9999maryam ارسال شده در 16 خرداد اشتراک گذاری ارسال شده در 16 خرداد اگه قرار بود مسافرتی بری با یه نفر که بازگشتی نداشته باشه کجا میرفتی ؟ 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
...سآنا... ارسال شده در 16 خرداد اشتراک گذاری ارسال شده در 16 خرداد جنگل یه جنگل خیلی دور 1 نقل قول گشتم دنبال فالگیری تا دهد اندکی دلداریام🖇🥂 👇 ☽︎𝒎𝒐𝒉𝒓-𝒄𝒂𝒕☾︎ | بازی از جنس خون🖤🥀 ♲︎︎︎𝒅𝒂𝒉 𝒎𝒐𝒌𝒂𝒇𝒂𝒕 𝒅𝒂𝒉 𝒋𝒂𝒔𝒂𝒅♲︎︎︎|مکافاتی مرگبار! ☽︎.𝑮𝒚𝒂𝒏𝒂𝒎.☾︎| گیان من ! 🤍 ساز زدن و آواز خوندن با ط پناه خستگی من بود.... ~𝑯𝒂𝒍𝒆-𝒃𝒂𝒅~ | اوضاع داغون🥂 لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
sarah._.iz2004 ارسال شده در 24 خرداد اشتراک گذاری ارسال شده در 24 خرداد یه جای خیلی دور.. یه کشور دیگه 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Melika. ارسال شده در 24 خرداد اشتراک گذاری ارسال شده در 24 خرداد یه کشور ب غیر از ایران😐 1 نقل قول این نفسا مشقیه من مردم:)🪄🖤 لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Nadia.M ارسال شده در 24 خرداد اشتراک گذاری ارسال شده در 24 خرداد آمازون 1 نقل قول 🌺رمان مویرای🌺🍻 لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
منتقد انجمن N.H ارسال شده در 24 خرداد منتقد انجمن اشتراک گذاری ارسال شده در 24 خرداد جایی که آرامش داشته باشه! 1 نقل قول من از هر ثانیه بی تو می ترسم! رمان جَبر سرنوشت⏳ لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ماهی ارسال شده در 24 خرداد اشتراک گذاری ارسال شده در 24 خرداد هیچ جا😐 1 نقل قول یه دیالوگ صابر ابر داره که میگه: «همه چیز خوب پیش میره تا وقتی همه چیز مخفیه، همه چیز شوخیه تا وقتی درد نکشی، همه چیز دروغه تا وقتی حقیقت تاریكه!» -رمان-در-دل-این-شهر-استخوان-میروید- لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
_parya_ ارسال شده در 24 خرداد اشتراک گذاری ارسال شده در 24 خرداد 3 ساعت قبل، ماهی گفته است: هیچ جا😐 بسی باهات موافقم👌😶 1 نقل قول رمانهای در حال تایپ: گیتار(سازی خوشآوا اما قاتل) ورقهای نفرت(روایتی از یک خیانت) بروکسل(روایت طمع باستان شناسان) داستانهای در حال تایپ: دخترک کمانچه زن(گوشهای از مشکلات جامعه) کالمیا لاتیفولیا(گلی فریبنده اما مرگبار) برای دریافت لینک هر کدام از رمان/داستانهای فوق به نمایه مراجعه فرمائید^^ لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
fatisa ارسال شده در 24 خرداد اشتراک گذاری ارسال شده در 24 خرداد دوست دارم یه کشور خوش آب و هوا برم و خونهام ببین جنگل و دشتهای سرسبز باشه که به دریا هم راه داشته باشه🤩😍 قلبمم از فکرش رفت🥺 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
فاطمه مومنی ارسال شده در 24 خرداد اشتراک گذاری ارسال شده در 24 خرداد دوست دارم جایی برم که لیاقتمه و من هم خبر ندارم که کجا لیاقتمه نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
لباشک ارسال شده در 30 خرداد اشتراک گذاری ارسال شده در 30 خرداد (ویرایش شده) جایی که دور از همه باشه، جایی دور از آدمها.... ویرایش شده 30 خرداد توسط لباشک نقل قول گمان میکردم او کشته خواهد شد... او زیبا بود در عصر زشتیها زلال بود در عصرپلشتیها انسان بود در عصر آدمکشان لعلی نایاب بود میان تلی از خزف جادوگری بود اصیل میان انبوهی از جادوگران مصنوعی... •| رمان یغــــماگر نفــاث |• ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ>🌹<ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ او از غرق شدن میترسید. برای همین هیجوقت شنا نمیکرد. سوار قایق نمیشد، به آبگیری پا نمیگذاشت. شب و روز در خانه مینشست. در را روی خود قفل میکرد. به پنجرهها میکوبید. و از ترسی اینکه موجی سر برسد، مثل بید میلرزید و اشک میریخت. عاقبت آنقدر گریه کرد که اتاق پر شد از اشک و او را در خود غرق کرد... •| رمان ماهیـــــکان |• لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .