معرفی و نقد آکادمی جهان‌های موازی | آفتابگردون کاربر انجمن نودهشتیا

[آفتابگردون]

 

*به نام محافظ هزار جهان*

رمان: آکادمی جهان‌های موازی

ژانر: ماورایی_تخیلی، معمایی، تریلر

 

خلاصه:

در سال 1906 پس از میلاد، آکادمی نظامی هینا، پس از مدت‌ها داوطلبان جدیدی پذیرفت. سه تن از جوانانی که مشتاقانه به نیروهای نظامی پیوستند، در آکادمی جست‌وجوی جهان‌های موازی به دام افتادند و پس از آن، درب‌های هزار جهان را به روی خود گشوده دیدند. درب‌هایی که هویت و انسانیت را می‌بلعید و جسمی بی‌روح پس می‌داد. لوگان، سان و آتریس، اولین طعمه‌های انسانی برای ماموران جهان‌های موازی شدند. و شاید، غول‌هایی که تمام جهان را به آتش خواهند کشید...

 

مقدمه:

در آغاز، جهان تنها سنگدل و بی‌رحم می‌نمود.

حالا، کدام انسان است که بداند کیست؟

کدام یک از ما هویت نابود شده خود را به یاد می‌آورد؟

حالا، ما انسانیم یا موش‌های تلف شده در پستوی آزمایشگاه؟

ما انسانیم یا غول‌های دیوانه‌ای که مغزشان ذوب شده باشد؟

چه کسی این اجسام کبود و زخمی را می‌شناسد؟

اگر مادری داشتیم، چگونه ما را می‌شناخت؟

من مرگ تو را در مقابل چشمانم دیدم، یا مرگ خودم را؟!

مرگ جهان را و یا، مرگ ابدیت را؟!

ما در کدام قفس از هزاران سلول جهان‌ها، آخرین نفسمان را می‌کشیم؟

پس از مرگ، چه کسی برایمان خواهد گریست؟ 

آنچه در دهان می‌جوم، گوشت تن توست یا موش‌های مرده‌ی زندان؟

رفیق، هنوز دستی روی بدنمان باقی مانده؟!

چه کسی این ارواح مچاله شده در اجساممان را می‌شناسد؟

بال‌های بریده و بدن شکسته‌شده‌، مغز دود شده و چشمان ذوب شده‌، ما را در کدام جهانِ ویرانه رها کرده؟!

 چیزی از آن پیمان برادری به یاد داریم؟

این جهان در انتهای جهنم می‌سوزد یا فراتر از آن؟

قلب‌ سوراخ شده ما در شعله‌هاست یا نفرت و بغض دنیای سیاه؟

صدای مرگ به گوش می‌رسد،

پایان جهان و رهایی ما نزدیک است..

رفیق من، 

ما هنوز زنده‌ایم...؟!

 

 

رمان آکادمی جهان‌های موازی را ازاینجا بخوانید...

ویرایش شده 24 اسفند، ۱۴۰۰ توسط آفتابگردون

[سادات.82]

به به شروع کننده خودمم😂😎

هنوز نخوندم اما مقدمه خیلییییب طولانی بود هرچند جذاب اما بسی طولانی بهتره مقدمه و خلاصه رو باهم مخلوط کنی یا نه بیا پیشگفتار بزار بعد مقدمه و اینا رو بزار

فعلا که دیگه نظری ندارم

 

[ELFLokee]

رمانت رو خوندم خیلی خوب بود  من عاشق این جور رمانا هستم رمان های که توش ایده های کلیشه ای نباشه من خودم به شخصه هیچ رمانی نخوندم که در مورد دنیا ها موازی باشه 

قلمتون مانا💝

[آفتابگردون]

در ۱۴۰۱/۱/۳۰ در ۱۷:۳۷، سادات.۸۲ گفته است:

به به شروع کننده خودمم😂😎

هنوز نخوندم اما مقدمه خیلییییب طولانی بود هرچند جذاب اما بسی طولانی بهتره مقدمه و خلاصه رو باهم مخلوط کنی یا نه بیا پیشگفتار بزار بعد مقدمه و اینا رو بزار

فعلا که دیگه نظری ندارم

 

عه من فکر کنم کلا عادت دارم به مقدمه طولانی پس باید کمترش کنم😳

[آفتابگردون]

16 ساعت قبل، ELFLokee گفته است:

رمانت رو خوندم خیلی خوب بود  من عاشق این جور رمانا هستم رمان های که توش ایده های کلیشه ای نباشه من خودم به شخصه هیچ رمانی نخوندم که در مورد دنیا ها موازی باشه 

قلمتون مانا💝

آره همین که کمتر کسی درموردش نوشته آدمو قلقلک میده که حتما بنویس😅

ممنونم ازت امیدوارم ادامه بدیش و لذت ببری😁💕

[ZeinabHDM]

رمانت رو خوندم

ایده ی جالبیه و مطمئنا دنبال میکنم؛ تا اینجا از شخصیت سان و  آتریس  خوشم اومده ؛ سان به خاطر علاقه به کتاب و محکم بودنش و آنریس هم به خاطر روحیه ی شاد و تنهایی گریزی که داره به شدت جذب کننده ی خواننده است و این عالیه.

با قدرت مثل همیشه ادامه بده😇

ریشه های مخفی👬

گولان🌄