ویراستار Ayda.r☆ویژه☆ ارسال شده در 9 فروردین ویراستار اشتراک گذاری ارسال شده در 9 فروردین اسم رمان: آرویکان نویسنده: ایدا رشید ژانر: معمایی،تراژدی،عاشقانه خلاصه: او دوست دارد عشقش در دریای قلبش غوطهور شود و احساس زیبایش را تا عمق وجودش ببرد؛ اما در این وسط، سوالی ذهن او را درگیر خود کرده است و هیچوقت رهایش نمیکند! سوالی مانند چیستان! با خود میگوید آن چیست که قلب او را تسخیر کرده است و او کیست که نامه را در دستان خونآلودش برجای گذاشته است! ریشه میزند؛ نفرت در وجود کسانی که شرکت کننده این بازی هستند، ریشه میزند! مقدمه: تو رفتی و قلبم از جای درآمد. تو آمدی و قلبم شروع به تند تپیدن کرد. نگاه مسخ کنندهات را به چشمان پر از اشکم دوختی که دل بیقرارم، بیقرارتر شد! بر طرفم قدم برداشتی؛ اما هی دورتر و دورتر شدی! انگاری یک نفر دیگر به غیر از من تو را میکِشَد و میبرد! انگار که دلت نمیخواهد همراه من شود! لبانت میگوید؛ میخواهم تو را اما چشمانت میگوید از تو نفرتی در دل دارم. یعنی چه میشود بگویی جان و جهانم تویی؟ یار بیهمتایم تویی! 1 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
_khakestar_ ارسال شده در 12 فروردین اشتراک گذاری ارسال شده در 12 فروردین به به اولین نفر چ خوب خبب اسم رمان تا حالا ندیدم اسم رمانی باشه قشنگ بودـ دومی دیالوگ هات مشاوره ای و مونولوگ هات محاوره ای بود عالی توصیف شخصیت نبود توصیف مکان خوب بود فقط خیلی اسم ملیکا رو میبری لاژم نیس چون خواننده خودش میفهمه هنوز یک شخصیت هس اونم ملیکاس بس فوقش ی بار نام ببر تا حذاب تر بشه موفق باشی 1 نقل قول باشد که نباشد خبری از خبرم!🖤 ☟︎︎︎𝒌𝒊𝒍𝒊𝒌 ☽︎𝒎𝒐𝒉𝒓𝒆 -𝒌𝒂𝒕𝒆ఌ︎☾︎ | بازی از جنس خون🖤🥀 𝒌𝒊𝒍𝒊𝒌☟︎︎︎ ♲︎︎︎𝒅𝒂𝒉 𝒎𝒐𝒌𝒂𝒇𝒂𝒕...𝒅𝒂𝒉 𝒋𝒂𝒔𝒂𝒅♲︎︎︎|مکافاتی مرگبار! ☽︎.𝒈𝒊𝒚𝒂𝒏𝒂𝒎.☾︎| گــیـــان مَن! 🤍 ⤴️𝒌𝒊𝒍𝒊𝒌 ☯︎𝒔𝒆𝒇𝒊𝒅𝒊,𝒎𝒐𝒕𝒍𝒂𝒈𝒉☯︎| دوست داشتنی از جنس خدا. ⤴️𝒌𝒊𝒍𝒊𝒌 ☠︎︎𝒔𝒐𝒍𝒕𝒂𝒏𝒂𝒕𝒊,𝒎𝒂𝒓𝒈𝒉𝒃𝒂𝒓☠︎︎| مــــــــــــــرگ! ⚔️ ⤴️𝒌𝒊𝒍𝒊𝒌 ♕︎𝒔𝒆𝒎𝒇𝒐𝒏𝒊,𝒈𝒐𝒅𝒓𝒂𝒕𝒉♕︎| ســــــراســــر قدرت🗡 ⤴️𝒌𝒊𝒍𝒊𝒌 لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ویراستار Ayda.r☆ویژه☆ ارسال شده در 12 فروردین مالک ویراستار اشتراک گذاری ارسال شده در 12 فروردین هم اکنون، khakestar گفته است: به به اولین نفر چ خوب خبب اسم رمان تا حالا ندیدم اسم رمانی باشه قشنگ بودـ دومی دیالوگ هات مشاوره ای و مونولوگ هات محاوره ای بود عالی توصیف شخصیت نبود توصیف مکان خوب بود فقط خیلی اسم ملیکا رو میبری لاژم نیس چون خواننده خودش میفهمه هنوز یک شخصیت هس اونم ملیکاس بس فوقش ی بار نام ببر تا حذاب تر بشه موفق باشی جرر سیلام. توصیف شخصیت نبود؟:/ چر نبود؟:| اوکیییییییییی همچنیننن 1 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
_khakestar_ ارسال شده در 12 فروردین اشتراک گذاری ارسال شده در 12 فروردین اره ببین مثلا جایی مستونی بگی موهای مشکی رنگش که روی صورتش افتاده یود چن قدمی رقته صورت پریشان و اب رفته خود که به جای صورت سفید و. تپش را گرقته بود نگاهی کرد. دیدی من چند تا توصیفش من صورت بود میتونی بکی طبق عادت دیرینه ام قهوه اسپرستویم را دم کردم یکی از ویژه گی هاشه 1 نقل قول باشد که نباشد خبری از خبرم!🖤 ☟︎︎︎𝒌𝒊𝒍𝒊𝒌 ☽︎𝒎𝒐𝒉𝒓𝒆 -𝒌𝒂𝒕𝒆ఌ︎☾︎ | بازی از جنس خون🖤🥀 𝒌𝒊𝒍𝒊𝒌☟︎︎︎ ♲︎︎︎𝒅𝒂𝒉 𝒎𝒐𝒌𝒂𝒇𝒂𝒕...𝒅𝒂𝒉 𝒋𝒂𝒔𝒂𝒅♲︎︎︎|مکافاتی مرگبار! ☽︎.𝒈𝒊𝒚𝒂𝒏𝒂𝒎.☾︎| گــیـــان مَن! 🤍 ⤴️𝒌𝒊𝒍𝒊𝒌 ☯︎𝒔𝒆𝒇𝒊𝒅𝒊,𝒎𝒐𝒕𝒍𝒂𝒈𝒉☯︎| دوست داشتنی از جنس خدا. ⤴️𝒌𝒊𝒍𝒊𝒌 ☠︎︎𝒔𝒐𝒍𝒕𝒂𝒏𝒂𝒕𝒊,𝒎𝒂𝒓𝒈𝒉𝒃𝒂𝒓☠︎︎| مــــــــــــــرگ! ⚔️ ⤴️𝒌𝒊𝒍𝒊𝒌 ♕︎𝒔𝒆𝒎𝒇𝒐𝒏𝒊,𝒈𝒐𝒅𝒓𝒂𝒕𝒉♕︎| ســــــراســــر قدرت🗡 ⤴️𝒌𝒊𝒍𝒊𝒌 لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ویراستار Ayda.r☆ویژه☆ ارسال شده در 12 فروردین مالک ویراستار اشتراک گذاری ارسال شده در 12 فروردین 1 دقیقه قبل، khakestar گفته است: اره ببین مثلا جایی مستونی بگی موهای مشکی رنگش که روی صورتش افتاده یود چن قدمی رقته صورت پریشان و اب رفته خود که به جای صورت سفید و. تپش را گرقته بود نگاهی کرد. دیدی من چند تا توصیفش من صورت بود میتونی بکی طبق عادت دیرینه ام قهوه اسپرستویم را دم کردم یکی از ویژه گی هاشه 😐🌻فعلا که دلش نمیخواد چیزی بخوره! یهو نمیش ک شخصیت پردازی کنم! اروم اروم جلو میرم 1 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
VampirE ارسال شده در 17 فروردین اشتراک گذاری ارسال شده در 17 فروردین ومپی جونت اومدههه برای نقددد🗿❤ خب از اسم رمان شروع میکنیم. اسمت قشنگه. کلیشهایی نیست و خب رمانی با این اسم ندیدم ژانر، خلاصه، مقدمه اگه قلم خفن و نوشتنت رو فاکتور بگیریم این سه تا علاوه بر زیبایی هایی ک خودشون جدا دارن ب هم مرتبطن توصیفات: ظاهر: توصیفهای ظاهری از ملیکارو یکم بیشتر کن بنظرم. ن اینکه مستقیم بیای بگی چهرهاش اینجوری بودا. مثلا : ابروهای مشکی و کشیدهاش را در هم برد. زمان و مکان اوکی بودن شخصیت پردازی یکم شخصیت پردازی رو بیشتر کن. از عادت هاش بگوو یا ... اونم غیر مستقیم در کل رمانت خیلی خوب بود دوستش داشتم. قلمت مانا💕 1 1 نقل قول بی تو سهم من از این حادثه، بیاقبالیست! «YakAmOz» ماسکی از جنس خیال.. رمانها: دامیده...پلاکهفتم...عشقومرگ...آیتک. لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ویراستار Ayda.r☆ویژه☆ ارسال شده در 17 فروردین مالک ویراستار اشتراک گذاری ارسال شده در 17 فروردین 1 دقیقه قبل، VampirE گفته است: ومپی جونت اومدههه برای نقددد🗿❤ خب از اسم رمان شروع میکنیم. اسمت قشنگه. کلیشهایی نیست و خب رمانی با این اسم ندیدم ژانر، خلاصه، مقدمه اگه قلم خفن و نوشتنت رو فاکتور بگیریم این سه تا علاوه بر زیبایی هایی ک خودشون جدا دارن ب هم مرتبطن توصیفات: ظاهر: توصیفهای ظاهری از ملیکارو یکم بیشتر کن بنظرم. ن اینکه مستقیم بیای بگی چهرهاش اینجوری بودا. مثلا : ابروهای مشکی و کشیدهاش را در هم برد. زمان و مکان اوکی بودن شخصیت پردازی یکم شخصیت پردازی رو بیشتر کن. از عادت هاش بگوو یا ... اونم غیر مستقیم در کل رمانت خیلی خوب بود دوستش داشتم. قلمت مانا💕 جیخخخخخخ جیخ مرسیو عه ظاهرشو توصیف کردم بازم میکنم چشم تو دو سه پارت ک نمیش شخصیت پردازی کردم گلی! جیخخخخخ مرسی از نقدت 1 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
..Raha.. ارسال شده در 17 فروردین اشتراک گذاری ارسال شده در 17 فروردین (ویرایش شده) سلام مجدد عزیزجان همون طور که گفتم نقد نداریم😁 چون فعلا طبق اصول اساسی با شرایط من و تعداد پارت ها نمیشه هم داشت ولی یه سری نکاتی که توش ضعیف بودی و امیدوارم ادامه ندی همراه با نظر شخصی رو برات میگم، هوم؟ ° اول از همه اینکه به نظرم باتوجه به نوع نثر و فضا، اسم خیلی ساده انتخاب شده. اگه به دنبال مترادف این کلمه باشی مثلا «هزارتو» انتخاب اسمت بهتر میشه... یا هر چیزی که توی ذهنته! ° دوم اینکه چرا انقدر از کلمه «مانند» استفاده کردی؟ تکرار یک کلمه در دو جمله و یا حتی تشابه معنایی کار خوبی نیست! پس نه تشبیهات اضافه داریم و نه به کار بردن بی افسار کلمات... به خواننده فشار میاره ° دیالوگ هات بازم ساده بود. قابل پذیرش نبود... مثلا اینو بخون خودت: - من باید بفهمم اون کسی که هر شب به پنجرهی کلبهام میزنه کیه! هرطور که شده پیداش میکنم و خودم با دستهای خودم خفهاش میکنم. معمولا این نتیجه گیری و استدلال زیر لب تکرار نمیشه! جزیی از فعالیت های بی اختیار ذهنه... هوم؟ پس سعی کن از دیالوگ های «اَلَک نشده» جلوگیری کنی. ° بازم تکرار مدام نام یکی از کاراکتر ها... «ملیکا»! نکن دیگه😂 توی سه تا جمله پست سرهم، سه تا ملیکا بود... ° مستقیم واکنش درونی کاراکتر رو نگو... مثلا به جای «گیج شدن و یاری نکردن مغز» بگو «ذهنش از این اتفاقات برهم ریخته، ناله میکرد»... بهتر نبود؟ ° برای القای یک مفهوم تنوع لغات به کار ببر... فقط استفاده از کلمه «گفت» جذاب نیست. استفاده از کلمات «لب زد» «فریاد زد» و... یا حتی عدم استفاده از اینها و مستقیم به کار بردن توصیف کارت رو جذاب تر میکنه ° به کار بردن جزییات خسته کننده! نگاه کن این خیلی خوبه که تو انقدر سطح رویا پردازیت بالاست که میتونی کاملا اون فضا رو از هر جهت توصیف کنی... اما حواست به توصیفات اضافه هم باشه! توصیفاتی که هیچ باری ندارن مثلا: گردنبندی را که در دست راستش بود، درون جیب شلوارش گذاشت و به طرف اتاقش رفت که در سمت چپ راهرو قرار داشت. در سفید رنگش را باز کرد و واردش شد؛ اما در را پشت سرش نبست. یا این: ابروی راستش را کمی بالا داد و دو گوی قهوهای خود را به مانتوی سرمهای رنگش دوخت. و... ° استفاده از واژه «چون، بخاطر و...» و جلوگیری از استدلال مخاطب و تصمیم گیری خیلی جالب نیست. سعی کن در طول رمان با شرایط جوی بهش این رو بفهمونی... ° تعدد مونولوگ و کمبود دیالوگ با کیفیت خیلی خوشحالم و مطمینم راه خوبی در نویسندگی رو داری طی میکنی، اما حواست به یه سری نکات باشه! در مسیر بهترین شدن گام برداشتن، مثل راه رفتن روی بند هست... مواظب باش افراط و تفریط نداشته باشی! یادت باشه من از مزیت های رمانت رو نگفتم و نقد جدی هم نبود(: فقط در حد رفع اشکال ۷ پارته... مدتی هست که کم رمان نودهشتیا رو میخونم... سعی میکنم گزیده بردارم! وقتی نظر دادم قطعا لایق بودی♥️ @ Ayda rashid☆ویژه☆ ویرایش شده 17 فروردین توسط ..Raha.. 1 1 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ویراستار Ayda.r☆ویژه☆ ارسال شده در 17 فروردین مالک ویراستار اشتراک گذاری ارسال شده در 17 فروردین 16 دقیقه قبل، ..Raha.. گفته است: سلام مجدد عزیزجان همون طور که گفتم نقد نداریم😁 چون فعلا طبق اصول اساسی با شرایط من و تعداد پارت ها نمیشه هم داشت ولی یه سری نکاتی که توش ضعیف بودی و امیدوارم ادامه ندی همراه با نظر شخصی رو برات میگم، هوم؟ ° اول از همه اینکه به نظرم باتوجه به نوع نثر و فضا، اسم خیلی ساده انتخاب شده. اگه به دنبال مترادف این کلمه باشی مثلا «هزارتو» انتخاب اسمت بهتر میشه... یا هر چیزی که توی ذهنته! ° دوم اینکه چرا انقدر از کلمه «مانند» استفاده کردی؟ تکرار یک کلمه در دو جمله و یا حتی تشابه معنایی کار خوبی نیست! پس نه تشبیهات اضافه داریم و نه به کار بردن بی افسار کلمات... به خواننده فشار میاره ° دیالوگ هات بازم ساده بود. قابل پذیرش نبود... مثلا اینو بخون خودت: - من باید بفهمم اون کسی که هر شب به پنجرهی کلبهام میزنه کیه! هرطور که شده پیداش میکنم و خودم با دستهای خودم خفهاش میکنم. معمولا این نتیجه گیری و استدلال زیر لب تکرار نمیشه! جزیی از فعالیت های بی اختیار ذهنه... هوم؟ پس سعی کن از دیالوگ های «اَلَک نشده» جلوگیری کنی. ° بازم تکرار مدام نام یکی از کاراکتر ها... «ملیکا»! نکن دیگه😂 توی سه تا جمله پست سرهم، سه تا ملیکا بود... ° مستقیم واکنش درونی کاراکتر رو نگو... مثلا به جای «گیج شدن و یاری نکردن مغز» بگو «ذهنش از این اتفاقات برهم ریخته، ناله میکرد»... بهتر نبود؟ ° برای القای یک مفهوم تنوع لغات به کار ببر... فقط استفاده از کلمه «گفت» جذاب نیست. استفاده از کلمات «لب زد» «فریاد زد» و... یا حتی عدم استفاده از اینها و مستقیم به کار بردن توصیف کارت رو جذاب تر میکنه ° به کار بردن جزییات خسته کننده! نگاه کن این خیلی خوبه که تو انقدر سطح رویا پردازیت بالاست که میتونی کاملا اون فضا رو از هر جهت توصیف کنی... اما حواست به توصیفات اضافه هم باشه! توصیفاتی که هیچ باری ندارن مثلا: گردنبندی را که در دست راستش بود، درون جیب شلوارش گذاشت و به طرف اتاقش رفت که در سمت چپ راهرو قرار داشت. در سفید رنگش را باز کرد و واردش شد؛ اما در را پشت سرش نبست. یا این: ابروی راستش را کمی بالا داد و دو گوی قهوهای خود را به مانتوی سرمهای رنگش دوخت. و... ° استفاده از واژه «چون، بخاطر و...» و جلوگیری از استدلال مخاطب و تصمیم گیری خیلی جالب نیست. سعی کن در طول رمان با شرایط جوی بهش این رو بفهمونی... ° تعدد مونولوگ و کمبود دیالوگ با کیفیت خیلی خوشحالم و مطمینم راه خوبی در نویسندگی رو داری طی میکنی، اما حواست به یه سری نکات باشه! در مسیر بهترین شدن گام برداشتن، مثل راه رفتن روی بند هست... مواظب باش افراط و تفریط نداشته باشی! یادت باشه من از مزیت های رمانت رو نگفتم و نقد جدی هم نبود(: فقط در حد رفع اشکال ۷ پارته... مدتی هست که کم رمان نودهشتیا رو میخونم... سعی میکنم گزیده بردارم! وقتی نظر دادم قطعا لایق بودی♥️ @ Ayda rashid☆ویژه☆ سلام گلم. خب مرسی از نقدتتتتت! ولی باید بگم ک اولین بارمه از زبون دانای کل مینویسم و واقعا برام سخته 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ویراستار Ayda.r☆ویژه☆ ارسال شده در 17 فروردین مالک ویراستار اشتراک گذاری ارسال شده در 17 فروردین 18 دقیقه قبل، ..Raha.. گفته است: سلام مجدد عزیزجان همون طور که گفتم نقد نداریم😁 چون فعلا طبق اصول اساسی با شرایط من و تعداد پارت ها نمیشه هم داشت ولی یه سری نکاتی که توش ضعیف بودی و امیدوارم ادامه ندی همراه با نظر شخصی رو برات میگم، هوم؟ ° اول از همه اینکه به نظرم باتوجه به نوع نثر و فضا، اسم خیلی ساده انتخاب شده. اگه به دنبال مترادف این کلمه باشی مثلا «هزارتو» انتخاب اسمت بهتر میشه... یا هر چیزی که توی ذهنته! ° دوم اینکه چرا انقدر از کلمه «مانند» استفاده کردی؟ تکرار یک کلمه در دو جمله و یا حتی تشابه معنایی کار خوبی نیست! پس نه تشبیهات اضافه داریم و نه به کار بردن بی افسار کلمات... به خواننده فشار میاره ° دیالوگ هات بازم ساده بود. قابل پذیرش نبود... مثلا اینو بخون خودت: - من باید بفهمم اون کسی که هر شب به پنجرهی کلبهام میزنه کیه! هرطور که شده پیداش میکنم و خودم با دستهای خودم خفهاش میکنم. معمولا این نتیجه گیری و استدلال زیر لب تکرار نمیشه! جزیی از فعالیت های بی اختیار ذهنه... هوم؟ پس سعی کن از دیالوگ های «اَلَک نشده» جلوگیری کنی. ° بازم تکرار مدام نام یکی از کاراکتر ها... «ملیکا»! نکن دیگه😂 توی سه تا جمله پست سرهم، سه تا ملیکا بود... ° مستقیم واکنش درونی کاراکتر رو نگو... مثلا به جای «گیج شدن و یاری نکردن مغز» بگو «ذهنش از این اتفاقات برهم ریخته، ناله میکرد»... بهتر نبود؟ ° برای القای یک مفهوم تنوع لغات به کار ببر... فقط استفاده از کلمه «گفت» جذاب نیست. استفاده از کلمات «لب زد» «فریاد زد» و... یا حتی عدم استفاده از اینها و مستقیم به کار بردن توصیف کارت رو جذاب تر میکنه ° به کار بردن جزییات خسته کننده! نگاه کن این خیلی خوبه که تو انقدر سطح رویا پردازیت بالاست که میتونی کاملا اون فضا رو از هر جهت توصیف کنی... اما حواست به توصیفات اضافه هم باشه! توصیفاتی که هیچ باری ندارن مثلا: گردنبندی را که در دست راستش بود، درون جیب شلوارش گذاشت و به طرف اتاقش رفت که در سمت چپ راهرو قرار داشت. در سفید رنگش را باز کرد و واردش شد؛ اما در را پشت سرش نبست. یا این: ابروی راستش را کمی بالا داد و دو گوی قهوهای خود را به مانتوی سرمهای رنگش دوخت. و... ° استفاده از واژه «چون، بخاطر و...» و جلوگیری از استدلال مخاطب و تصمیم گیری خیلی جالب نیست. سعی کن در طول رمان با شرایط جوی بهش این رو بفهمونی... ° تعدد مونولوگ و کمبود دیالوگ با کیفیت خیلی خوشحالم و مطمینم راه خوبی در نویسندگی رو داری طی میکنی، اما حواست به یه سری نکات باشه! در مسیر بهترین شدن گام برداشتن، مثل راه رفتن روی بند هست... مواظب باش افراط و تفریط نداشته باشی! یادت باشه من از مزیت های رمانت رو نگفتم و نقد جدی هم نبود(: فقط در حد رفع اشکال ۷ پارته... مدتی هست که کم رمان نودهشتیا رو میخونم... سعی میکنم گزیده بردارم! وقتی نظر دادم قطعا لایق بودی♥️ @ Ayda rashid☆ویژه☆ گلم باید بگم که کمبود دیالوگ معلومه ک باید کم باشه وقتی که ملیکا تنهاست! اگ دونفر تو صحنه بودن، اونموقع دیالوگ بیشتر میشد! 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Navesandehjavan23 ارسال شده در 17 فروردین اشتراک گذاری ارسال شده در 17 فروردین هم اکنون، Ayda rashid گفته است: گلم باید بگم که کمبود دیالوگ معلومه ک باید کم باشه وقتی که ملیکا تنهاست! اگ دونفر تو صحنه بودن، اونموقع دیالوگ بیشتر میشد! میشع من هم لینک رمانم بدم برای نقد 2 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ویراستار Ayda.r☆ویژه☆ ارسال شده در 17 فروردین مالک ویراستار اشتراک گذاری ارسال شده در 17 فروردین 4 دقیقه قبل، Navesandehjavan23 گفته است: میشع من هم لینک رمانم بدم برای نقد بیا خصوصی هر سوالی که داری بپرس عزیزم! متوجه حرفت نشدم 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
..Raha.. ارسال شده در 17 فروردین اشتراک گذاری ارسال شده در 17 فروردین 3 ساعت قبل، Ayda rashid گفته است: سلام گلم. خب مرسی از نقدتتتتت! ولی باید بگم ک اولین بارمه از زبون دانای کل مینویسم و واقعا برام سخته متوجه شدم عزیزم(: بار اول سوم شخص نوشتن سخته 3 ساعت قبل، Ayda rashid گفته است: گلم باید بگم که کمبود دیالوگ معلومه ک باید کم باشه وقتی که ملیکا تنهاست! اگ دونفر تو صحنه بودن، اونموقع دیالوگ بیشتر میشد! درسته جانم ولی مونولوگ به تنهایی میتونه خسته کننده باشه، پیشنهاد میکنم رمان «هلنا» رو بخونی... خیلی به فضای رمانت نزدیکه اما قواعد رو تا جای ممکن رعایت میکنه. 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ویراستار Ayda.r☆ویژه☆ ارسال شده در 17 فروردین مالک ویراستار اشتراک گذاری ارسال شده در 17 فروردین 42 دقیقه قبل، ..Raha.. گفته است: متوجه شدم عزیزم(: بار اول سوم شخص نوشتن سخته درسته جانم ولی مونولوگ به تنهایی میتونه خسته کننده باشه، پیشنهاد میکنم رمان «هلنا» رو بخونی... خیلی به فضای رمانت نزدیکه اما قواعد رو تا جای ممکن رعایت میکنه. اره خیلی! باش گلم، سعی میکنم دیالوگ رو زیاد کنم. 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Asra_p ارسال شده در 17 فروردین اشتراک گذاری ارسال شده در 17 فروردین سلام عزیزم وقتت بخیر اومدم برای نقد رمانت رمانت از هر نظر عالیه ولی خلاصه زیادی کلیشه ای هستش یکم ماجرا رو بازتر کن. یکیم رمانت خیلی گُنگه .. درسته اولای رمانه ملیکا رو نمیشناسیم اما یکم بازتر بشه بهتره. بازم میگم از رمانت خیلی خوشم اومد. موفق باشی!❤ 1 نقل قول - اون مال منه... دستت رو بکش.! ( دختران بیگناه ) عاشقانه ای پر از درد... داستان کوتاه : عمارت درد برای دسترسی به لینک هر کدام نمایه پیام بدید^_^ لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ویراستار Ayda.r☆ویژه☆ ارسال شده در 17 فروردین مالک ویراستار اشتراک گذاری ارسال شده در 17 فروردین 15 دقیقه قبل، Asra_p گفته است: سلام عزیزم وقتت بخیر اومدم برای نقد رمانت رمانت از هر نظر عالیه ولی خلاصه زیادی کلیشه ای هستش یکم ماجرا رو بازتر کن. یکیم رمانت خیلی گُنگه .. درسته اولای رمانه ملیکا رو نمیشناسیم اما یکم بازتر بشه بهتره. بازم میگم از رمانت خیلی خوشم اومد. موفق باشی!❤ سلام عزیزکم! جیخ باشه حتما! عزیزم هنوز اولای رمانه، توی دو سه پارت ک نمیشه با شخصیت اشنا بشین! 2 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
طراح گرافیک سادات.82 ارسال شده در 19 فروردین طراح گرافیک اشتراک گذاری ارسال شده در 19 فروردین (ویرایش شده) از اونجایی که هر دو رمانت باهم می نویسی مشکلات اون رمان توی این رمان هم هست. به طور مثال خلاصه اصلا به خلاصه شبیه نیست و باید بگم بیشتر شبیه شعر شده. اما بازم همون طور که گفتم مفهوم قشنگی داره و بهتره محتواش رو حفظ کنی و نگارش رو تغییر بدی. اسم رمان تک سامی و خاصه و بنظرم باحاله فقط اینکه نمی دونم چه معنایی داره و این توی نگاه اول و برای جذب مخاطب یه شکست محصوب میشه. اون : ) بردار اون رمانت هم پروانه گذاشته بودی کنار اسم نباید اینا باشه. ژانر هر دو رمانت جنایی بود و این یعنی یه جورایی قصد داری جنایی نویس باشی که به نظرم جالبه اما توصیه ام بهت اینکه ژانر های دیگه رو هم در قالب داستان کوتاه امتحان کن و قلمت رو بسنج شاید توی ژانر دیگه ای بهتر عمل کنی. چون منم پلیسی خیلی دوست دارم اما قلمم توی تخیلی بهتره تا توی پلیسی و جنایی. خودت رو پیدا کن. بر طرفم قدم= بر؟ یا به؟ جمله بندی ناقص و مثل اون رمان باز از ! استفاده کردی. مقدمه هات قشنگن و نمیشه منکرشون شد. فضای قشنگی دارن و احسنت داره. برای شروع خب اینجا تا حدودی تکراریه اما توجه کن کلیشه ای نیست. شروع بهتری اگر در نظر داشتی تغییر بده نداشتی همین اوکیه کرده بود! ترس تمام وجودش را فرا گرفته بود = بود دوبار تکرار شده و بهتره بود دوم حذف بشه. لحن معیاره و به خوبی حفظ شده. خسته نباشی عزیزم. روی توصیف احساس بیشتر کار کن به خصوص توی پارت های اولیه که لازمه مخاطب رو نگه داره. ویرایش شده 19 فروردین توسط سادات.82 نقل قول رمان کابوس افعی _ تخیلی رمان ها: دیگه نیستم _ تقدیرخونین _ عصیانگرقرن _ پس از تردید(چاپ شده) _ کابوس افعی داستان ها: زیرتخت _ ماژور _ شیشه شکسته _ آخرین لحظه لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ویراستار Ayda.r☆ویژه☆ ارسال شده در 19 فروردین مالک ویراستار اشتراک گذاری ارسال شده در 19 فروردین 2 دقیقه قبل، سادات.82 گفته است: از اونجایی که هر دو رمانت باهم می نویسی مشکلات اون رمان توی این رمان هم هست. به طور مثال خلاصه اصلا به خلاصه شبیه نیست و باید بگم بیشتر شبیه شعر شده. اما بازم همون طور که گفتم مفهوم قشنگی داره و بهتره محتواش رو حفظ کنی و نگارش رو تغییر بدی. اسم رمان تک سامی و خاصه و بنظرم باحاله فقط اینکه نمی دونم چه معنایی داره و این توی نگاه اول و برای جذب مخاطب یه شکست محصوب میشه. اون : ) بردار اون رمانت هم پروانه گذاشته بودی کنار اسم نباید اینا باشه. ژانر هر دو رمانت جنایی بود و این یعنی یه جورایی قصد داری جنایی نویس باشی که به نظرم جالبه اما توصیه ام بهت اینکه ژانر های دیگه رو هم در قالب داستان کوتاه امتحان کن و قلمت رو بسنج شاید توی ژانر دیگه ای بهتر عمل کنی. چون منم پلیسی خیلی دوست دارم اما قلمم توی تخیلی بهتره تا توی پلیسی و جنایی. خودت رو پیدا کن. بر طرفم قدم= بر؟ یا به؟ جمله بندی ناقص و مثل اون رمان باز از ! استفاده کردی. مقدمه هات قشنگن و نمیشه منکرشون شد. فضای قشنگی دارن و احسنت داره. برای شروع خب اینجا تا حدودی تکراریه اما توجه کن کلیشه ای نیست. شروع بهتری اگر در نظر داشتی تغییر بده نداشتی همین اوکیه کرده بود! ترس تمام وجودش را فرا گرفته بود = بود دوبار تکرار شده و بهتره بود دوم حذف بشه. لحن معیاره و به خوبی حفظ شده. خسته نباشی عزیزم. روی توصیف احساس بیشتر کار کن به خصوص توی پارت های اولیه که لازمه مخاطب رو نگه داره. جیخ سادی جونم مرسی از نقدتتت! ولی یه رمان فانتزی هم دارم اما خب جنایی رو خیلیی دوس دارم 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
نارسیس بانو.arabzade ارسال شده در 24 فروردین اشتراک گذاری ارسال شده در 24 فروردین ملوس خانم، باید بگم آغاز رمانت خیلی خوب بود جذابو گیرا، از خلاصه ومقدمه چیزی نگم که کلی لذت بردم. اسم رمانتم با حاله. وخود رمان توصیفات خود شخصیت و اطراف دربین ماجرا های افتاده و درگیری های ذهنیه شخصیت خیلی خوبه یعنی عالیه، کلیشه ای نبود که کامل فضای اطرافتو یکدفعه بگی که خواننده متوجه نشه یا گیج بشه، یا مثل من بی خیال خواندنش. و خود شخصیت هم همچنین، من هر وقت تو رمانهای می خونم البته بعضیهاشون یا رمانهایی که درگذشته از اینترنت می گرفتم دختر یا پسره می رفت جلوی آینه از خودش کلی تصور سازی می کرد برام اصلا چیز جالبی نبود واغراق میدونستم. چند پارت بیشتر نخوندم اما از دانای کل وهمین چند پارت مشخص بود موضوع رمان و ایده آن جذاب و چالش برانگیزه. خوشگلم موفق باشی هر چند که مطمئنم نویسنده ای با قلم با قدرتی هستی.💋💗👏 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ویراستار Ayda.r☆ویژه☆ ارسال شده در 24 فروردین مالک ویراستار اشتراک گذاری ارسال شده در 24 فروردین 8 ساعت قبل، نارسیس بانو.arabzade گفته است: ملوس خانم، باید بگم آغاز رمانت خیلی خوب بود جذابو گیرا، از خلاصه ومقدمه چیزی نگم که کلی لذت بردم. اسم رمانتم با حاله. وخود رمان توصیفات خود شخصیت و اطراف دربین ماجرا های افتاده و درگیری های ذهنیه شخصیت خیلی خوبه یعنی عالیه، کلیشه ای نبود که کامل فضای اطرافتو یکدفعه بگی که خواننده متوجه نشه یا گیج بشه، یا مثل من بی خیال خواندنش. و خود شخصیت هم همچنین، من هر وقت تو رمانهای می خونم البته بعضیهاشون یا رمانهایی که درگذشته از اینترنت می گرفتم دختر یا پسره می رفت جلوی آینه از خودش کلی تصور سازی می کرد برام اصلا چیز جالبی نبود واغراق میدونستم. چند پارت بیشتر نخوندم اما از دانای کل وهمین چند پارت مشخص بود موضوع رمان و ایده آن جذاب و چالش برانگیزه. خوشگلم موفق باشی هر چند که مطمئنم نویسنده ای با قلم با قدرتی هستی.💋💗👏 جیخخخخخ مرسییییی از نقدت نارسیس جونممم نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .