مدیر آگهی کروئلا ارسال شده در 30 آذر، ۱۴۰۰ مدیر آگهی اشتراک گذاری ارسال شده در 30 آذر، ۱۴۰۰ خلاصه داستان: یک زن و شوهر ( مهتاب کرامتی و فرهاد اصلانی ) که فرزند معلول و ناتوانی دارند، بر سر نگهداری او در منزل یا آسایشگاه اختلاف نظر دارند و... کارگردان : رحمان سیفی آزاد : وی در کارنامه هنری اش نویسندگی دو فیلم « خواب زده ها » و « من مادر هستم » به چشم می خورد که هر دوی این آثار توسط « فریدون جیرانی » ساخته شده اند. « ماجان » نخستین تجربه کارگردانی سیفی آزاد محسوب می شود. درباره فیلم « ماجان » : نخستین فیلم رحمان سیفی آزاد مسیری را طی می کند که سینمای ایران تقریباً سه دهه پیش آن را طی کرده بود و سرشار از مضامین ملودرامی بود که در آن یک خانواده با بحرانی بی پایان ترسیم می شد و قرار نبود کوچکترین بارقه امیدی در آن جریان یابد. سینمایی که لعن و نفرین، تنها رویکردش بود و مفاهیم موجود در داستان نیز از اثری به اثری دیگر منتقل می شد. « ماجان » با جر و بحث زن و شوهر بر سر نگهداری از کودک ناتوان آغاز می گردد و تا آخرین لحظات فیلم نیز این کشمکش جریان می یابد بی آنکه فیلمساز طی ساعاتی که به تماشای فیلم نشسته ایم، جزئیات بیشتری نسبت به چالش های متفاوت این خانواده به تصویر بکشد و در نهایت ایده بکری برای پایان دادن به این بحران داشته باشد. در « ماجان » شکست و بدبختی انتهایی ندارد و تلاش سازندگان این بوده تا هر چند دقیقه یکبار، تماشاگر با میزان بیشتری از مصیبت مواجه شود تا احساساتش جریحه دار شود. نگاه سانتی مانتال فیلمساز به سوژه داستانش چنان کهنه و نخ نما شده است که به سختی می توان آنچه که در فیلم به تصویر کشیده می شود را دنبال نمود. شخصیت پدر با بازی فرهاد اصلانی، آنتاگونیست یا شخصیت شروری است که فیلمنامه نویس آن را با قواعد کلاسیک سالهای گذشته سینما به شخصیت تبدیل کرده و به فیلم آورده، یعنی فردی که تحت هر شرایط شرور است و بس! فیلمساز در میان لحظات محبت آمیز شیرین مادر و فرزند در تمام دقایق فیلم، به یکباره این شخصیت منفی را وارد داستان می کند تا داد و بیدادی به راه بیفتد و صدایی بلند شود تا مخاطب از تماشای این فرد به خشم آید؛ روندی که هرگز در طول داستان تغییر خاصی به خود نمی بیند و ما دائم شاهد بگو مگویی بی منطق میان زن و مرد داستان هستیم. در سوی دیگر، فیلم در پرداخت شخصیت مادر چیزی بیشتری از رویکرد ضعیف شخصیت پردازی ضعیف زنان در سالهای دهه شصت سینمای ایران به نمایش نمی گذارد و تصویری کلیشه ای و رنگ و رو باخته از زن ایرانی ترسیم می کند که معتقد است هرچه که او بیچاره تر و مغلوب تر باشد، محترم تر و شریف تر است! جالب آنکه شخصیت زنِ داستان دچار هیچ چالشی در طول داستان نمی شود بطوریکه اگر ابتدای فیلم را تماشا نکرده به سراغ یک سوم پایانی آن بروید، چیزی را در مورد او از دست نداده دید! فیلم همچنین شخصیت زن دیگری هم دارد ( با بازی سیما تیرانداز) که به ظاهر خود اهمیت می دهد و پوششی رنگارنگ دارد و فیلمساز او را نماد جسارت نشان می دهد! تعریف های دو بُعدی از شخصیت های داستان در « ماجان » برجسته و ناامید کننده است. انتخاب و بازی بازیگران نیز یکی از نقاط ضعف اثر می باشد. مهتاب کرامتی در نقش اصلی فیلم، تلاشی تکراری انجام داده تا بتواند شکل و شمایل یک زن بیچاره و درمانده را به تصویر بکشد اما نه نوع بیان و نه چهره و حتی بازی او نتوانسته به نزدیک شدن او به شخصیت بینجامد. کرامتی انتخاب بسیار بدی برای چنین نقشی بوده و در طرف مقابل او، فرهاد اصلی نیز رفته رفته در حال تبدیل شدن به کلیشه خطرناک پدرِ خشن در سینمای است. تصویری که خودِ فرهادی سالهاست در شکل گیری آن در ذهن مخاطب نقش داشته و چنانچه این روند ادامه یابد، رفته رفته بازیهای ماندگار او از ذهن مخاطب حذف خواهد شد. « ماجان » در نهایت با یک پایان بندی فاجعه آمیز به پایان می رسد تا سیر مشکلات فیلمنامه تکمیل شود و یکدست بودن آن را اثبات نماید. سکانس حضور پدر در کنار دریا و متحول شدن ناگهانی اون بی آنکه رویه فیلم چنین سرنوشتی را برای او تعیین نماید، باعث شده تا فیلم نزدیکی هرچه بیشتری به آثار مناسبتی تلویزیون داشته باشد و خبری از سینما در آن نباشد. فیلم که به پایان می رسد، نه بر داشته های مخاطب افزوده می شود و نه حال خوبی که روزش را بسازد نصیبش می شود. او تنها مصیب هایی را در جریان داستان شاهد بوده که بدون منطق و دلیل، سلسله وار پشت هم ردیف شده اند تا او با دیدن آن دچار فروپاشی احساسی شود؛ هرچند که فلسفه " فلاکتیسم " فیلمساز، سالهاست که در سینما رنگ باخته و اصولاً « ماجان » هم مسافر زمان است و باید به گذشته بازگردد 1 نقل قول - پندار: زندگی بازی گرفتن دیگران نیست که روزی عاشقش باشی و روزی قاتلش - نمیخواستم بکشمش... شاهد بوده ای لحظه تیغ نهادن بر گردن کبوتر را؟ و آبی که پیش از آن چه حریصانه و ابلهانه، مینوشد پرنده؟ تو، آن لحظه ای! تو، آن تیغی! تو، آن آبی! من! من، آن پرنده ام.... زندگی خنده کنان شاهد جان کندن ماست... لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Seniorita ارسال شده در 7 دی، ۱۴۰۰ اشتراک گذاری ارسال شده در 7 دی، ۱۴۰۰ خیلی فیلم قشنگی بود! هق🥺 نقل قول برای خواندن رمان رِخوَت بر روی لینک کلید کنید آنقدر زنده ماندن ادامه داشت که زندگی کردن، حسرت را بر دلهایمان مهر کرد و آنقدر بیدلیل ادامه یافت که رِخوَت پدیدار گشت و در همان لحظه از انسان هر کاری برآید. شاید که چون چیزی برای از دست دادن و یا به دست آوردن نداشته باشد! لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Blue Moon ارسال شده در 7 دی، ۱۴۰۰ اشتراک گذاری ارسال شده در 7 دی، ۱۴۰۰ بد نبود 😶😶😟 نقل قول رمان زندگی از آن من🍁 لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ناظر رمان Artemis.T ارسال شده در 7 دی، ۱۴۰۰ ناظر رمان اشتراک گذاری ارسال شده در 7 دی، ۱۴۰۰ عالی نقل قول ♧انتقامی از جنس خون, مَجاز♧ -تو هیچ وقت نمیتونی جلوی سرنوشتی که از پیش تعیین شده بایستی؛ حقش رو داری، ولیتوانش رو نه! بعضی اوقات فقط باید بشینی و نگاه کنی که چه راحت داری همه چیزت رو از دست میدی. بعضی اوقات فقط باید بی تفاوت بمونی و بدون هیچ واکنشی، تنها نطارهگر نمایش بدبختیهات باشی. تو بعضی مخمصهها، تلاش فقط نتیجه معکوس میده؛ عین دست و پا زدن تو یه باتلاق، که هیچی جز سرعت غرق شدت عایدت نمیکنه...! ساردینیا، معمایی با یک کارآگاه متفاوت حافظه سیاه، در جستوجوی حافظه ای با رنگ و بوی سیاهی لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .