Afeljowr ارسال شده در 10 اسفند، ۱۴۰۰ اشتراک گذاری ارسال شده در 10 اسفند، ۱۴۰۰ (ویرایش شده) سلام اول از همه بگم که همه کار خستگی داره و نویسندهای نیست که خسته نشده باشه. ( حالا میدونم لذتبخش و خستگی نداره منظور اینکه چند ساعت بشینی بنویسی خسته میشی داعم که پاش نیستی اما... گاهی بعضی از خستگیها به دلزدگی و نهایتا به رهایی این حرفه ختم میشه چرا که بعضی وقتها روش هایی رو پیش میگیریم که نتیجهٔ مثبت نمیدند و فکر میکنیم اشکال از خود ماست اما در واقعه بایستی روش کار رو عوض کرد نه در کل حرفه رو رها کرد بیایم از روشهای اشتباهمون بگیم و راهکار صحیح برای اون برای مثال خودم؛ وسواس که میدونید چیه شاید هم شما داشته باشید من روشی رو در پیش گرفتم که دچار وسواس شدم یک پارت مینویسم و دو هزاربار (مثلا حالا نمیشمارشم چقدر میخونم😂) جملاتش رو بالا پایین میکنم این وسواس نه تنها روند نوشتن رو کند کرده بلکه خیلی ببخشید باعث بالا آوردن مغز میشه یک اسم روانشناسی داره که به زبون خودمون گفتم به علاوه کاهش انگیزه هم هست راهکارش بسی آسون زیاد روی یک پارت مانورو نده ویرایش شده 11 اسفند، ۱۴۰۰ توسط JGR.LARA 11 نقل قول نویسندهٔ داستان : شازده کوچولو و دراکولا رمان در حال تایپ: مالاگاسی دلنوشته: مسترگافها لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ناظر رمان MO-BIN ارسال شده در 10 اسفند، ۱۴۰۰ ناظر رمان اشتراک گذاری ارسال شده در 10 اسفند، ۱۴۰۰ به نظر من اگه ایرادات رو زیاد واضح بگن نویسنده دیگه انگیزهای برای نوشتن نداره و اون رمان رو ول میکنه اما یک نویسنده هیچ وقت خسته نمیشه از نوشتن حتی حتی اگه کلی مشکل داشته باشه اما به نوشتن ادامه میدهد چون به مرور قلمش بهتر و بهتر میشه 7 1 نقل قول ـهوژان ( این نیز میگذرد) فتـوسنتـز( سبز باید بود) دوزخ( حوالی جهنم ) حماقت های دوران جاهلیت ( محفلدهههشتادیا) زندگی نباتی ( دروغ شیرین) لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ستاره-Ensiyeh.gh ارسال شده در 10 اسفند، ۱۴۰۰ اشتراک گذاری ارسال شده در 10 اسفند، ۱۴۰۰ سلام خب باید یکی باشه در کنار گفتن اشکالات نقاط قوت رو هم بگه و اینکه کسی رمان رو نخونه نویسنده انگیزه تلاشش رو از دست میده و حال روحی و وقفه ی زیاد بین نوشتن و تمرکز کردن روی یک قسمت ، ذهن نویسنده رو خسته میکنه. 4 1 نقل قول Ensiyeh.gh 👇 دسترسی به فعالیتهای من با یک کلیک: 👇 .فعالیتهای اصلی "ستاره-Ensiyeh.gh" کاربر انجمن 98ia. 👆خوشحال میشم فعالیتهام رو ببینی، دنبال کنی و واکنش بدی؛ یک کلیک آروم بزن روش به همین سادگی... منتظرتونم👆 لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Afeljowr ارسال شده در 10 اسفند، ۱۴۰۰ مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 10 اسفند، ۱۴۰۰ 9 دقیقه قبل، MOBINA.MN گفته است: به نظر من اگه ایرادات رو زیاد واضح بگن نویسنده دیگه انگیزهای برای نوشتن نداره و اون رمان رو ول میکنه اما یک نویسنده هیچ وقت خسته نمیشه از نوشتن حتی حتی اگه کلی مشکل داشته باشه اما به نوشتن ادامه میدهد چون به مرور قلمش بهتر و بهتر میشه بله عزیزم درست درواقعه اگه فردی انتقاد پذیر نباشه به راحتی خسته میشه و حتی از نوشتن دست میکشه ولی این هم هست که گاهی بعضیها از عمد بدون استدلال مورد نقد قرار میدن اینجاست که نویسنده باید بیاهمت باشه و به کار خودش ادامه بده و در مورد خستگی من چند ساعت پای نوشتن باشم خسته میشم ول میکنم میرم حالا اگه نمینوشتم خستگی نداره نقد میشد که چرا خستگی داره به هر حال به نکتهٔ خوبی اشاره کردید ممنون 4 نقل قول نویسندهٔ داستان : شازده کوچولو و دراکولا رمان در حال تایپ: مالاگاسی دلنوشته: مسترگافها لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Afeljowr ارسال شده در 10 اسفند، ۱۴۰۰ مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 10 اسفند، ۱۴۰۰ 5 دقیقه قبل، ستاره-Ensiyeh.gh گفته است: سلام خب باید یکی باشه در کنار گفتن اشکالات نقاط قوت رو هم بگه و اینکه کسی رمان رو نخونه نویسنده انگیزه تلاشش رو از دست میده و حال روحی و وقفه ی زیاد بین نوشتن و تمرکز کردن روی یک قسمت ، ذهن نویسنده رو خسته میکنه. 🤞 3 نقل قول نویسندهٔ داستان : شازده کوچولو و دراکولا رمان در حال تایپ: مالاگاسی دلنوشته: مسترگافها لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Beretta ارسال شده در 11 اسفند، ۱۴۰۰ اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اسفند، ۱۴۰۰ یه وقتا از این خسته میشم که خواننده بدون این که به سختیای نویسندگی نگاه کنه، ایراد میگیره. چیزایی که کلا بهونه هستن رو میگم، وگرنه خیلیهاشون به بهبود قلمم کمک کردن. یا این که کلا رمان خوانندهی زیادی نداشته باشه. البته این که دو نفر باشن که پا به پات بخونن بهتر از اینه که هزار نفر باشن و نظر ندن. 5 نقل قول - قانون هیچوقت به احساسات توجه نمیکنه، هیچوقت هم نمیکرد! نمیگه فلانی چرا عقدهای شده، چرا کینه به دل گرفته، چرا از دیوونگی به سیم آخر زده! براشون مهم نیست چرا یه کاری رو کردی، فقط براشون مهمه که چه کاری کردی! ساتی این زندگی همیشه بیعدالت بوده، همیشه همین بوده! تلاش نکن که همهچی رو خوب جلوه بدی، خودت هم میدونی که هردومون به یه اندازه نابود شدهایم و دیگه چیزی واسه از دست دادن نداریم. فقط باید دور شیم، میفهمی؟ تحت تعقیبیم، میفهمی؟! «روایت زندگیهای هیجانانگیز بدلکاران قصهی ما!» لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Nei𝚃𝙷 ارسال شده در 11 اسفند، ۱۴۰۰ اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اسفند، ۱۴۰۰ اینکه کسی ازم نمیخواد اینکارو بکنم و در واقع حتی خبر هم ندارن که بخوان پشتیبانی کنن البته تازگیا یکم وضعم بهتر شده یه نفر هس ولی خب بازم 4 نقل قول رمان تاریخ صعود به بهشت: نامعلوم🌌 لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
nobody ارسال شده در 11 اسفند، ۱۴۰۰ اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اسفند، ۱۴۰۰ (ویرایش شده) تغییرات مداوم قوانین من رو واقعا افسرده کرده وترمزی شده برای نوشتنم 😒😔🥺 ویرایش شده 11 اسفند، ۱۴۰۰ توسط Ismail 4 نقل قول Ismail لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
طراح گرافیک SADAT.82 ارسال شده در 11 اسفند، ۱۴۰۰ طراح گرافیک اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اسفند، ۱۴۰۰ (ویرایش شده) هیچی، واقعا هیچی فقط کمرم از نشستن و تایپ زیاد درد میاد بدبختی اینه عادت کردم بشینم و تایپ کنم 🤦🏻♀️ ویرایش شده 11 اسفند، ۱۴۰۰ توسط سادات.۸۲ 4 نقل قول رمان کابوس افعی _ تخیلی رمان ها: دیگه نیستم _ تقدیرخونین _ عصیانگرقرن _ پس از تردید(چاپ شده) _ کابوس افعی داستان ها: زیرتخت _ ماژور _ شیشه شکسته _ آخرین لحظه لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Afeljowr ارسال شده در 11 اسفند، ۱۴۰۰ مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اسفند، ۱۴۰۰ 6 ساعت قبل، Beretta گفته است: یه وقتا از این خسته میشم که خواننده بدون این که به سختیای نویسندگی نگاه کنه، ایراد میگیره. چیزایی که کلا بهونه هستن رو میگم، وگرنه خیلیهاشون به بهبود قلمم کمک کردن. یا این که کلا رمان خوانندهی زیادی نداشته باشه. البته این که دو نفر باشن که پا به پات بخونن بهتر از اینه که هزار نفر باشن و نظر ندن. بله متاسفانه بعضی از ایرادها فقط و فقط بزرگنمایی اینجا نویسنده باید نظریات اکثرا رو ببینه نه اقلیت 4 نقل قول نویسندهٔ داستان : شازده کوچولو و دراکولا رمان در حال تایپ: مالاگاسی دلنوشته: مسترگافها لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Afeljowr ارسال شده در 11 اسفند، ۱۴۰۰ مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اسفند، ۱۴۰۰ 6 ساعت قبل، Prometa Anatelo گفته است: اینکه کسی ازم نمیخواد اینکارو بکنم و در واقع حتی خبر هم ندارن که بخوان پشتیبانی کنن البته تازگیا یکم وضعم بهتر شده یه نفر هس ولی خب بازم خودت که میخوای و اینهم عالی راستیتش پدر مادر من هم نمیدونند و اگم بدونند هیچ کمکی نمیتونند کنند ولی تو تنها نیستی این انجمن هست دیگه😁 4 نقل قول نویسندهٔ داستان : شازده کوچولو و دراکولا رمان در حال تایپ: مالاگاسی دلنوشته: مسترگافها لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Afeljowr ارسال شده در 11 اسفند، ۱۴۰۰ مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اسفند، ۱۴۰۰ (ویرایش شده) 6 ساعت قبل، Ismail گفته است: تغییرات مداوم قوانین من رو واقعا افسرده کرده وترمزی شده برای نوشتنم 😒😔🥺 قوانین نویسندگی تغییر نمیکنند گاهی تذکر کنندهها اشتباه میکنند و متاسفانه کوچکترین نکتهها رو مورد نقد قرار میدن و تو مجبوری برای کوچیکها هزار دفعه رمان رو بخونی و وسواس بگیری البته خودم رو میگم😂 تنها راهکار اینکه اون ریز میزارو ول کنی به محتویات اصلی بچسبی انقدرها قلم مهم نیست هست ولی ها اما نقش محتویات بیشتر ویرایش شده 11 اسفند، ۱۴۰۰ توسط JGR.LARA 3 نقل قول نویسندهٔ داستان : شازده کوچولو و دراکولا رمان در حال تایپ: مالاگاسی دلنوشته: مسترگافها لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Afeljowr ارسال شده در 11 اسفند، ۱۴۰۰ مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اسفند، ۱۴۰۰ 4 ساعت قبل، سادات.۸۲ گفته است: هیچی، واقعا هیچی فقط کمرم از نشستن و تایپ زیاد درد میاد بدبختی اینه عادت کردم بشینم و تایپ کنم 🤦🏻♀️ یک بالشت بزار پشت سرت چهل دقیقه بنویس ده دقیقه ریلکس کن اینه درس خوندن ذهنت هم باز میشه 3 نقل قول نویسندهٔ داستان : شازده کوچولو و دراکولا رمان در حال تایپ: مالاگاسی دلنوشته: مسترگافها لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Blue Moon ارسال شده در 11 اسفند، ۱۴۰۰ اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اسفند، ۱۴۰۰ هیچی، من اگه ننویسم خسته میشم و بیشتر مواقع ناراحت باشم یا خسته یا عصبی نوشتن هم خودم رو هم ذهنم رو آروم میکنه، 4 نقل قول رمان زندگی از آن من🍁 لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Afeljowr ارسال شده در 11 اسفند، ۱۴۰۰ مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اسفند، ۱۴۰۰ 55 دقیقه قبل، mahdiyeh گفته است: هیچی، من اگه ننویسم خسته میشم و بیشتر مواقع ناراحت باشم یا خسته یا عصبی نوشتن هم خودم رو هم ذهنم رو آروم میکنه، بله نویسندگی یک درمان 💕 اما برای اینکه نوشتهها همهگیر بشه و ارزش زیادی براش قائل بشند. باید سختی و خستگیهای زیادی رو به جون خرید 2 نقل قول نویسندهٔ داستان : شازده کوچولو و دراکولا رمان در حال تایپ: مالاگاسی دلنوشته: مسترگافها لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
arisky ارسال شده در 11 اسفند، ۱۴۰۰ اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اسفند، ۱۴۰۰ گاهی وقتا پیش اومده که مجبور شده باشم یک داستانی رو به زور بنویسم. در نتیجه وقتی با زور و بدون علاقه بخوام بنویسم، از نویسندگی به شدت دلزده میشم 2 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ویراستار Negin jamali☆ویژه☆ ارسال شده در 11 اسفند، ۱۴۰۰ ویراستار اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اسفند، ۱۴۰۰ اینکه نوشتن تنها وسیلهای باشه برای امتیاز و جذب مخاطب و زور زدن برای لایک و نظرات خوب و... اگر نویسنده با علاقه بنویسه و تردیدی توی دلش نباشه، فکر نمیکنم از نوشتن خسته بشه! 3 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ماهی ارسال شده در 11 اسفند، ۱۴۰۰ اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اسفند، ۱۴۰۰ به دلزدگی از نویسندگی فکر نکردم ولی به دلزدگی از یه اثر چرا. وقتی کسی نباشه که موقع نوشتن نقد کنه و اشکالهاتو بگه و در آخر محبور شم وسط راه بکوبم دوباره از نو، اون اثر رو بسازم شدیدا از اون اثر دل زده میشم و خب یه عادت بدی هم دارم اثرهامو اگه همه بگن بده بازم ادامه میدم و صدبار تغییرشون میدم چون عذاب وجدان بعدش راحتم نمیزاره😐😂 فکر میکنم تو خواب شخصیت های اون رمانی که ادامه ندادم میان یقمو میگیرن و میگن خیلی وقته این نقطه موندم تکونم بده دیگه😂💔 2 نقل قول در قلبش پروانه ها بال میزدند..! -رمان-ژیکان- لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Afeljowr ارسال شده در 11 اسفند، ۱۴۰۰ مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اسفند، ۱۴۰۰ 22 دقیقه قبل، arisky گفته است: گاهی وقتا پیش اومده که مجبور شده باشم یک داستانی رو به زور بنویسم. در نتیجه وقتی با زور و بدون علاقه بخوام بنویسم، از نویسندگی به شدت دلزده میشم صحیح 🤞 برای من تا الان پیش نیومده 7 دقیقه قبل، Negin jamali گفته است: اینکه نوشتن تنها وسیلهای باشه برای امتیاز و جذب مخاطب و زور زدن برای لایک و نظرات خوب و... اگر نویسنده با علاقه بنویسه و تردیدی توی دلش نباشه، فکر نمیکنم از نوشتن خسته بشه! بله اینکه هدف از نوشتن چی باشه به نکتهٔ خوبی اشاره کردید صرفا اگه برای شهرت و ثروت باشه با هزارتا تلاش هم لذت نمیبره و آخرش یکجایی کم میاره. 2 نقل قول نویسندهٔ داستان : شازده کوچولو و دراکولا رمان در حال تایپ: مالاگاسی دلنوشته: مسترگافها لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
طراح گرافیک SADAT.82 ارسال شده در 11 اسفند، ۱۴۰۰ طراح گرافیک اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اسفند، ۱۴۰۰ 4 ساعت قبل، JGR.LARA گفته است: یک بالشت بزار پشت سرت چهل دقیقه بنویس ده دقیقه ریلکس کن اینه درس خوندن ذهنت هم باز میشه امتحان کردم نمی تونم اونجوری💔 1 1 نقل قول رمان کابوس افعی _ تخیلی رمان ها: دیگه نیستم _ تقدیرخونین _ عصیانگرقرن _ پس از تردید(چاپ شده) _ کابوس افعی داستان ها: زیرتخت _ ماژور _ شیشه شکسته _ آخرین لحظه لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ناظر رمان PsychoV7 ارسال شده در 11 اسفند، ۱۴۰۰ ناظر رمان اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اسفند، ۱۴۰۰ روی یه سبک موندن! یه مدت عادت داشتم روی ژانر جنایی و یه حالت اکشنوار میخکوب کنم اما نشد حالا دارم فانتزی مینویسم؛ تنوع نداشتن باعث سر رفتن حوصلم میشه از اثرات پلی لیستم هم نگم براتون😂 3 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Afeljowr ارسال شده در 11 اسفند، ۱۴۰۰ مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اسفند، ۱۴۰۰ 17 دقیقه قبل، ماهی گفته است: به دلزدگی از نویسندگی فکر نکردم ولی به دلزدگی از یه اثر چرا. وقتی کسی نباشه که موقع نوشتن نقد کنه و اشکالهاتو بگه و در آخر محبور شم وسط راه بکوبم دوباره از نو، اون اثر رو بسازم شدیدا از اون اثر دل زده میشم و خب یه عادت بدی هم دارم اثرهامو اگه همه بگن بده بازم ادامه میدم و صدبار تغییرشون میدم چون عذاب وجدان بعدش راحتم نمیزاره😐😂 فکر میکنم تو خواب شخصیت های اون رمانی که ادامه ندادم میان یقمو میگیرن و میگن خیلی وقته این نقطه موندم تکونم بده دیگه😂💔 دقیقا منم از بس تغییر دادم و بکوب کردم روی اولین داستانم که دیگه.... ولی بخاطر وسواسی که داریم تا مطمئن نشیم بیعیب و نقص نمیتونیم رهاش کنیم 2 1 نقل قول نویسندهٔ داستان : شازده کوچولو و دراکولا رمان در حال تایپ: مالاگاسی دلنوشته: مسترگافها لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
طراح گرافیک Atefeh L ارسال شده در 11 اسفند، ۱۴۰۰ طراح گرافیک اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اسفند، ۱۴۰۰ هیچ چیز از نویسندگی خسته م نمیکنه اما مواقعی که حال روحم خوب نباشه به قدر یک کلمه هم نمیتونم بنویسم. فقط اون زمان هاست که میزارمش کنار تا زمانی که دوباره خوب باشم و بنویسم 4 نقل قول رمانهای تکمیل شده👇 به گسی خرمالو🍂 شعله رقصان این آتش تویی🔥 به زودی👇 دردي است درد عشق که درمان پذير نيست از جان گزير هست و ز جانان گزير نیست لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Afeljowr ارسال شده در 11 اسفند، ۱۴۰۰ مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اسفند، ۱۴۰۰ هم اکنون، Atefeh L گفته است: هیچ چیز از نویسندگی خسته م نمیکنه اما مواقعی که حال روحم خوب نباشه به قدر یک کلمه هم نمیتونم بنویسم. فقط اون زمان هاست که میزارمش کنار تا زمانی که دوباره خوب باشم و بنویسم بله در اول ذکر کردم که روشهای غلط موجب خستگی میشه و ما توی اینجا روشها رو شناسایی و راهکار پیشنهادی قرار میدیم خوده بنده هم وقتی حالم بد باشه دست به قلمم بهتر میشه یکجور تخلیه هست 3 نقل قول نویسندهٔ داستان : شازده کوچولو و دراکولا رمان در حال تایپ: مالاگاسی دلنوشته: مسترگافها لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
MCH ارسال شده در 11 اسفند، ۱۴۰۰ اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اسفند، ۱۴۰۰ نویسندگی روکه عمرا ول کنم؛ اما اثر رو قبلا چرا. تا سال پیش موقع نوشتن حس میکردم یه چیزی تو نوشتنم کمه و اون وسواس فکری رو داشتم و بارها جملات و داستان و شیوه روایتش رو تغییر میدادم. امسال بی خیال اون فکر شدم و با خودم گفتم برای یه نویسنده هیچ خوب و عالی وجود نداره. حتی اگه شاهکارم بنویسی، باز فکر میکنی یه جاش ایراد داره و بهتر بود اینطوری می نوشتیش. فکر کردم که دیگه الان بیست و یک سالمه. پس بعد این همه سال حتما به یه سطحی از نوشتن رسبدم که بتونم اثری رو به جا بذارم. با وسواس داشتن چیزی درست نمیشه. مطمئنا من ده سال بعد هزارمرتبه بهتر از الان می نویسه. اما تا شروعی نباشه پیشرفتی هم نیست. 2 نقل قول در این ظلمات طولانی ، گل رزیست به دنبال روشنایی ! و این است عاشقانه ای بین یک گل رز و خورشید زندگی اش ! همراه با چاشنی اضافه از شش برادر تعصبی 😂 هفت شکوفه درخت جاودانگی دلنوشته: یک روز پاییزی(اتمام یافته) داستان: بلیط یک طرفه(درحال تایپ) لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .