- 
                
ارسال ها
67 - 
                
تاریخ عضویت
 - 
                
آخرین بازدید
 - 
                
روز های برد
7 
نوع محتوا
پروفایل ها
تالارهای گفتگو
فروشگاه
وبلاگها
تقویم
Articles
دانلودها
گالری
تمامی موارد ارسال شده توسط A.F
- 
	
	
قلبم درد می کرد به شدت .
خودم رو ۲۴ ساعته تو این چهار دیواری که قبلا محلی بود که گوشه ی آن تخت بزرگ کنار اتاق که بالایش پر از عکس های دو نفره مون با دوربین من و گیاه رز رونده که ایده ی او بود ، گوشه ی اتاق که صدای گیتار زدن او با آن دست های ظریف و صدای خوش آوازه به گوش می رسد ، در گوشه ای که اون کتاب خونه ی دست ساز رو با هم ساختیم و از زمین تا آسمون توش کتاب چیدیم سایه قد بلند او با دست هایی رنگی شده از کشیدن تابلو هایی آن سر دیوار بلند گچی افتاده است .
این جا قبلا محل آرامش من یا ما بود ؛ ولی الان توش احساس خفگی می کنم ،
نه از بوی رنگ آن صبح جمعه که او با یک عالمه بوم و رنگ ریخت تو اتاق منی که خواب بودم و با سر و صدا بلندم کرد و باهم نقاشی کشیدیم ،
نه از صدایی گوش نواز خواندن و زدن و او و نواختن پیانو خودم ،
نه از گرما و شوق و اشتیاقی که او با خود می آورد.
از این نفسم گرفته و بدنم کرخت شده مانند کس هایی که چند ساعت دیاکسید کربن تنفس کرده اند این است که او نیست .
در قفل نیست و صدای پا می اید ، از دیروز خانواده ام به شمال رفته اند و احتمال می دهم خواهرم از ترکیه برگشته باشد ؛ ولی نه ...
اوست ، دختری قد بلند و خوش اندام با موهای پسرونه با رنگ فانتزی صورتی و شلوار گشاد سفید و تاپ سرخابی .
سر و صورتش رنگی است .
از روی تخت با رو تختی سفید بر می خیزم .
قبل از دو من افسردگی شدید داشتم و تو اتاقم فقط همین تخت با رنگ سیاه بود .
او بود که رنگ داده بود به زندگی من .
پسر ۲۵ ساله عاشق که دیروز کسی که دوستش داشته بهش جواب نه داده و حالا برگشته .
در مقابل من ریزه میزه است و در آغوشم حل می شود .
صدای پر بغضش رو می شنوم که می گوید :
- اگه پیشنهادت سرجاش جواب من بله است .
از روی زمین بلندش می کنم و می چرخونمش و بلند بلند می خندیم .
پایان ....
 - 
	
	
اونجا که مولانا میگه: 'اِشتیاقی کِه بِه دیدارِ تُو دارَد دِلِ مَن دِلِ مَن دانَد وُ مَن دانَم وُ دِل دانَد وُ مَن:)' ❤️🩹🖤️
 - 
	
	
با به پایان رسیدن بازی های عمارت من رمان دیگری رو آغاز کردم که به زودی با تموم شدن پارت های بازی های عمارت قراره در سایت آپلود کنم .
نام رمان جدید : نابغه ی غریب و آشنا
 - 
	
	
سلام
بینید من قبل از اینکه بخوام رمانم رو به صورت رسمی آغاز کنم باید یسری از مفاهیم روشن و واضح شه .
مثلا از اسم کتاب ، چند جلدی بودنش و ...
اول اسم کتاب که جلد ۱ : بازی های عمارت
بله می دونید که یک ۵ گانه به نام ۵ گانه ی وراثتی ( بازی های میراث _ ارثیه هاثورن _ گانبی نهایی _ برادران هاثورن _ بازی ناگفته ) اثر جنیفر لین بارنز هست که جلد یک کتاب من نام شبیه به جلد یک این کتاب داره بازی های میراث ، بازی های عمارت بله خیلی شبیه ولی به این مفهوم نیست که موضوع نیز شبیه بهم باشد.
من خودم طرف دار شدید این کتاب هستم و ۳ جلد اول رو خوندم و منتظر ترجمه ی ۲ جلد دیگر هستم .
ولی موضوع اون کتاب در بار فردی که کل ارث ۴۶ میلیارد دلاری خود را برای دختری ناشناس می گذارد اما با شرطی .
ولی موضوع من کاملا متفاوت
شاید بعصی جاها مانند نوه ها شبیه باشه .
 - 
	
	
سلام بر تمام عزیزانی که این چند روز کمک من کردن
بسیار از شما متشکرم
خبر خوب دارم ممکنه به احتمال متوسط جلد یک مجموعه که دارم می نویسم تا فردا به پایان برسه و تا ویراستاری شه هفته ی بعد یا همین چند روزه منتشر شه
اسم جلد ۱ : بازی های عمارت
و اسم کل مجموع : ۵گانه ی عمارت
 - 
	
	
من می خواهم یک رمان pdf رو بار گذاری کنم .
میشه به من توضیح بدید چه جوری این کار رو بکنن ؟
- 
	
	
		
	
	
سلام وقت شما بخیر 🌙
لطف کنید در تالار تایپ رمان تاپیک ایجاد کنید و رمان رو پارت به پارت بارگذاری کنید در سایت تا نکات ویراستاری رعایت شود و در انتها ورد و پیدیاف خواهیم کرد.
برای تایپ رمان حتما قوانین زیر را مطالعه کنید.
قوانین مهم تایپ رمان«کلیک کنید»
برای زدن تاپیک رمانتون، حتما آموزشات در تاپیک زیر را مطالعه و مشاهده کنید.
آموزش زدن تاپیک رمان«کلیک کنید» 
 - 
	
	
		
 - 
	
	
سلام
من تازه کارم میشه من رو حمایت کنید ؟
- 
	
	
		
	
	
سلام بر شما 🍃🌸
خیلی خوش آمدید 🌟
باعث افتخار هست که بتونیم همراهیتون کنیم 🩷
برای تایپ رمان حتما قوانین زیر را مطالعه کنید.
قوانین مهم تایپ رمان«کلیک کنید»
برای زدن تاپیک رمانتون، حتما آموزشات در تاپیک زیر را مطالعه و مشاهده کنید.
آموزش زدن تاپیک رمان«کلیک کنید» 
 - 
	
	
		
 - 
	
	
سلام
منتظر یک ۵ گانه ی خفن از من و دوستام با سر پرستی من باشید