رفتن به مطلب
انجمن نودهشتیا

فاطمه بهرامی.

کاربر فعال
  • ارسال ها

    133
  • تاریخ عضویت

  • آخرین بازدید

  • روز های برد

    10

تمامی موارد ارسال شده توسط فاطمه بهرامی.

  1. پارت شصت‌وچهار# زندگی همه آن‌ چیزی نیست که ما بخواهیم آن را بر سر عادت‌هایمان کنار بگذاریم یا هر وقت که دلمان خواست آن را فراموش کنیم، زندگی مثل همان حس غریبی‌ است که گاهی انسان را با خودش به گردش روزگار می‌برد جایی که هرگز سفری به آن‌جا نداشتیم.
  2. پارت شصت‌وسه‌# داشتن یک زندگی آرام بی‌درد‌سر می‌ارزد به همه‌ی آن ثروت‌های بزرگی که ما همیشه به‌ دنبالش بودیم و هستیم، بنا‌براین معنویات آن‌قدر با‌ ارزشند که می‌توانند پایه‌های یک زندگی آرام را به شکل عاشقانه‌ایی و تا‌ ابد محکم سازند.
  3. پارت شصت‌و دو# دلم می‌خواهد درد‌هایم را تنها با گل‌ها بگویم آن هم با اطلسی‌های مقاوم و صبور که احساس می‌‌‌کنم هنگامی که باد‌ گیسوانم را شانه می‌زند با آن‌ همه زیبایی من را وادار می‌‌کند تا پیراهنی از آرزو بر تن بپوشانم به امید روزی که قلبم تکیه‌گاه همه دل شکستگان شود.
  4. پارت شصت‌و یک‌# در رویاهایم که با خداوند گفت‌گو می‌کردم از او پرسیدم چه چیز این بشر بیشتر تو را به تعجب وا می‌دارد؟! پاسخ داد: - کودکیشان؛ آن‌ها از کودکی‌شان خسته می‌شوند عجله دارند که زود بزرگ شوند بعد سلامتی‌شان را از دست می‌دهند تا پول بدست بیاورند بعد پول‌شان از دست‌می‌دهند تا سلامتی‌شان را پیدا کنند! در آخر پرسیدم چه جوابی داری به ما‌ بدهی؟! لبخند زد و ادامه داد: - فراموش نکنند من همیشه این‌جا هستم!
  5. پارت شصت# همه ما بدشناسی‌ها و خوش‌شانسی‌هایمان را همیشه می‌ندازیم گردن سرنوشت و خیلی راحت خودمان را گول می‌زنیم! درحالی که این‌ها فقط دو اصطلاح عامیانه هستند، بنابراین این تلاش‌های ما نتیجه موفقیت‌های پی‌ در پی ما خواهند بود که بزرگ‌ترین شانس در زندگی ‌می‌توانند باشند و سهل‌انگاری در کارها هم عاقبت همان بدشانسی‌ها هستند.
  6. پارت پنجاه‌و‌نه# آیا می‌دانید همه‌ی آدم‌ها وقتی دل‌شان می‌شکنند بزرگ‌ترین فریاد‌شان همین اشک‌هایی هستند که از گوشه‌ی چشم‌شان می‌چکند؟! انگار کلی حرف هستند که مدت‌هاست بی‌صدا مانده‌اند!
  7. پارت پنجاه‌و هشت# هرگاه دلت گرفت بگذار بدون هیچ علت خاصی باز هم به تو خوش بگذرد تا باور کنی چیزهای دیگری هم هستند که می‌توانند باعث خوشحالی تو شوند تا از همه‌ی ناامیدی‌ها رهایی یابی بیا و هرگز اجازه نده کابوس شکست تو را در زنجیر تنهایی‌اش زندانی کند.
  8. پارت‌ پنجاه‌و هفت# چقدر زیبا می‌شد اگر همه عشق‌ها‌ و عاشقی‌ها شبیه فیلم‌ها و قصه‌ها می‌بودند همان‌طور جذاب و واقعی، مگر چه میشد همین‌ها بیایند و بیدار کنند کسانی را که در را پیدا‌کردن عشق‌شان خود را به خواب زده‌اند انگار که قلب یخی‌شان هنوز نمی‌خواهند گرمای این عشق پنهانی‌شان را لمس‌ کنند.
  9. پارت پنجاه‌و شش‌# ریشه همه بدبینی‌ها همین تفکرات منفی هستند، اگر اجازه دهیم می‌خواهند مدام مثل سم وارد شربت زندگی‌مان شوند و زندگی را به کام‌مان تلخ کنند، بنابر‌این مثبت‌ اندیش‌ بودن معجزه خوش‌بینی باعث می‌شود شیرینی زندگی‌مان چند برابر شود‌ و این حالت حس خوبی به ما می‌دهد.
  10. پارت پنجاه‌و پنج‌# خداوند همیشه خوشبختی را به انسان تعارف‌ می‌کند که بهتر‌ است ما هم دستش‌ را به هیچ عنوان رد نکنیم، چون اگر کوچیک‌ترین چیزی هم به ما می‌دهد بدانیم در اون خیریتی‌‌ است و کسانی این خوشبختی را احساس خواهند‌ کرد که از زندگی رضایت بیشتری دارند.
  11. پارت پنجاه‌و‌چهار# آسمان زندگی من یک رنگ دارد آن هم به درخشندگی خورشید که می‌خواهد روشنی بخش همه دل‌های ناآرامی باشد که با نوازش او به آرامش حقیقی می‌رسد.
  12. پارت پنجاه‌و‌سه# بعضی از آدم‌ها وقتی از دست هم ناراحت می‌شوند در خلوت خود دورشان حصاری می‌کشند از جنس نفرت و کنیه که دوستی با آن‌ها ممکن‌است قلب نورانی و پر از عشق تو را چنان به خود متصل‌کنند که تمام افکارت شبیه او می‌شود کم‌ کم راه‌ همه از او جدا خواهد شد‌، و او تنها می‌ماند.
  13. پارت پنجاه‌و دو# پیروز‌ شدن و برنده‌ شدن حتی اول شدن هم نمی‌تواند کامل کننده شادی‌هایمان باشد، بلکه این احساس رضایت‌مان‌ است که همیشه کلید موفقیت‌هایمان هست و خواهد بود.
  14. پارت پنجاه‌و یک# ای کاش مرگ هم معنای عاطفه را می‌داد تا هیچ‌‌کس به عنوان یک پدیده ترسناک به آن نگاه نکند؛ شاید آن زمان همه‌چی جلو چشمامان سیاه و تاریک به‌نظر بیاد ولی این پایان زندگی نیست بلکه سفری است به دنیای جاودانگی که همان آغاز و تولد دوباره‌مان خواهد بود.
  15. پارت‌پنجاه# می‌خواهم خودم باشم حتی اگر موقعیت‌ها شرایطم را تغییر دادند باز هم خودم را فراموش نکنم چرا‌ که خاکی بودن زیباترین صفتی‌ است که در انسان سرشته شده‌ است.
  16. پارت‌‌چهل‌و نه‌# اگر روزی خواستید کسی را قضاوت کنید قبلش از آن‌ کوچه‌های پر از کنایه و حرف‌هایی که ممکن هست قلبت با آن به درد بیاید عبور کنید، بعدش خواهی فهمیدید که چه بر سر روح و روان او گذشته آن موقعه‌ است که آرزو می‌کنید ای کاش هیچ‌وقت جای او نباشید، بنابر‌این قصاوت کار من‌ و تو نمی‌تواند باشد.
  17. پارت چهل‌و هشت‌# خانه پدر و مادر بهترین خانه بعد از خانه خدا می‌باشد؛ اگر روزی هزار بار بدون دعوت به آن‌جا برویم هر دفعه صاحب‌خانه از دیدن‌مان خوشحال و خوشحال‌تر خواهد شد، این خانه پر‌ از آرامش‌ است انگار هیچ‌جای دنیا مثل آن جا راحت نیستیم ‌و نمی‌توانیم ‌باشیم.
  18. پارت‌ چهل‌و هفت‌# تو آن‌قدر من را درگیر عشق خود کرده‌ای که هر ثانیه‌اش تو در ذهنم تصور می‌شوی، همین‌طور بی‌هدف و بی‌سبب به سوی طوفانی که تو در قلبم بر پا‌کرده‌ای قدم می‌زنم تا بلکه بتوانم به آرامشی که همیشه به دنبالش هستم برسم.
  19. پارت چهل‌و شش‌# تا به‌حال دقت کردید که ابراز عشق از خود عشق جذاب‌تره چون این طوری طعم شرین عشق را قشنگ‌تر و از ته دل می‌توانیم به هم بچشانیم.
  20. فاطمه بهرامی.

    سرگرمی| مشاعره

    شب شب بی قراره امشب شب وصاله عروس میره به حجله دوماد چه بی قراره
  21. پارت چهل‌و پنج‌# بعضی‌ها با یک نگاه هم عاشق می‌شوند در حالی که این نوع عشق‌ها اصلا موندگار نیستند، چون بیشتر موقعه‌ها سر هیچی با هم تفاهم ندارند، اما نورهای یک عشق واقعی هرگز خاموش نمی‌شوند و ته آن نوع عشق‌ها یک نوع دوست ‌داشتن وجود دارد که اگر به هم وفادار بمانند تا آخر عمر برازنده این حس زیبا خواهند بود.
  22. پارت چهل‌و چهار‌# لبخند‌ زدن می‌تواند سرپوش معجزه‌گری باشد بر روی همه ترس‌ها و غم‌هایی که از وجودش مدام رنج می‌بریم، پس تا می‌توانیم قدر این نعمت خدادادی را که هدیه شیرین زندگی‌مان است را بدانیم و خدا را هم به‌خاطرش شکر کنیم.
  23. پارت چهل‌و سه‌# تنهایی فقط سایه خداست؛ در حالی که تا به‌حال موجودی نتونسته بر روی این کره‌ خاکی در تنهایی طاقت بیاورد! شاید بعضی وقت‌ها در تنهایی آرامش را یافته باشیم، اما این حالت هرگز همیشگی نبوده کم کم احساس خستگی عجیبی پیدا می‌کنیم، دقیقا خود را هم‌چون پرنده‌ای در قفس تصور می‌کنیم. خوب است بدانیم تنهایی در تقدیر هیچ‌کس نبوده و نیست.
  24. فاطمه بهرامی.

    سرگرمی| مشاعره

    من می‌رم ولی باز تو بدون همیشه یاد تو از خاطر من فراموش نمیشه گل من خوب می‌دونی بدون تو نمیشه زندگی....
  25. پارت‌چهل‌و دو‌# من همون کبوتر عاشقی هستم که هر روزش را برای دیدن یک بهار سرسبز به انتظار می‌نشیند و ترانه عاشقی سر می‌دهد و هرگاه به زیبایی بهار نگاه می‌کنم تو را به یاد من می‌آورد، انگار که تو را در میان آن همه زیبایی یافته باشم.
×
×
  • ایجاد مورد جدید...