آخرین فعالیت
-
سلام دوست عزیز شرمنده نمیتونم مرسی💞 -
Nasim.M به موضوع درخواست در خواست ویراستاری رمان به انتظار باورت | م.م.ر کاربر انجمن نودهشتیا پاسخ داده‌است.گزینه ویرایش نمیاد تو ورد؟ -
Ff.m به موضوع درخواست در خواست ویراستاری رمان به انتظار باورت | م.م.ر کاربر انجمن نودهشتیا پاسخ داده‌است.میتونم ممنوعه ها رو کپی کنم و ارسال اما نمیتونم ویرایش کنم
-
Parya91 به موضوع در حال تایپ رمان همسایه حیاط مشترک | parya91 کاربر انجمن نودهشتیا پاسخ داده‌است.پارت چهل و چهارم پوران خانوم در حالی که هنوز لبخند رو لباش بود ، سر جاش نشست و باران هم با خنده سرش رو سمتش چرخوند. -وای مامان فکر می... -
ویانا به موضوع در حال تایپ تاوان دلدادگی| ویانا هاشمی پاسخ داده‌است.#پارت_50 ترمه گفت: - خیلی بهش رو نمیدی ها یادت نره باید یه سری خط قرمز ها رو رعایت کنه. سری تکون دادم و گفتم: - باشه همه اینا رو انجام... -
Nasim.M به موضوع درخواست در خواست ویراستاری رمان به انتظار باورت | م.م.ر کاربر انجمن نودهشتیا پاسخ داده‌است.این یکی باز میشه براتون میتونید ویرایش کنید؟ @شاهرخ @f.m @مدیر رصد
-
seta_kh به موضوع در حال تایپ رمان پناه سودا | ستایش خطیبی کاربرانجمن نودهشتیا پاسخ داده‌است.#پارت_75 #مهرداد سه هفته بعد از دکتر اورهان تشکر کردم و از اتاقش زدم بیرون، پله ها رو رفتم پایین و راهم رو به سمت حیاط دانشگاه کج... -
Miss.Eghbali به موضوع درخواست در خواست ویراستاری رمان به انتظار باورت | م.م.ر کاربر انجمن نودهشتیا پاسخ داده‌است.https://uupload.ir/view/romandarentezarebaroot_98ia_a0i0.docx/ -
shirin_s در نوشته‌ی نمایه الهه پورعلی نظر داد.سلام دوست عزیز شرمنده نمیتونم مرسی💞 -
مدیر ویراستار به ایری نوشته در موضوع درخواست ویراستاری و رصد رمان کپلر_۶۲ f | ایری کاربر انجمن نود و هشتیا با
Like واکنش نشان داد.
چشم، تا فردا صبح همه رو می‌فرستم. -
ایری به موضوع درخواست ویراستاری و رصد رمان کپلر_۶۲ f | ایری کاربر انجمن نود و هشتیا پاسخ داده‌است.چشم، تا فردا صبح همه رو می‌فرستم. -
ایری به مدیر ویراستار نوشته در موضوع درخواست ویراستاری و رصد رمان کپلر_۶۲ f | ایری کاربر انجمن نود و هشتیا با Like واکنش نشان داد.
عزیزم ورد ویرایش شده دست بنده‌ست، خواهشا همه تغییرات رو یکجا ارسال کنید.
-
ویانا به موضوع در حال تایپ تاوان دلدادگی| ویانا هاشمی پاسخ داده‌است.#پارت_49 و بعد ادامه داد: - من دیشب دیدم حلقه رو دستت کردی بعدش در آوردی واسه همین امروز بهت زنگ زد زدم. لعنتی چرا اینقدر تیز بود فکر...
-
zahra-83 به zahra_javaheri نوشته در موضوع در حال تایپ رمان خیال محال| زهرا جواهری کاربر انجمن نودهشتیا با Like واکنش نشان داد.
پارت ۳۶ در طرف دیگر آیلا سعی کرد خون‌سردی اش را حفظ کند و به‌داخل برگردد اما قلب اش آرام نمی شد. دیدن او با آن فاصله نزدیک دیوانه اش... -
zahra-83 به zahra_javaheri نوشته در موضوع در حال تایپ رمان خیال محال| زهرا جواهری کاربر انجمن نودهشتیا با Like واکنش نشان داد.
پارت ۳۵ آه عمیقی کشید و ادامه داد: - حالا بعداً برات تعریف می‌کنم، برو کنار بیام تو. آیلا ابرویش را بالا داد و گفت: - بی‌خود کجا بیای؟...
