴۰۰ اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آذر، ۱۴۰۰ (ویرایش شده) الماس سرنوشت نویسنده: یاس جعفری ژانر :ماجراجویی،تخیلی هدف : نشان دادن پشتکار و امید به زندگی خلاصه : داستان در باره دختر عاقلی به نام (یاس)که یک کلید توی جنگل پیدا میکنه طلایی که سر آن یه الماس سفید رنگه وقتی الماس رو لمس میکنه یه اتفاقاتی براش می افته که تصمیم میگیره به همراه خواهر و برادرش یاسمین و یاسین دنبال قفل یا سر نخی برای کلید بگرده آنها وقتی وارد جنگل میشوند ناگهان... مقدمه: یاس این دختری که سیاه بودن چشمان همچون تیله برایش معروف بود و از موی بلند با رنگ روشن بدش می آمد حال دیگر همانند پیرزنی کهن سوال موهایش به رنگ دندان هایش بود ساعات پارت گذاری :۲۴ ساعته ویرایش شده 8 دی، ۱۴۰۰ توسط YAS.JFI 5 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
YAS.JFI ارسال شده در 26 آذر، ۱۴۰۰ مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آذر، ۱۴۰۰ (ویرایش شده) 36 دقیقه قبل، YAS.JFI گفته است: الماس سرنوشت نویسنده: یاس جعفری ژانر :ماجراجویی،تخیلی هدف : نشان دادن پشتکار و امید به زندگی خلاصه : داستان در باره دختر عاقلی به نام (یاس)که یک کلید توی جنگل پیدا میکنه طلایی که سر آن یه الماس سفید رنگه وقتی الماس رو لمس میکنه یه اتفاقاتی براش می افته که تصمیم میگیره به همراه خواهر و برادرش یاسمین و یاسین دنبال قفل یا سر نخی برای کلید بگرده آنها وقتی وارد جنگل میشوند ناگهان... مقدمه: یاس این دختری که سیاه بودن چشمان همچون تیله برایش معروف بود و از موی بلند با رنگ روشن بدش می آمد حال دیگر همانند پیرزنی کهن سوال موهایش به رنگ دندان هایش بود ساعات پارت گذاری :۲۴ ساعته یاس شخصیت اصلی داستان با موهای سفید و چشمان سفید البته اینجا یه زره پررنگ تره با قدرت یخ ویرایش شده 26 آذر، ۱۴۰۰ توسط YAS.JFI 6 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
YAS.JFI ارسال شده در 26 آذر، ۱۴۰۰ مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آذر، ۱۴۰۰ 37 دقیقه قبل، YAS.JFI گفته است: الماس سرنوشت نویسنده: یاس جعفری ژانر :ماجراجویی،تخیلی هدف : نشان دادن پشتکار و امید به زندگی خلاصه : داستان در باره دختر عاقلی به نام (یاس)که یک کلید توی جنگل پیدا میکنه طلایی که سر آن یه الماس سفید رنگه وقتی الماس رو لمس میکنه یه اتفاقاتی براش می افته که تصمیم میگیره به همراه خواهر و برادرش یاسمین و یاسین دنبال قفل یا سر نخی برای کلید بگرده آنها وقتی وارد جنگل میشوند ناگهان... مقدمه: یاس این دختری که سیاه بودن چشمان همچون تیله برایش معروف بود و از موی بلند با رنگ روشن بدش می آمد حال دیگر همانند پیرزنی کهن سوال موهایش به رنگ دندان هایش بود ساعات پارت گذاری :۲۴ یاسمین شخصیت دوم داستان که قدرت اتش داشت 6 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
YAS.JFI ارسال شده در 26 آذر، ۱۴۰۰ مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آذر، ۱۴۰۰ (ویرایش شده) 43 دقیقه قبل، YAS.JFI گفته است: الماس سرنوشت نویسنده: یاس جعفری ژانر :ماجراجویی،تخیلی هدف : نشان دادن پشتکار و امید به زندگی خلاصه : داستان در باره دختر عاقلی به نام (یاس)که یک کلید توی جنگل پیدا میکنه طلایی که سر آن یه الماس سفید رنگه وقتی الماس رو لمس میکنه یه اتفاقاتی براش می افته که تصمیم میگیره به همراه خواهر و برادرش یاسمین و یاسین دنبال قفل یا سر نخی برای کلید بگرده آنها وقتی وارد جنگل میشوند ناگهان... مقدمه: یاس این دختری که سیاه بودن چشمان همچون تیله برایش معروف بود و از موی بلند با رنگ روشن بدش می آمد حال دیگر همانند پیرزنی کهن سوال موهایش به رنگ دندان هایش بود ساعات پارت گذاری :۲۴ ساعته یاسین شخصیت سوم داستان با قدرت آب ویرایش شده 26 آذر، ۱۴۰۰ توسط YAS.JFI 6 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Sanaz87 ارسال شده در 26 آذر، ۱۴۰۰ اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آذر، ۱۴۰۰ 7 دقیقه قبل، YAS.JFI گفته است: یاس شخصیت اصلی داستان با موهای سفید و چشمان سفید البته اینجا یه زره پررنگ تره با قدرت یخ عزیزم... چقدر خوشگله. 4 نقل قول -اونشب به اسم، شب تولدم بود، ولی تولد نبود، یه خونبازی مطلق بود! اونشب هرچی که بود، خون و خون و خون بود! اون شب به جای خامه، خون رو کیک من مالیدن! اون شب دستام به جای کادو، خون مادرم رو هدیه گرفتن! اون شب این چشما به جای خنده، خون گریه کردن! اون شب همه چی غرق خون بود! سر تا ته تولد من، به خاطر وجود نحس رها، رو خون برپا شد! و من میخوام... میخوام عقد اونم رو خون به پا شه! میخوام بفهمه چه زجری داره که خون عزیزت رو دستت ریخته باشه و لبت محکوم به خندیدن باشه! 🎴♟️حرکت آخر♟️🎴 لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Sanaz87 ارسال شده در 26 آذر، ۱۴۰۰ اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آذر، ۱۴۰۰ هم اکنون، YAS.JFI گفته است: یاسین شخصیت سوم داستان با قدرت آب وووه. چرا این شکلیه؟ 5 نقل قول -اونشب به اسم، شب تولدم بود، ولی تولد نبود، یه خونبازی مطلق بود! اونشب هرچی که بود، خون و خون و خون بود! اون شب به جای خامه، خون رو کیک من مالیدن! اون شب دستام به جای کادو، خون مادرم رو هدیه گرفتن! اون شب این چشما به جای خنده، خون گریه کردن! اون شب همه چی غرق خون بود! سر تا ته تولد من، به خاطر وجود نحس رها، رو خون برپا شد! و من میخوام... میخوام عقد اونم رو خون به پا شه! میخوام بفهمه چه زجری داره که خون عزیزت رو دستت ریخته باشه و لبت محکوم به خندیدن باشه! 🎴♟️حرکت آخر♟️🎴 لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Sanaz87 ارسال شده در 26 آذر، ۱۴۰۰ اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آذر، ۱۴۰۰ ۳ دقیقه قبل، YAS.JFI گفته است: یاسمین شخصیت دوم داستان که قدرت اتش داشت یاد هیروی لینا تو بازی دوتادو افتادم😂🤦♀️ 4 نقل قول -اونشب به اسم، شب تولدم بود، ولی تولد نبود، یه خونبازی مطلق بود! اونشب هرچی که بود، خون و خون و خون بود! اون شب به جای خامه، خون رو کیک من مالیدن! اون شب دستام به جای کادو، خون مادرم رو هدیه گرفتن! اون شب این چشما به جای خنده، خون گریه کردن! اون شب همه چی غرق خون بود! سر تا ته تولد من، به خاطر وجود نحس رها، رو خون برپا شد! و من میخوام... میخوام عقد اونم رو خون به پا شه! میخوام بفهمه چه زجری داره که خون عزیزت رو دستت ریخته باشه و لبت محکوم به خندیدن باشه! 🎴♟️حرکت آخر♟️🎴 لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
YAS.JFI ارسال شده در 26 آذر، ۱۴۰۰ مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آذر، ۱۴۰۰ 43 دقیقه قبل، YAS.JFI گفته است: الماس سرنوشت نویسنده: یاس جعفری ژانر :ماجراجویی،تخیلی هدف : نشان دادن پشتکار و امید به زندگی خلاصه : داستان در باره دختر عاقلی به نام (یاس)که یک کلید توی جنگل پیدا میکنه طلایی که سر آن یه الماس سفید رنگه وقتی الماس رو لمس میکنه یه اتفاقاتی براش می افته که تصمیم میگیره به همراه خواهر و برادرش یاسمین و یاسین دنبال قفل یا سر نخی برای کلید بگرده آنها وقتی وارد جنگل میشوند ناگهان... مقدمه: یاس این دختری که سیاه بودن چشمان همچون تیله برایش معروف بود و از موی بلند با رنگ روشن بدش می آمد حال دیگر همانند پیرزنی کهن سوال موهایش به رنگ دندان هایش بود ساعات پارت گذاری :۲۴ ملکه کوثر شخصیت چهارم 6 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
YAS.JFI ارسال شده در 26 آذر، ۱۴۰۰ مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آذر، ۱۴۰۰ 43 دقیقه قبل، YAS.JFI گفته است: الماس سرنوشت نویسنده: یاس جعفری ژانر :ماجراجویی،تخیلی هدف : نشان دادن پشتکار و امید به زندگی خلاصه : داستان در باره دختر عاقلی به نام (یاس)که یک کلید توی جنگل پیدا میکنه طلایی که سر آن یه الماس سفید رنگه وقتی الماس رو لمس میکنه یه اتفاقاتی براش می افته که تصمیم میگیره به همراه خواهر و برادرش یاسمین و یاسین دنبال قفل یا سر نخی برای کلید بگرده آنها وقتی وارد جنگل میشوند ناگهان... مقدمه: یاس این دختری که سیاه بودن چشمان همچون تیله برایش معروف بود و از موی بلند با رنگ روشن بدش می آمد حال دیگر همانند پیرزنی کهن سوال موهایش به رنگ دندان هایش بود ساعات پارت گذاری :۲۴ ملکه کوثر شخصیت چهارم 6 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
YAS.JFI ارسال شده در 26 آذر، ۱۴۰۰ مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آذر، ۱۴۰۰ 4 دقیقه قبل، Sanaz87 گفته است: یاد هیروی لینا تو بازی دوتادو افتادم😂🤦♀️ اره واقعا 5 دقیقه قبل، Sanaz87 گفته است: وووه. چرا این شکلیه؟ چون به دلیل طلسم داستان به این شکل شدند 6 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Sanaz87 ارسال شده در 26 آذر، ۱۴۰۰ اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آذر، ۱۴۰۰ 2 دقیقه قبل، YAS.JFI گفته است: اره واقعا چون به دلیل طلسم داستان به این شکل شدند ع؟ تو هم بازیش کردی؟ خیلی خفنه واقعا. 2 دقیقه قبل، YAS.JFI گفته است: چون به دلیل طلسم داستان به این شکل شدند ووووه. چهقدر بد. 4 1 نقل قول -اونشب به اسم، شب تولدم بود، ولی تولد نبود، یه خونبازی مطلق بود! اونشب هرچی که بود، خون و خون و خون بود! اون شب به جای خامه، خون رو کیک من مالیدن! اون شب دستام به جای کادو، خون مادرم رو هدیه گرفتن! اون شب این چشما به جای خنده، خون گریه کردن! اون شب همه چی غرق خون بود! سر تا ته تولد من، به خاطر وجود نحس رها، رو خون برپا شد! و من میخوام... میخوام عقد اونم رو خون به پا شه! میخوام بفهمه چه زجری داره که خون عزیزت رو دستت ریخته باشه و لبت محکوم به خندیدن باشه! 🎴♟️حرکت آخر♟️🎴 لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Sanaz87 ارسال شده در 26 آذر، ۱۴۰۰ اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آذر، ۱۴۰۰ 4 دقیقه قبل، YAS.JFI گفته است: ملکه کوثر شخصیت چهارم ای جانم. چقدر خوشگله وای خدا. 4 نقل قول -اونشب به اسم، شب تولدم بود، ولی تولد نبود، یه خونبازی مطلق بود! اونشب هرچی که بود، خون و خون و خون بود! اون شب به جای خامه، خون رو کیک من مالیدن! اون شب دستام به جای کادو، خون مادرم رو هدیه گرفتن! اون شب این چشما به جای خنده، خون گریه کردن! اون شب همه چی غرق خون بود! سر تا ته تولد من، به خاطر وجود نحس رها، رو خون برپا شد! و من میخوام... میخوام عقد اونم رو خون به پا شه! میخوام بفهمه چه زجری داره که خون عزیزت رو دستت ریخته باشه و لبت محکوم به خندیدن باشه! 🎴♟️حرکت آخر♟️🎴 لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
YAS.JFI ارسال شده در 26 آذر، ۱۴۰۰ مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آذر، ۱۴۰۰ 11 دقیقه قبل، Sanaz87 گفته است: عزیزم... چقدر خوشگله. نظر لطفت ه خیلی خوشحالم خوشت اومده 5 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
YAS.JFI ارسال شده در 26 آذر، ۱۴۰۰ مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آذر، ۱۴۰۰ ۳ دقیقه قبل، Sanaz۸۷ گفته است: ع؟ تو هم بازیش کردی؟ خیلی خفنه واقعا. ووووه. چهقدر بد. اره تقریبا اره دیگه دوست داشتی بخون تا کامل متوجه داستان بشی❤🌹🙏🏻 5 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Sanaz87 ارسال شده در 26 آذر، ۱۴۰۰ اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آذر، ۱۴۰۰ 1 دقیقه قبل، YAS.JFI گفته است: اره تقریبا اره دیگه دوست داشتی بخون تا کامل متوجه داستان بشی❤🌹🙏🏻 چشم حتما. خیلی کنجکاو شدم تا بدونم داستانش چیه. 4 نقل قول -اونشب به اسم، شب تولدم بود، ولی تولد نبود، یه خونبازی مطلق بود! اونشب هرچی که بود، خون و خون و خون بود! اون شب به جای خامه، خون رو کیک من مالیدن! اون شب دستام به جای کادو، خون مادرم رو هدیه گرفتن! اون شب این چشما به جای خنده، خون گریه کردن! اون شب همه چی غرق خون بود! سر تا ته تولد من، به خاطر وجود نحس رها، رو خون برپا شد! و من میخوام... میخوام عقد اونم رو خون به پا شه! میخوام بفهمه چه زجری داره که خون عزیزت رو دستت ریخته باشه و لبت محکوم به خندیدن باشه! 🎴♟️حرکت آخر♟️🎴 لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
YAS.JFI ارسال شده در 26 آذر، ۱۴۰۰ مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آذر، ۱۴۰۰ 4 دقیقه قبل، Sanaz87 گفته است: ای جانم. چقدر خوشگله وای خدا. خودمم دوسش دارم 😅😅 خیلی شبیه توصیف توی داستان 4 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
YAS.JFI ارسال شده در 26 آذر، ۱۴۰۰ مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آذر، ۱۴۰۰ هم اکنون، Sanaz87 گفته است: چشم حتما. خیلی کنجکاو شدم تا بدونم داستانش چیه. بی بلا عزیزم امیدوارم دوست داشته باشی😘❤🌹 5 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
YAS.JFI ارسال شده در 26 آذر، ۱۴۰۰ مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آذر، ۱۴۰۰ 58 دقیقه قبل، YAS.JFI گفته است: الماس سرنوشت نویسنده: یاس جعفری ژانر :ماجراجویی،تخیلی هدف : نشان دادن پشتکار و امید به زندگی خلاصه : داستان در باره دختر عاقلی به نام (یاس)که یک کلید توی جنگل پیدا میکنه طلایی که سر آن یه الماس سفید رنگه وقتی الماس رو لمس میکنه یه اتفاقاتی براش می افته که تصمیم میگیره به همراه خواهر و برادرش یاسمین و یاسین دنبال قفل یا سر نخی برای کلید بگرده آنها وقتی وارد جنگل میشوند ناگهان... مقدمه: یاس این دختری که سیاه بودن چشمان همچون تیله برایش معروف بود و از موی بلند با رنگ روشن بدش می آمد حال دیگر همانند پیرزنی کهن سوال موهایش به رنگ دندان هایش بود ساعات پارت گذاری :۲۴ ساعته اهریمن بزرگ در سرزمین سیاهی یا همون (روب کول) 3 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Sanaz87 ارسال شده در 26 آذر، ۱۴۰۰ اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آذر، ۱۴۰۰ 15 دقیقه قبل، YAS.JFI گفته است: اهریمن بزرگ در سرزمین سیاهی یا همون (روب کول) وای مامانم اینا. این چرا این شکلیه؟ 2 نقل قول -اونشب به اسم، شب تولدم بود، ولی تولد نبود، یه خونبازی مطلق بود! اونشب هرچی که بود، خون و خون و خون بود! اون شب به جای خامه، خون رو کیک من مالیدن! اون شب دستام به جای کادو، خون مادرم رو هدیه گرفتن! اون شب این چشما به جای خنده، خون گریه کردن! اون شب همه چی غرق خون بود! سر تا ته تولد من، به خاطر وجود نحس رها، رو خون برپا شد! و من میخوام... میخوام عقد اونم رو خون به پا شه! میخوام بفهمه چه زجری داره که خون عزیزت رو دستت ریخته باشه و لبت محکوم به خندیدن باشه! 🎴♟️حرکت آخر♟️🎴 لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
YAS.JFI ارسال شده در 26 آذر، ۱۴۰۰ مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آذر، ۱۴۰۰ 25 دقیقه قبل، Sanaz87 گفته است: وای مامانم اینا. این چرا این شکلیه؟ بچم از سر حسادت این شکلی شده😂 1 2 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
YAS.JFI ارسال شده در 28 آذر، ۱۴۰۰ مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 28 آذر، ۱۴۰۰ در ۱۴۰۰/۹/۲۶ در 18:24، YAS.JFI گفته است: الماس سرنوشت نویسنده: یاس جعفری ژانر :ماجراجویی،تخیلی هدف : نشان دادن پشتکار و امید به زندگی خلاصه : داستان در باره دختر عاقلی به نام (یاس)که یک کلید توی جنگل پیدا میکنه طلایی که سر آن یه الماس سفید رنگه وقتی الماس رو لمس میکنه یه اتفاقاتی براش می افته که تصمیم میگیره به همراه خواهر و برادرش یاسمین و یاسین دنبال قفل یا سر نخی برای کلید بگرده آنها وقتی وارد جنگل میشوند ناگهان... مقدمه: یاس این دختری که سیاه بودن چشمان همچون تیله برایش معروف بود و از موی بلند با رنگ روشن بدش می آمد حال دیگر همانند پیرزنی کهن سوال موهایش به رنگ دندان هایش بود ساعات پارت گذاری :۲۴ ساعته (روب کول)یا همون اهریمن سیاه قبل از تبدیل به اهریمن سیاه 2 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
یگانه جان ارسال شده در 28 آذر، ۱۴۰۰ اشتراک گذاری ارسال شده در 28 آذر، ۱۴۰۰ خوف کردم حاجی😁😁😁😁😂 2 نقل قول دسیسه بازی لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
YAS.JFI ارسال شده در 28 آذر، ۱۴۰۰ مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 28 آذر، ۱۴۰۰ 35 دقیقه قبل، یگانه جان گفته است: خوف کردم حاجی😁😁😁😁😂 چاکریم گذاشتم که خوف کنی 🤣🤣🤣🤣 2 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ANISO ارسال شده در 8 دی، ۱۴۰۰ اشتراک گذاری ارسال شده در 8 دی، ۱۴۰۰ عالی اصلا شخصیت ها با اسم ها خیلی همخوانی داره بیسته👌👍✌ 1 1 نقل قول انگشتتو بکوب اینجا(پشیمون نمیشی)😉 لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
YAS.JFI ارسال شده در 8 دی، ۱۴۰۰ مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 8 دی، ۱۴۰۰ ۱ ساعت قبل، دختر ماه گفته است: عالی اصلا شخصیت ها با اسم ها خیلی همخوانی داره بیسته👌👍✌ واقعا ممنونم از تعریف خوشحالم که دوست داشتی ❤❤🌹🌹😘😘😘🙏🏻🙏🏻🙏🏻 2 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .