Fatemeh14 ارسال شده در 26 اردیبهشت اشتراک گذاری ارسال شده در 26 اردیبهشت (ویرایش شده) سلام سلام همگی خسته نباشید💚😊 درخواست نقد رمان💕 |•مطیع تو•| 💕روداشتم! لینک رمان خوشگلمون😉 @ N.H @ مدیر منتقد ویرایش شده 26 اردیبهشت توسط مدیر منتقد 1 هر آن ممکن دارد که قلبم از عشق تو بایستد! تو فرمانده و من اجرا کننده، تو بی فا و من مطیع، تو بی احساس و من مجنون. سر انجام ما چه دارد که این چنین میکنی با من لیلی شیرین سخن؟ حق ما انتقام خونین نبود گر چه شیرینی لبخند شیرین، بر دل فرهاد حسرت شد. https://forum.98ia2.ir/topic/8223-مطیع-تو-fatemeh_14کاربر-انجمن/💛 لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
مدیر منتقد ارسال شده در 11 خرداد اشتراک گذاری ارسال شده در 11 خرداد در ۱۴۰۱/۲/۲۶ در 16:48، Fatemeh14 گفته است: سلام سلام همگی خسته نباشید💚😊 درخواست نقد رمان💕 |•مطیع تو•| 💕روداشتم! لینک رمان خوشگلمون😉 @ N.H @ مدیر منتقد با سلام. منتقد شما: @ _Bita_ تاپیک شما تا انتهای نقد قفل خواهد شد. از صبوری شما متشکرم، تاریخ ارسال نقد حداقل ۱۳ روز است و منتقد شما تاریخ شروع و اتمام نقد رو اعلام خواهند کرد. از صبوری شمامتشکرم♡ یاعلی. 1 1 🌹همه چیز درمورد تالار معرفی و نقد کتاب کاربران❤️ لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
مدیر منتقد ارسال شده در 22 خرداد اشتراک گذاری ارسال شده در 22 خرداد (ویرایش شده) 🌳نقداولیه رمان مطیع تو🌳 🌹به نام خدا🌹 🌲 نام رمان در ابتدا نام انتخابی باید به دور از کلیشه باشد، تا در ذهن خواننده مانایی بیشتری داشته باشد؛ پس چه بهتر که با تامل بیشتری از ایده های دم دستی که به ذهنمان میآیند پرهیز کنیم، بطور مثال کلمات عشق، انتقام، سرنوشت و کلاً این دست کلمات کلیشه ای هستند. نام رمان(از نظر کلیشه+زیبایی) رمانی با مضمون مطیع رو در اینترنت دیدم ولی رمانی با مضمون مطیع تو خیر، از نظر زیبایی اسم خوبی انتخاب شده.✔ *اندازه نام رمان حداکثر دارای چهار بخش است* نام رمان شما دو بخشه و متناسبه.✔ همخوانی با موضوع و محتوای پارت همخوانی داشت✔✔ ـ🍀🍃🍀🍃🍀🍃🍀🍃🍀🍃🍀🍃🍀 🌲 ژانر رمان ژانر به معنای «نوع» و «گونه» است و تعیین کننده نوع محتوای داستان ها و رمان ها است، پس بنابراین باید ژانر ها همخوانی خوبی با محتوای پارت داشته باشند و بهتر است از ژانر های نادرست استفاده نشود. (عاشقانه، تراژدی، علمی/تخیلی، فانتزی، طنز، اجتماعی، جنایی، پلیسی، معمایی، تخیلی، ترسناک، تاریخی و مذهبی و ... ژانر های درست هستند).✔ {ژانر های درام، خندهدار، کلکلی، ارباب-رعیتی، غمگین، خون آشامی، گرگینه ای و ... ژانر های نادرست در رماننویسی اند}.❌ ژانر انتخابی شما اربابی، غمگین، عاشقانه است و همونطور که در متن بالاام میبینی دوتایه اولی اشتباهه تغییرش بده. تراژدی،عاشقانه.✔ سازگاری ژانر با اسم و محتوا ✔ ترتیب قرارگیری ژانر: ژانرها براساس پررنگ بودنشون توی سیر، باید به ترتیب توی بخش ژانر ذکر بشن، ترتیب تراژدی,عاشقانه✔✔ ـ🍀🍃🍀🍃🍀🍃🍀🍃🍀🍃🍀🍃🍀 🌲 خلاصه رمان هدف اصلی خلاصه رمان ها معرفی کلی رمان و دادن یک تصویر کلی از آن چیزی است که نویسنده در کتاب آورده است، و در بسیاری از موارد به ما کمک میکند با شالوده اصلی رمان موردنظرمان آشنا شویم اندازه خلاصه رمان دلخواه هست ؛ اما بهتر است در پنج الی ده خط نوشته شود، اندازه خلاصه رمانتون مناسب بود.✔ شروع خلاصه: خلاصه شروعش با راجب دختری راجب پسری یا راجب فلان کس کلیشهایه و تصویر کلی که به خواننده داده شده هم دارای کلیشهاست. بهتره در خلاصه کلمه «نظر» حذف شه و بجای علامت نگارشی نقطه ویرگول از «و» استفاده کنی. غلط املایی داری عمر و معاش←امرار معاش خطِ سرانجام چه خواهد شد؟ عشق واهی پندار به اربابش، یا انتقام بانو از اون... ♒ پرسشی که داشتین منظور رو خوب نرسوندین و خیلی چیزا ازش برداشت میشه. عشق واهی پندار به اربابش آیا واهیه یا نه عشق واهی پندار به اربابش ایا سرانجام خوبی داره. اربابش کیه؟ بانو کیه؟ اگه یه شخصه چرا با عنوانای مختلفی خطاب شده. این خط هیچ جذابیت یا پتانسیلی که خواننده رو جذب کنه نداره جز اسپویلی که کردین. متاسفانه هیچ زیباییم به متنتون اضافه نکرده. خلاصه متعادل: هر چه خلاصه متعادل تر باشد خواننده بیشتری را جذب میکند و شامل دو بخش کاملا هماندازه است و افراط در هر یک باعث افت جذابیت میشود: ۱.توضیحات: نکات دقیقی هستند که با دقت زیادی انتخاب میشوند؛یا همان نکات کلیدی! ۲.ابهام: مطالبی که در بین توضیحات دقیق خواننده،مبهم میماند تا ذهن خواننده را درگیر خود کنند! توضیحات : توضیحات خوبه اگرچه پیرنگش شبیه به توضیحات رمان های کلیشهایه. ابهام زایی: ابهامی که داشت این بود که چرا دوبرادر با اینکه خانواده و فامیل دارن حمایت نمیشن و به کل طرد شدن. (البته بنظرم بجای احساسی نوشتن همچین مسئله ای باید بُلد میشد تا در ذهن خواننده سوال ایجاد کنه چون بالاخره پسرن نه دختر) و ابهام زایی آخرتونم که تقریبا سوالی بود که باید وسط رمانتون ذهن خواننده رو درگیر خودش میکرد که شما تو خلاصه آورده بودینش. ـ🍀🍃🍀🍃🍀🍃🍀🍃🍀🍃🍀 🌲 مقدمه هر رمانی نیاز به یک مقدمه جامع و کامل دارد، تا بطور خلاصه به کاربر بگوید از خواندن این رمان چه نکاتی را یاد میگیرد قصه قرار است به چه صورت جلو رود. مقدمه را به سه دسته تقسیم میکنند: ۱.یک شعر یا متن ادبی از یک شاعر یا نویسنده دیگر. ۲.یک قسمت جذاب از رمان(بیشتر از نقاط اوج یا قسمت هایی که دیالوگ ماندگار دارد استفاده میشود). ۳.مقدمهای که خود نویسنده شروع به نوشتنش میکند. نوع مقدمه: مقدمه شما از نوع سوم هست.✔ مقدمه: من بردهی توام و تو ملکهی تاج نشین قلبم هستی، داری آهنگ نیس قلبم❌ قلب من✔ مطیعانه میگذرم از دستوراتت~معنی نمیده جملت. {مطیع بودن با گذر کردن (از انسان یا هرچیزی) گاهی مقابله هم قرار میگیرن} فضا سازی که کردین هنوز جای کار داره همخوانی با محتوای رمان: همخوانی داره✔✔ توجه *مقدمه برای نوشتن رمان الزامی هست و اگر نداشته باشید در آینده برای نشر رمان دچار مشکل میشید.* ـ🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿 ...نقد جلد رمان... تصویر جلد تاثیر بسزایی روی خواننده داره، من رمانت رو خوندم شخصیت پندار آروم بود (لااقل قلدر نبود) که بنظرم صورتی که انتخاب کردی با شخصیت همخونی نداره. کیفیت جلد رمان خوبه. تصویر دختر بنظرم خوبه ولی با این حال باز شخصیت آوین لوس و از خودراضی، دسیسه کار بود(مظلوم نبود!) و رفتارای بچگانه داشت که تصویر دختری که انتخاب کردی جزئیات همچین شخصیتی رو خوب به نمایش نمیذاره. فونت نام نویسنده خوانا است وعنوان کتاب هم با فونتی رنگی و هنرمندانه طراحی شده. با توجه به ژانر رمانت پسزمینه خاکستری خوبه اما بنظرم بهتره رنگ دیگهای رو بهش اضافه کنی با توجه به ژانر عاشقانه رنگ بنفش خوب باید باشه. ـ🍀🍃🍀🍃🍀🍃🍀🍃🍀🍃🍀🍃🍀🍃🍀 🌴 محتوای پارت یک شروع و بررسی کلیشه ها : فضاسازی که خواستین بکنین خوبه ولی چون در ابتدای دیالوگ ها جاهایی که لازم بود اسم اشخاص رو بیارین نیوردین باعث گیجی خواننده میشدین. ـ🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿 سیر ابتدایی رمان(سه ملاک دارد) سیرها {تند، کند، معمولی} ۱- سیر تند: وقتی نویسنده از نوشتن توصیفات و... پرهیز کند، سرانجام سیر رمان تند خواهد شد. ۲- سیر کند: وقتی نویسنده اضافهنویسی و به جای تمرکز بر مسائل مهم، بیشتر به حواشی بپردازد، سیر رمان کند میشود. ۳-سیر معمولی: سیر معمولی سیری بین سیر کند و تند است که نهایتاً معیار ما برای نوشتن رمان خواهد بود. ثبات سیر: نویسنده باید در طول رمان سیر خود را ثابت نگه دارد و این سیر در ژانرها و پارتهای رمان، دچار تحول نشود(نه کند شود و نه تند) سیر رمان دارای فراز و نشیب نیست ویه ریتم تکراری داره و فضای رمان فاقد توصیف و شخصیت محور است. بطور مثال: به سختی روی دستهام فشاری آوردم و بلند شدم؛ کف پای چپم حسابی سوز میزد و لباسهام روی زخمهای دور کمرم میخراشید و داشتم از درد و سوزش جان به جان آفرین تسلیم میکردم! ← ( توصیف گونه ) به سختی روی دست هام فشار وارد کردم و بلند شدم؛ کف پای چپم حسابی سوز داشت و لباسهام زخمهای دور کمرم رو میخراشید بطوری که از درد و سوزی که داشت میخواستم جانبهجان افرین تسلیم کنم. قسمتی که امید به اتاق پندار اومد تا به اون دلداری بده از قبل پندار رابطشو با اوین خواهر امید که نگفته بودامید چجوری میفهمید؟ یه قسمتی هم بود که پندار کرم پودر زد رو زخمای زیرچشمش تا زخما معلوم نشه، کرم پودر وسیله دخترونه ایه پندار کی کرم پودر رو خریده بود؟ ـ🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿 ....عناصر مهم رمان.... پیرنگ : منطقی بودن حوادث و اتفاقات در رمان: پندار بخاطر پول سرکار میره و راننده یه خانواده سلطنتی میشه و در ابتدای سیر داستان با دلایل الکی(در واقع زورگویی) الکی کتک میخوره که هیچ اعتراضی نمیکنه. دوباره ادامه دادنش هم سرکار منطقی نبود به این دلیل که کارش حقوق قابل توجهی نداشت و اندازهای نبود بتونه زود برادرش رو عمل کنه. هدف و موانع: شخصیت پندار کمی متزلزل بود برای همین جلوی خواسته دیگران کوتاه میومد و دارای روحیه جنگجویی نبود که دارای هدفی باشه که موانعی جلو راهش باشه. رفتار کاراکترها: کاراکترها هنوز خام هستند و توانایی ارتباط قوی و چند وجهی رو نداشتن و اغراق و استفاده از احساسات بیش از حد برای یک شخصیت ممکنه شخصیت رو برای خواننده باورپذیر نکنه. زاویه دید [زاویه دید شیوه انتخابیِ شما برای روایت داستان است و فعل هایی که استفاده کردید باید متناسب با زاویه دید انتخابی باشد] زاوید دید انتخابی شما : من کسی که از دیدگاه او روایت میکنید: اول شخص فعل ها با زاویه دید مطابقت داشتند.✔ ـ🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿 انواع لحن ۱.لحن ادبی( هم دیالوگ و هم مونولوگ به شکل ادبی) ۲.عامیانه(هم دیالوگ و هم مونولوگ به شکل گفتاری) ۳.معیار(مونولوگ ها وروایت به شکل ادبی و دیالوگ ها به شکل عامیانه) بررسی لحن: لحن انتخابیتون عامیانه هست، و خوشبختانه شما پرشلحن نداشتید. ـ🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱 کاراکترپردازی پرداختن به شخصیتها و شکل سازی به اخلاق، رفتار و واکنشهای شخصیت و تشکیل نوع کاراکتر هست. شخصیت پندار بنظر میومد خیلی اروم باشه بطوری که خیلی راحت به خواسته دیگران تن میداد و در حرف زدن هم یا من-من میکرد یا جواب طرف مقابل نمیداد و درکل ضعف داشت. ولی گاهی این شخصیت یهو میپرید و عکس العملایی نشون میداد مثلا یه جا گفت دندوناشو تو دهنش خورد میکردم اگه... که گاهی از جذابیت شخصیت کم میکرد و درکل شخصیت های رمان باید دارای تعادل روانی باشند و اگر قراره تغییری هم بکنند از قبل باید برنامهریزی شده و دارای هدف باشه. در کل روحیه پندار به دخترا نزدیکتر بود بطور مثال اما دوباره به خودش اومد و دستامرو توی دستای قویش گرف و منو بلند کرد و خودمو پرت کردم توی آغوشش.این جمله از زبان پندار هست.✔ شخصیت سازییتون ضعیف بود و کلماتی برای شخصیت بانو عمارت استفاده شده بود که بیشتر به دخترای طبقه پایین جامعه نزدیک بود مثل کلمه یالغوز با شخصیت ها نتونسته بودین ارتباط برقرار کنین. شخصیت ها سطحی بودند. پارت۶ زمانی که پندار چک میخوره یهذرهام بهش برنمیخوره و هیچ حالتی درونش ایجاد نمیشه. ـ🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿 فضاسازی فضای رمان که فراتر از صحنه هست تمام جنبهها و موارد رمان در کنار هم باید فضای مناسبی برای درک کامل مخاطب از رمان رو شکل بده. زمانی که پندار با دوستش حرف میزد و بیمارستان میرفت فضاسازی کوتاهی میشد. ـ🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿 صحنه پردازی صحنه از عناصر داستان است که مکان و زمان وقوع داستان را مشخص میکند و در شناساندن شخصیتها، حوادث، و فضای داستان به خواننده نقش مهمی را ایفا میکند. از پارت۸ تا حدودی صحنه سازی شده بود فقط تعجبای پندار خیلی کسلکننده بود. صحنه سازیتون بیشتر از فضا سازیتون بود که بنظرم خیلی نصف و نیمه رها میشد شخصیت مثل تفلون نچسب بود و هرکسی میومد سمتش پرخاش میکرد.✔ هر چی پارت ها به جلو میرفت صحنه ها بهتر ترسیم میشدن.✔ ـ🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿 روایت روایت و تعریف نویسنده با زاویه دید انتخابی که باید توجه داشت با روایتی زیبا مخاطب رو جذب ادامه رمان کرد. روایتتون روون نبود و متاسفانه از پختگی لازم هم برخوردار نبود تا خواننده رو مجذوب خودش کنه. گاهی وقتا شخصیت اصلی رمان یاد گذشتش میوفتاد که خیلی کوتاه بود و حسی رو خواننده ایجاد نمیکرد و یا جزییات درستی از گذشته پندار نمیداد که واقعا چه سختیایی رو متحمل شده که به خدمتکاری تن داده. ـ🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿 ....توصیفات رمان....(شامل پنج بخش) ۱- توصیف مکان: وصف مکانهای مربوطه در رمان را (توصیف مکان) میگویند. این مورد برای شناساندن مکانها به خواننده لازم است. مکان کاخ خوب توصیف نشد محوطه کاخ توصیف نشد و مکان هایی که میرفتن هم توصیف کم بود و اغلب توصیفات بصورت تعریف از مکان بود و جزئیات اون مکان رو توصیف نمیکرد و اطلاعاتی به خواننده نمیداد. در خط ~پول و دادم به فروشنده و از مغازه بیرون زدم. بیمارستان خیلی شیک و عجیبی بود! یعنی تا اونجایی که میدونستم بیمارستانهای عادی همچین امکاناتی رو نداشتن! شاید از این خصوصی اختصاصیها باشه.( چه نوع امکاناتی بیمارستان داره؟ ) ۲- توصیف ظاهر: وصف شکل ظاهری، لباس، چهره و… را توصیف کاراکتر میگویند. در پارت۱ توصیفاتی باید درمورد مرد پیر یا اسمشو حداقل باید میگفتی در پارت دوام همینطور، و این عدم توصیف بهموقع باعث مبهم شدن در ذهن خواننده میشد. مشکلی که داشت این بود انگار توقع داشتین خود خواننده فکری که تو ذهنتونه رو بخونه و به این مسائل پی ببره. توصیفات لباس تاحدودی داشتین ولی چهره شخصیت پندار و اوین رو به غیر چشمای مشکیش توصیف نکردین البته چهره پدر آوین توصیف کرده بودین ته ریش رو و ... تو خطِ عجب دوره زمونه ای شده؛ منشی با این وضع با ریس شرکت حرف میزنه و.... این حرف رو زدین ولی توصیفات منشی (به جز کلمه عجقوجق) رو انجام ندادین تا خواننده هم متوجه بشه منشی چجوری بوده که شخصیت چنین نظری در مورد منشی داره. ۳- توصیف زمان: همانطور که از نامش نیز پیداست؛ وصف زمان مربوطه در صحنهها را (توصیف زمان) میگویند. این توصیف نسبت به مابقی بخشها نقش کمرنگتری دارد، ولی وجودش کاملاً حیاتی است. توصیف زمان متوسط بود و اغلب زمانی که پندار از خواب بلند میشد زمان رو با توصیف آب و هوا توصیف میکردین. ۴- توصیف حرکات (میمیک صورت، توصیفات پیش از دیالوگ) وصف حرکات کاراکترهای رمان را توصیف حالات میگویند. توصیف حالات محدود بود و فقط حالات پندار و آوین و توصیف کردین. توصیفات اشکال هم داشتن مثلا در پارت۳ (دستم و گرفت و دوباره با همون لحن کودکانش گفت) اولش باید میگفتی لحنش کودکانه بوده تا از کلمه همون بتونی استفاده کنین. توصیفات پیش از دیالوگ رو نداشتین یا خیلی کم داشتین میمیک صورت هم با توجه به صحنه های رمانتون خیلی ضعیف بود و فقط صحنه کتک خوردنا میمیک توصیف میشد. ۵- توصیف احساسات: وصف احساسات کاراکتر در صحنههای رمان را توصیف احساسات میگویند. واژگانی که بهره برده بودین معمولی بودن و تاثیرگذاری کافی رو نداشتن. ـ🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿 کشمکش یا همان جدال(شامل پنج بخش) ۱- کشمکش انسان با طبیعت: دست و پنجه نرم کردن کاراکتر با طبیعت را کشمکش انسان با طبیعت میگویند؛ بهطور مثال: با برخورد نور خورشید به چشمانم از خواب بیدار شدم. توصیفی که در ابتدای رمان شده بود و پندار از صدای پنجره کلافه شد و عصبی پنجره رو بهم کوبید . ۲- کشمکش انسان با انسان: دست و پنجه نرم کردن کاراکتر با فرد دیگر را کشمکش انسان با انسان میگویند؛ بهطور مثال: دعوا یا رقابت. کشمکشی که با پدر آوین داره و با اتابک خان داشت و دعوایی که با مزاحم آوین کرد، و کشمکشی که بادوستش داشت سر پول عمل ماهور. ۳- کشمکش انسان با خود: به درگیری انسان با تعصبها، تردیدها و ضعفهای شخصیتی خود، کشمکش انسان با خود میگویند؛ بهطور مثال: تصمیمگیری و تردید در مورد یک موضوع مهم. تریدی و ترسی که داشت از تصمیمایی که آوین گرفته بود که به اون هم مربوط میشد. ۴- کشمکش انسان با جامعه: به درگیری انسان با رسوم، موسسات، قوانین فرهنگ خود و تلاش برای متحول کردن آنها، کشمکش انسان با جامعه میگویند؛ بهطور مثال پذیرفتن یا رد کردن ارزشهای معنوی یک کشور. ( کشمکشی نداشتی. ) ۵- کشمکش جامعه با جامعه: در این نوع کشمکش، کاراکترهای داستان فردیتی برای خود ندارند و به جای تعلق به یک فرد خاص، به یک جمع تعلق دارند. بهطور مثال یک رئیس جمهور. ( کلا نداشتین. ) ـ🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿 دیالوگها و مونولوگها دیالوگها:گفت و گو بین شخصیتها مونولوگ:متن رمان جداسازی مونولوگ از دیالوگ خوب بود.✔ دیالوگ ها خیلی ضعیف بودن و معلوم نبود تو دیالوگ ها کی به کیه و چه شخصی داره صحبت میکنه. در پارت۵ به جای استفاده از سه نقطه که نشون بدی پندار صدای پشت گوشی نمیشنیده اولش مینوشتی با کسی حرف میزد که صداشو نمیتونستم بشنوم یا پشت گوشی با شخصی حرف میزد و ادامه. پارت۶ - جواب بده عوضی! - آقا اینجا بیمارستانه، آرومتر... این قسمت اصلا معلوم نشد این جمله رو کی گفته دکتر یا پرستار یا انتظامات بیمارستان؟ پارت۷ - بابا! - جانم عزیزم! - پندار کوش؟ - بله خانوم؟ ( پندار: بله خانوم ) - بیا داخل دیگه! زمانی که شخصیت ها تو حرف هم میپرن بهتره اسمشون قبل از دیالوگ نوشته شه که باعث گیجی خواننده نشه. اندازه دیالوگ ها نسبت به مونولوگ خوبه البته بهتر بود خیلی دیالوگ ها بی حس و حال نبودن و با آدم های بیشتری توش شرکت میکردن. اغلب دیالوگ ها با سه نقطه کامل نشده بودن که روی رمانتون تاتیر منفی گذاشته بود. ـ🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿 ....قلم نویسنده.... کلمات استفاده شده:کاربرد کلمات طوری بود که خوانش جمله رو سخت و نفسگیر برای خواننده نمیکرد و از این نظر خوب بود ولی تنوع کلمات کم بود. ـ🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿 ساختار جملات در ساختار جملات فعل در آخر جمله قرار میگیرد.(برای دیالوگ مستثنی)و افعال و مفعول هم باید در جای درست قرار بگیرند. بررسی اشکالات ساختار جملات: پارت۱ محکم یقهی لباسم و ولکرد ( و❌← که✔ ) با ضرب به بالشت خوردم. پارت۱ به خودم قول میدم یه روز واسه خودم و ماهور همچین عمارتی ( و❌← رو✔ ) بخرم. پارت۲ توی سکوت رانندگی( کردیم❌← میکردم✔ ) و صدای ضعیفی به گوشم خورد. پارت۳ ماشین ( و❌← رو✔ )روشن کردم و به سمت مقصد حرکت کردم! هنوزم توی بهتم که این رفتارها از این دختر اشرافیزاده بعیده( وقتی نظر شخصیت رمان رو میگی معمولا چراشم باید بگی، این دختر اشرافی مگه چه ویژگی داره که ازش بعیده؟✔ ) و از همه عجیبتر اینکه مثل یه بچه شیطونی میکنه، مگه چند سالشه؟! پارت۴ خط۲ به گذشتههای لعنتیم←به گذشتههای لعنتیم!✔ پارت۴ ( اونجایی❌← اون گذشته ای✔ )که تکیهگاه داشتم و برای خودم خانزادهای بود( خان زاده معمولا برای ارباب ده های کوچیک استفاده میشه✔ میتونی بگی برای خودم خانی بودم ) پارت۴ مادری داشتم که نوازشم ( باشه❌←کنه✔ ) پارت۴ نه ببین باز چه دست گلی به آب داده که اینجوری براش میکنن. ( مبهم نوشتین ) پارت۵ وقتی حیرون و سرگردون دیدمش ( یکم❌←کمی✔ ) ترسیدم، ( بلائی سرش اومده؟❌← بلایی سرش اومده بود؟✔ ) یعنی چی شده؟! (یعنی چه اتفاقی افتاده؟!✔ ) پارت۶ منم گوشی از این رانندهی خیره سر میپیچونم برای اینکه مراقبتون نبود! ← گوشی رو هم از این راننده میگیرم چون اوامرتون انجام ندادن.( پیچوندن فکرکنم مترادف کشرفتن هم باشه که جاش با توجه به معنیش درست نیست ) نکته بهتره چون هی میگن که پندار تازه وارد و به عنوان خدمه خیلی چیزارو نمیدونه یکم پرسنلش رسمیتر باشن. پارت۶ بدرک، تهش یه کتک کاریه که منم اون و هزار بار تجربشو داشتم. (از کلمه کتککاری زمانی استفاده میشه که دو طرف همو بزنن )←بدرک تهش تنبیه ضرب و شتم دیگه که منم اون رو تو زندگی قبلیم زیاد تجربه کردم✔ پارت۶ - پسره کثافت چه غلطی کردی دخترم به این روز( بیافته❌ افتاده✔ )؟ پارت۸ - تو کمکم میکنی؟ میخوام از اینها و از این خانواده دور باشم، لطفا! ←تو کمکم میکنی؟! میخوام از این آدما و از خانوادم دور بشم، لطفا!✔ پارت۱۲ - واسه هفت پشت و جد و آبادم کافیه!❌ ←واسه هفت پشتم بسه✔ پارت۱۲ - خانوم تقریبا توی این یک هفتهای که گذشته بود با هم بهتر بودیم ( خیلی صمیمیه جمله. باهام بهتر رفتار کرده بود✔ )و ( اون❌ )همیشه به رفتارای کودکانش ادامه میداد، ولی من فقط میتونستم سکوت کنم. حتی خنده هم سهم من نبود.✔ پارت۱۲ - نمونهش دیشب! بهخاطر اینکه برف پاک کن و ناخودآگاه❌( یا کلمه ناخوداگاه یا بی قصد و قرض✔ ) شکوندم بیقصد و غرض، هر بلایی که دلش خواست سر من آورد و اتابک و آوین خانم خنثی به کتک خوردنای من نگاه کردن. ←نمونهاش دیشب! بخاطر اینکه برف پاکن رو بی قصد و قرض شکونده بودم تنبیه بدنی شدم و هربلایی که پدر آوین میدونست سرم اورد و اتابک و دختره فقط تماشا کردن.✔ ( یجوری توصیف میکنی که انگار همه زندگیشونو ول کردن و جمع شدن ببین پندار چیکار میکنه اون یه راننده سادهاس برای اینهمه توجهی که به پندار میشه باید دلیل بیاری عزیزم ) پارت ۱۲ - دوا و درمونم این چند روز و شب شده بود این زهرماری. اولین پک، دومین پک... ←دوا و درمونم شب و روز این زهرماری شده بود و ...✔ پارت۱۲ - ناخوداگاه صدام و با تحکم بردم بالا و سره خانوم داد زدم که بره داخل ماشین، یه لحظه بغض عجیبی توی چشمهاش دیدم، اما بیتوجه بهش یه مشت محکم توی اون دماغ عملیش خابوندم. ←ناخوداگاه صدام رو با تحکم بالا بردم و سر خانوم عمارت داد زدم که داخل ماشین بشینه، یه لحظه متوجه بعض عجیبی تو چشم هاششدم، و بیتوجه به خواهشای چند دیقه پیشش، مشتی محکم حواله مرد دماغ عملی مقابلم کردم.✔ پارت۱۳ خواستم بابت جسارتی که امروز کردم( من و ببخشید❌←ازتون معذرت بخوام✔)! اون پسرهی الدنگ وقتی(دیدم✔) مزاحمتون شد، منم زدم به سیم اخر آخه غیرتم نمیذاشت که اون کثیف (همش❌←یهلحظهام✔) دور و بر شما بپلکه! پارت۱۳ اره میخوام برم سینهی قبرستون! ( تو هم مثل اون وحشیای زیر دستت منو بکش❌تو هم مثل اون وحشیایی شو که زیر دستت کار میکنن و بیا منو بکش✔) اما من زن مایکل نمیشم! پارت۱۶ با یکم مِن- مِن کردن شروع به تعریف کردن، کردم. ←یا یکم مِن-مِن کردم شروع کردم به حرف زدن.✔ پارت۲۰ حتی این بیرحمها من و از جام بلند نکردن؟← حتی این بیرحمها به خودشون زحمت نداده بودن من رو از جام بلند کنن. پارت۲۰ آوین هم تکیه داده بود به ستون ←آوین هم به ستون تکیه داده بود.✔ پارت۲۳ اگه دستی از پا ( خطا کنم❌← خطا میکردم✔ ) دودمانم رو به باد میدادن. پارت۲۷ - چقدر خدمت کنم؟❌←چقد خدمتتون تقدیم کنم✔ - قابل شما رو نداره ۲۰دلار←چون تو ایرانن اول باید به تومن بگه بعد که فروشنده متوجه میشه دلار داره چقدر رو بگه✔ پارت۲۹ رفتم اونسر سالن.❌ ←اون سر سالن رفتم✔ پارت۳۰ به سختی رفتم توی اتاقک تاریکم❌←به سختی به اتاق تاریکم رفتم.✔ پارت۳۰ با لگد درشو باز کردم رفتم تو و همونجا تکیه مو دادم به دیوار و خودمو کشیدم زمین. ←با لگد در رو باز کردم و همونجا تکیه زدم به دیوار و روی زمین نشستم. پارت۳۱ ودستشو گذاشت رو شونم.❌←دستشو روی شونم گذاشت.✔ پارت۳۱ و از توی اتاق( رفتم بیرون.❌ ←رفتم بیرون ✔ ) پارت۳۱ و خودمو پرت کردم توی آغوشش❌← خودمو تو آغوشش پرت کردم.✔ پارت۳۱ سایه اش افتاده بود روی پنجره اتاق❌← سایهاش روی پنجره اتاق افتاده بود✔ پارت۳۱ اما مثل برده حلقه به گوش( ایستادم کنار سالن❌←کنار سالن ایستادم✔ ) پارت۳۲ آقا به همه اشاره کرد که و همه از سالن رفتن بیرون اما امیر از من خواست برم داخل اتاقش! باهم رفتیم طبقه بالا و وارد اتاق سلطنتیش شدیم. اتاقی با تم مشکی خیلی خفن وامکانات جذاب که هر پسر حسرت داری مثل من آرزوشون رو داره! ❌ ← آقا به همه اشاره کرد که همه از سالن بیرون رفتن اما امیر از من خواست به اتاقش برم. با هم به طبقه بالا رفتیم و وارد اتاق سلطنتیش شدیم. اتاقی با تم مشکی خیلی خفن و امکانات جذاب که هر پسری مثل من آرزوی داشتنشون رو داره.✔ ( علامت! برای جمله های عاطفی و تعجب استفاده میشه ) پارت۳۲ ممکن بود( صداش بره پایین.❌صداش پایین بره.✔ ) پارت۳۲ توعه گوساله( شدی داداش بزرگش❌داداش بزرگش شدی )✔ پارت۳۲ امیر پوفی کشید و محکم دستی ( کشید تویموهاش❌←توی موهاش کشید✔ )گوشیم ( داشت ویبره میرفت❌←ویبره داشت میرفت✔ )و اسم یزدان روش نمایان شد. اصلا حوصله چرت و پرت و حرف زدن باهاش رونداشتم بخاطرهمین بی اعتنا گوشیم رو خاموش کردم. بعد از چند دقیقه نشستن از اتاق امیر( اومدم بیرون رفتم پایین.❌بیوون اومد و پایین رفتم✔ ) پارت۳۳ نشستمپای حوض حیاط و به اب حوض ضربه ای زدم! وقتی پوست دستم اب خنک و حس لرز خاصی توی این هوای پاییزی به تنم نشست و رفتم به بهترین خاطره هام؛ اونجایی که آوین کوچولوی مظلوم با داد وجیغ بهم ابراز کرد که عاشقمه! برای اولین بار تویتاریخ عشق یه ارباب به برده خودش ثبتشد و برده بی نوا رو تنها گذاشت...✔ ←پای حوض نشستم و به آب حوض ضربهای زدم. وقتی پوست دستم آب خنک رو حس کرد لرز خاصی توی این هوای سرد پاییزی به تنم نشست و به بهترین خاطراهام رفتم؛ اونجایی که آوین کوچولوی مظلوم با داد و جیغ بهم ابراز کرد عاشقمه! و بقیه.✔ ( برای اولین بار تو تاریخ عشق یه ارباب به خدمتکارش ثبت شده؟؟ ) استفاده نادرست از سه نقطه، از سه نقطه فقط هنگام لکنت در دیالوگ و زمانی که نمیخوایم بقیه موارد رو بگیم استفاده میشه.✔ پارت۳۳ آقاهم دستور به وایسادن نکرد!❌←آقا هم دستور وایسادن نداد!✔ پارت۳۳ رسیدیم به یه ساختمون عظیم❌←به یه ساختمون عظیم رسیدیم✔ پارت۳۳ اونام رفتنداخل❌←اونام داخل رفتن✔ پارت۳۱ - هیسسسس! اسمشو نیار ←حروف رو تکرار نکنین.✔ پارت۳۳ اونام رفتنداخل❌←اونام داخل رفتن✔ پارت۳۶ لبخندی که روی لبش نقش بسته بود روی مخم بود حسابی! ❌←لبخندی که روی لبش نقش بسته بود حسابی روی مخم بود.✔ پارت۳۸ لیوان آب وگرفتم سمتش اونم یه نفس سرکشید و نشست کنارم روی تخت❌←لیوان آب سمتش گرفتم اونم یه نفس سرکشید و روی تخت کنارم نشست.✔ پارت۴۳ یزداناومد بغل دستم و دست سردم رو برادرانه فشرد توی دستش. ←یزدان بغل دستم اومد و دست سردم رو برادرانه توی دستش فشرد. پارت۴۳ صدای های زمزمه میومد از کنار تختم اما توان نداشتم که بگردم به دنبال صدا و ببینم کیه که داره حرف میزنه! ←صداهای زمزمه از کنار تخت میومد. اما توان نداشتم که به دنبال صدا بگردم و ببینم کیه که داره حرف میزنه! ساختار معنایی: پارت۳ *نگا به قد دراز خودت نکن، دخترا هر چی کوچولوتر باشن سنشون بیشتره!* ( واژه کوچولو معمولا برای سن استفاده میشه، { مگر اینکه به عنوان مسخره کردن ازش استفاده بشه } و برای توصیف هیکل از واژه کوچک یا ریزه میزه باید استفاده کنی.✔ ) ... منم به عنوان "خدمتکار جدید" معرفی کرد. نمیدونم چرا از لفظ این کلمه از خجالت سرخ میشدم و انگار اعصابم بهم میریخت. ( اغلب مردا غرور دارن و روحیشون نسبت به دخترا بی احساس تره و کلا روحیه لطیفی ندارن دیگه. که این نکته رو درست رعایت نکرده بودین.✔ ) در جمله های دیگرم این مورد دیده میشد مثلا : درسته خدمتکارشم، اما من مجبورم!مجبورم که تو سن بیست و چهار سالگی کلفتی مردم و بکنم تا اون طفل معصوم راحت باشه. آره داداش کوچولوم رو میگم، ماهور خان هشت ساله، آخ من به فداش که دلم براش لک زده.( آخ من به فداش که دلم براش لک زده؟! ) اینم یه مورد ~ یا سید عباس، خودت یه فرجی برسون!این من و نکشه، اون اتابک لعنتی این کا رو میکنه! یعنی این دخترهی ریزه میزه اینقدر براشون مهمه؟ ←دختر اشراف زاده بوده و باید براشون مهم باشه دیگه و جای تعجب نداره . و الیته شما جوری گفتین ریز میزه که چون حالا ریزهمیزه اس پس بین اون اشرافزاده ها از اهمیت کمتری برخورداره که خب جالب نیس. پارت۱۰ - پاشو جوون، برو کارهای ترخیص آوین بانو رو انجام بده و برگرد! ←تو اون عمارت کسه دیگهای ینی نبود کارای ترخیص انجلم بده و بعدم کارای ترخیص مربوط به راننده نمیشه. پارت۱۳ ولی همش زیر چشمی یا از داخل آینه ( زل زده بودم بهش.❌←بهش زل زده بودم✔ ) پارت۱۵ اما هر روز ( سرد و خاکی❌←سردتر✔ ) باهام رفتار میکردی! پارت۱۵ خط دوازده پندار میگه واقعا اینقدر سختی کشیده؟←آوین فقط گفته بود عاشقشه و حالاتشو گفته بود سختی هایی کشیده رو بیان نکرده بود پس این جمله بی ربطه و حذف شه✔ پارت۱۵ - آوین، منم هم اونجوری که تو فکر میکنی نیستم! توی زندگیم اونقدر عذاب کشیدم که وصف ناپذیره.←آوین. من اونجوری که تو فکر میکنی نیستم توی زندگیم اینقدر عذاب کشیدم که نمیتونی تصورش رو کن. پارت۱۵ پس بیا با عشقمون(عشقی که بینمون به وجود میاد✔ ) این عذابها و تلخیها رو از بین ببریم! پارت۱۶ - اسپریم تموم شده میخوام یکی بخرم، البته محض احتیاط.( اسپریش تموم شده محظ احتیاط چرا؟ باید )←اسپریم تموم شده چنتا تو خونهام دارم ولی الانم یکی میخرم البته محض احتیاط.✔ پارت۱۹ ، نباید پا پس میکشیدم توی تصمیم! ← نباید تو تصمیمم پا پس میکشیدم.✔ پارت۱۹ یهو پرت شدم به سمت زمین و محکم خوردم به یه جای سفت و آسفالت مانند افتادم←یهو روی زمین پرت شدم و محکم به جایی سفت و آسفات مانند خوردم.✔ پارت۱۹ فقط غم نگاه اون دختر دلبر... ضربهی بعدی محکمتر به ساق پام خورد ←فقط غم نگاه اون دختر دلبر ارزش این کوفته شدنا و جنگیدنا(یا تحمل سختیا) رو داشت.✔ پارت۳۱ حسرت کشیدن برای من عادت شده؛ حالا حسرت دستای آوینم به کنارش!← حسرت کشیدن برای من عادت شده بود❌، حالا حسرت گرفتن دستای آوینم بهش اضافه شده!✔ پارت۳۵ یه چیز توی دلم دلشوره کشید❌← جالب نیست.✔یه چیزی تو دلم شور میزد/ یه چیزی تو دلم راه گلومو بست/ یه چیزی تو دلم ریخت. علائم نگارشی پارت۳۵،۳۶ ولی مشکل اینجاست که عروس یکی دیگست؛ خانوم یکی دیگست؛ عشق یه آدم دیگست... /اینکه که یه داداش مریض و علیل گوشه بیمارستانا نداره؛ اینکه عاشق وشکست خورده نیست؛ اینکه صفر پول تو حسابش اندازه ستاره های آسمونه نداری و بدبختی حالیش نیست! ←وقتی میخوایم چیزی رو بشمریم از علامت کاما استفاده میکنیم.✔:: پارت۳۸ - با توعم!!!!❌←با توام!✔ (علائم نگارشی نباید تکرار شه✔) پارت۳۹ برای تغییر راوی وگذر زمانی از*** استفاده میشه. پارت۵۲یکی از برقا رو روشن کردم ←چراغا رو✔ ـ🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿 آرایه ها:جمله ها محاوره ای بود و آرایه نداشت. ـ🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿 اصول درستنویسی 《اش》《ای》《ها》《می》《نمی》 با نیم فاصله نوشته میشود. نیم فاصله می : پارت۳ راه میرفتم❌← راه میرفتم✔ بچگیشو❌← بچگیش رو✔ پارت۱۳ به پیچ❌←بپیچ✔ پارت۱۲ خبر دار ❌←خبردار✔ پارت۱۶ هم قدم ❌✔ پارت۱۸ خوش اومدی❌✔ پارت۴۶ آورده ام❌←آوردهام✔ پارت۴۷ اشتها آور❌←اشتهاآور✔ پارت۴۷ قیافه اش❌←قیافهاش✔ پارت۴۷ خنده ای❌←خندهای✔ پارت۶۲ خود خوری❌←خودخوری✔ غلط املایی پارت۲ تو این بادیات نبود❌← تو این وادیا نبود✔ پارت۲ قول بیابونیها❌← غول بیابونیها✔ پارت۳ اطابک❌← اتابک✔ ( بعضی جاها اطابک بعضی جاهام اتابک بود ) پارت ۷ هواسم❌←حواسم✔ پارت۱۰ اطاعت عمر❌←اطاعت امر✔ پارت۱۰ پروتر❌←پررو تر ✔ پارت۱۳ اقور بخیر❌✔ پارت ۱۶ ایشاءلله❌✔ پارت۲۲ همال❌←حمال✔ پارت۲۳ طلف❌← تلف✔ پارت۲۳ ازحق نگزریم❌←از حق نگذریم✔ پارت۳۳ رکسوز❌←لکسوس✔ پارت۳۵ زحرمار❌←زهرمار پارت۳۸ فہش❌←فحش✔ پارت۴۱ شلوار خونین ومالش❌←شلوار خونین و مالینش✔ پارت۵۵ عذا❌←عزا✔ پارت۵۵ رویاست❌←روُیا✔ پارت۶۲ دغ و دلیمو❌←دق دلی✔ علائم نگارشی پارت۱خط۱۳ علامت سوال رو حذف کن جمله خبریه. پندار پندار❌← پندار-پندار✔ پارت۳۱ زوق❌←ذوق✔ پارت۳۲ قه قه❌← قهقه✔ اشتباه تایپی پارت۳ تو بیخم❌←توبیخم✔ پارت۱۷ فسقلی بچه❌←بهتره فسقلبچه باشه✔ پارت۲۱ کودومه❌←کدومه✔ پارت۲۳ زرای❌←برای✔ پارت۳۱ چارد❌← وارد✔ پارت۲۱ شوتی❌←سوتی✔ پارت۶۴ حار❌←هار✔ *بقیه رفع اشکلات علائم نگارشی رو به عهده ویراستارتون میذارم.* ـ🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿 تکرار رمان تکرار برخی کلمات در جملهها، نه تنها کمی کسلکننده است؛ بلکه موجب افت جذابیت نیز میشود؛ گاهی میتوان برای جلوگیری از این موضوع کلمات مترادف را به کار برد. کلمه این رو خیلی تکرار کردین ( این اتابک، این منو نکشه، این دختره، این دختر اشرافیزاده ) کلمه ریزهمیزه پارت۱۵ کار و بار درست حسابی❌ ندارم و حتی یه مدرک تحصیلی درست حسابی❌ ندارم! ~حتی یه مدرک تحصیلیام ندارم که روش حساب کنم. ـ🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿 رعایت و هدفمند سازی پارتها پارتها باید دارای وابستگی کمی بوده و نه بیش از حد مستقل و نه بیش از حد وابسته باشن. همچنین حجم و اندازه پارت و اطلاعات داخلش تاثیر روی کاهش و یا افزایش جذابیت رمان دارد. اغلب پارت ها وابسته( کم بودن حجم پارتها ) بودند. اندازه هر پارت در سیستم میتواند سی الی چهل خط ؛در گوشی میتواند ۶۰ الی ۷۰ خط باشد؛ اغلب پارتاتون نسبتا کم ( تقریبا پنجاه خط )وکوتاه بودن و از حدود پارت۳۰ به بعد اینترها زیاد بود( بعد از نقطه بهتره یه اینتر بزنید، بهتره این دو مورد رو درست کنید. ) ـ🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿 رعایت شرع و قانون اسلامی و نکات اخلاقی. هرچیزی که بر خلاف قانونهای اسلامی باشد مثل بغلهای تحریک کننده و یا بوسهها و... ممنوعه هستند و موارد غیر اخلاقی هم جایی تو رمان ایده آل ندارد. عجبا! دخترهی آشغال←بهتره بجای آشغال از کلمه توهین امیز دیگه ای استفاده کنی مثلا بیشعور✔✔ سرش و روی کمرم گذاشت! ← آوین اشرافزاده و پندار فقط راننده آوینه بهتره از این برخوردا باهم نداشته باشن.✔✔ -آره والا با اونقیافش مثل پای مرغ!❌ پسره به پرستاری که تازه وارد اتاق شده میگه و بقیه میخندن لطفا حذف شه.✔✔ ـ🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿 سخن منتقد امیدوارم با نکاتی که گفتم سطح قلمتون قوی تری شه🙏 ممنونم از همراهیت عزیزم. سوالیم داشتی نمایه ازم بپرس💚💚 @ Fatemeh14 ویرایش شده 23 خرداد توسط مدیر منتقد 🌹همه چیز درمورد تالار معرفی و نقد کتاب کاربران❤️ لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسال های توصیه شده