درخواست درخواست رصد رمان

[Nasim.M]

با سلام

نویسندگان عزیز در این تاپیک می‌توانید درخواست رصد کنید. 
حتما رمان شما باید به پارت 40 رسیده باشه. 
بعد از این‌که این 40 پارت رصد و ویرایش شد، می‌تونید 40 پارت بعدی رو قرار بدید و باز هم درخواست بدید و الی آخر... 

برای درخواست، حتما در همین تاپیک باشه و تاپیک جدا نزنید. 
لینک رمانتون رو قرار بدید و مدیر رصد رو تگ کنید. 
و حتما در زیر بگید، که از قبل رصد شده، تا کجا رصد شده و می‌خوایید از کجا رصد شه، تموم رمان‌هایی که رصد میشن رو در لیست داریم منتها نیاز به یاد‌آوری شما هم هست.

مدیر بخش: @f.m

[yeganeh07]

درخواست رصد رمان تنهایی سپیدار 40 پارت

https://forum.98ia2.ir/topic/1847-رمان-تنهایی-سپیدار-یگانه-رضائی-کاربر-انجمن-نود-هشتیا/

[f.m]

در ۱۴۰۴/۶/۲۵ در 09:09، yeganeh07 گفته است:

درخواست رصد رمان تنهایی سپیدار 40 پارت

https://forum.98ia2.ir/topic/1847-رمان-تنهایی-سپیدار-یگانه-رضائی-کاربر-انجمن-نود-هشتیا/

شروع رصد : بیست شش شهریور 

پایان رصد : دو مهر 

[f.m]

در ۱۴۰۴/۶/۲۶ در 20:30، f.m گفته است:

شروع رصد : بیست شش شهریور 

پایان رصد : دو مهر 

پایان رصد 

برای آغوش فرهاد داشتم پارت ۱۲

@yeganeh07

[zara]

در خواست رصد رمان زر گریسون ۴۰ پارت 

 

[f.m]

15 ساعت قبل، zara گفته است:

در خواست رصد رمان زر گریسون ۴۰ پارت 

 

شروع رصد: ۱۷ مهر

پایان: ۲۶ مهر 

[f.m]

در ۱۴۰۴/۷/۱۷ در 01:02، zara گفته است:

در خواست رصد رمان زر گریسون ۴۰ پارت 

 

پایان رصد 

۷
یکی لباس خواب به تن🔞 یکم بیشتر اشاره کن

۱۳
جاشوا 🔞دستش را جلو آورد و دست زر را گرفت🔞

۲۰
🔞الکل مصرف کردی🔞

۳۰
🔞جاشوا دستش را روی دست زر گذاشت 🔞و از او خواست آرام باشد و گفت:

ن🔞می‌خوای برقصی؟🔞

🔞- شاید یه رقص کوتاه بد نباشه
رقصش نرم و طبیعی بود مردی که سعی کرد با او هم‌صحبت شود حالا در تلاش بودکه در کنار او برقصد، اما چشم جاشوا هم‌چنان به او دوخته شده بود نه برای تمجید، برای🔞 چیزی شبیه
🔞نزدیک‌تر شد آن‌قدر که بوی تند نوشیدنی‌اش حس می‌شد.🔞

- یعنی فکر می‌کنی من دارم نقش بازی می‌کنم
ج🔞اشوا لحظه‌ای به چشمان زر خیره ماند، به صورت زر نزدیک شد طوری که کاملا نفسش گونه‌های زر را نوازش می‌کرد، نگاهش مستقیما در چشمان او گره خورد با دستش گونه‌ی زر را نوازش کرد و چانه‌اش را گرفت، زر با ضربان قلبی که محکم‌تر از همیشه می‌کوبید و ترسی که به جانش افتاده بود ب🔞ه چشم‌های او خیره ماند، نمی‌دانست چه چیزی در حال رخ دادن است. جاشوا با حالتی کنایه‌آمیز گفت:
(۳۵)

۳۶
کلاب 🔞

🔞شده بود و پاهای برهنه‌ی زر را قلقلک می‌داد، حدود بیست دقیقه از🔞

تماس‌های منم نداد، 🔞مست🔞 بود
فکر نمی‌کنم 🔞در اون حد نوشیدنی خورده باشه ولی رفتارش عجیب بود.🔞

🔞جاشوا مثل تکه‌ای گوشت خون‌آلود در آغوش زر رها شد. زخم‌‌های صورتش، چهره‌ی آرامش را🔞
🔞دست‌های خونی‌اش را دور صورت جاشوا گرفت
دستان سرد جاش را می‌فشرد

دست زر را گرفت و ادامه داد🔞.

- اون از دست نمیره، نمی‌ذارم(۳۷

۵۳
بیرون🔞 هرزه‌ی🔞 عوضی

[Mahdieh Taheri]

سلام 

درخواست رصد رمان محرمِ_قلبم را داشتم تاحالا رصد نشده 

با تشکر 

[f.m]

5 ساعت قبل، Mahdieh Taheri گفته است:

سلام 

درخواست رصد رمان محرمِ_قلبم را داشتم تاحالا رصد نشده 

با تشکر 

سلام لطفاً لینک رمان رو ارسال کنید 

[Mahdieh Taheri]

رمان محرمِ_قلبم / مهدیه طاهری کابر انجمن نودهشتیا

[f.m]

در ۱۴۰۴/۹/۴ در 16:48، Mahdieh Taheri گفته است:

رمان محرمِ_قلبم / مهدیه طاهری کابر انجمن نودهشتیا

لینک رو بفرست لینک نیست این 

[Mahdieh Taheri]

درخواست رصد رمانمو داشتم. 

با تشکر 

ویرایش شده در نُوامبر 28 توسط Mahdieh Taheri

[f.m]

13 ساعت قبل، Mahdieh Taheri گفته است:

درخواست رصد رمانمو داشتم. 

با تشکر 

شروع رصد : ۷ آذر 

پایان رصد: ۱۶ آذر